کتابخانه مدارس سمپاد در حال فراموشی

[قار]

یکی از برجسته ترین ویژگی های مدارس سمپاد کتابخونه شه.
بودن یه کتابخونه غنی توی مدرسه خیلی عالیه، کنجکاوی بچه ها رو جواب میده، علایقشون رو پوشش میده و سرگرمشون میکنه...
یا بهتره بگم باید جواب بده، باید پوشش بده، باید سرگرم کنه!

مراجعه به کتابخونه شدیدا کاهش پیدا کرده، معدود افرادی هم که میرن بیشتر دنبال کتاب کمک درسی یا منابع المپیاد هستن.
یه عده خیلی خیلی نادر هستن که میرن از کتاب فلسفی، علمی، روانشناختی، داستانی، شعر و..‌. استفاده کنن. خب چه خوب.. اما چه اتفاقی می افته؟
با کتاب هایی شدیدا قدیمی و در حال فروپاشی مواجه میشن. کتاب هایی که مال سالها پیش هستند و به ندرت جوابگوی نیاز های دانش اموز این زمان و این دوره هستند.
درسته که کتاب های قدیمی هم حس و حال خودشون رو دارن، اما کتاب هایی که پاسخگوی نیاز های جدید ما باشن بیشتر لازمن.

از شما میخوام اینجا انتظارات، نظرات، ایده ها، تجربه ها و پرسش های خودتون رو راجب کتابخونه مدرسه تون مطرح کنید.

بخصوص از افراد دغدغه مند، حتما انقاد ها و ایده هاتون رو بگید اینجا.

 

[قار]

کتابخونه مدرسه باید پاسخگوی نیاز های ما باشه، مثلا رمان های روز، کتاب های جدید و خفن، کتاب های علمی خفن که کنجکاوی یه دانش اموز سمپادی رو رفع کنه!
بخش زبان های خارجی کتابخونه ما خیلی ضعیفه، بیست جلد دیکشنری انگلیسی به فارسی داره
دریغ از یک دونه داستان انگلیسی
دریغ از یه کتاب المانی فرانسوی کره ای ژاپنی!
با توجه به اینکه الان خیلی از بچه ها دارن زبان های خارجی به جز انگلیسی یاد میگیرن، کتابخونه باید این نیاز رو فراهم کنه! موافق نیستین؟

 

[wisteria.]

خب من وقتی میخواستم اولویتامو پیارسال مشخص کنم، یکی از شاخصام اصلا کتابخونه بود و متاسفانه وزنه ی نقاط قوت فرز یک به اون کتابخونش سنگینی کرد.
نکته ی جالب اینه که میگن کتابخونه ی فرز یک ما، اصلا تا دو سه سال پیش اونطور وجود نداشته! درواقع کتابخونه ی زیبای ما، یه اتاق نه چندان بزرگ توی سالن غذاخوریه.
کتابای جالبش هم اصلا خود ماها اهدا کردیم، که اونام درب داغونن چون اکثرا کسی کتابای سالم و تمیز نگه نمیداره، یا داره و اونا رو واسه خودش نگه میداره.
رمان که اصلا خودش جدای چیزی که بچه ها دادن نداره، این هیچی. توی مباحث علمی هم داغونه ! من یه کتاب واسه برنامه نویسی و روانشناسی میخواستم، ولی هیچی مرتبط نداشت.. البته بعیدم بود توی اون یذره جا چیزی که میخوای رو پیدا کنی.
زبان های خارجه؟ کتابای انگلیسی به قطر پنج شیش سانت زیاد داره، اما 1- چاپشون بشدت قدیمیه 2-همه دایره المعارفن و پر از کلمات تخصصی.
و خب اندازه جایی که میری قران برداری دیکشنری انگلیلسی داره، اما هیچی، هیچی کتاب به زبان دیگه ای نداره! حتی فرانسوی یا عربی، حالا اسپانیایی المانی کره ای ژاپنی اینا همه به کنار.
کافه کتابم که اصلا معلوم نیست چی شده. یروز میبینی خرگوش ازمایشگاهی رو توش ول کردن، یروز میبینی جلسه ی انجمن ادبیات توشه.

 

[قار]

خب من وقتی میخواستم اولویتامو پیارسال مشخص کنم، یکی از شاخصام اصلا کتابخونه بود و متاسفانه وزنه ی نقاط قوت فرز یک به اون کتابخونش سنگینی کرد.
نکته ی جالب اینه که میگن کتابخونه ی فرز یک ما، اصلا تا دو سه سال پیش اونطور وجود نداشته! درواقع کتابخونه ی زیبای ما، یه اتاق نه چندان بزرگ توی سالن غذاخوریه.
کتابای جالبش هم اصلا خود ماها اهدا کردیم، که اونام درب داغونن چون اکثرا کسی کتابای سالم و تمیز نگه نمیداره، یا داره و اونا رو واسه خودش نگه میداره.
رمان که اصلا خودش جدای چیزی که بچه ها دادن نداره، این هیچی. توی مباحث علمی هم داغونه ! من یه کتاب واسه برنامه نویسی و روانشناسی میخواستم، ولی هیچی مرتبط نداشت.. البته بعیدم بود توی اون یذره جا چیزی که میخوای رو پیدا کنی.
زبان های خارجه؟ کتابای انگلیسی به قطر پنج شیش سانت زیاد داره، اما 1- چاپشون بشدت قدیمیه 2-همه دایره المعارفن و پر از کلمات تخصصی.
و خب اندازه جایی که میری قران برداری دیکشنری انگلیلسی داره، اما هیچی، هیچی کتاب به زبان دیگه ای نداره! حتی فرانسوی یا عربی، حالا اسپانیایی المانی کره ای ژاپنی اینا همه به کنار.
کافه کتابم که اصلا معلوم نیست چی شده. یروز میبینی خرگوش ازمایشگاهی رو توش ول کردن، یروز میبینی جلسه ی انجمن ادبیات توشه.

واقعا اوضاع بدی داره...
جای بزرگی توی مدرسه تون نیست که بتونید منتقلش کنید؟؟
یکی از ازمایشگاه ها رو تصاحب کنید مثلا

وای واقعا حرص میخورم.. اوضاع کتابخونه های مدارس دانشگاه و کلا کشور، نشون دهنده میزان پیشرفته بودن یک کشوره.
ما هم شاهد کتابخونه های یه مدرسه جهان سومی هستیم
حداقل انتظار داشتم تو سمپاد اوضاع بهتر باشه...

حالا ایده ای برای بهتر شدنش داری؟

 

[hypnos]

کتابخونه ی فرز یک دوره دوم یکی از به جرئت بهترین کتابخونه های تهرانه ، از عهد قاجاریه هم توش انواع مجلات و جراید پیدا میشه
بعضی از کتاب های بخش " مخزن " (که فقط برای استفاده داخل کتابخانه مجاز هستن ) واقعا نایاب و کمیابن و کتاب های دانشگاهی و دائره‌المعارف های تخصصی هم برای مطالعات پژوهشی به وفور تو کتابخونه هست .
کتاب های بخش امانت هم زود به زود آپدیت میشن و کتاب های پیشنهادی بچه ها هم خریداری میشن و تو قفسه ها قرار میگیرن
کتابخونه مون بزرگه و میز های مطالعه توی پارتیشن جدا از قفسه ها هستن
معمولا بچه های المپیادی و کنکوری بیشتر اونجا پیدا میشن و فضا کاملا درسی و پژوهشی ه
بعضی از کلاس ها هم به خاطر فضای قشنگ و دوست داشتنی کتابخونه اونجا برگزار میشن
فضا کاملا راحته و آفتاب به داخل کتابخونه راه داره

 

[Narjess]

از شما میخوام اینجا انتظارات، نظرات، ایده ها، تجربه ها و پرسش های خودتون رو راجب کتابخونه مدرسه تون مطرح کنید.

-
چند روز پیش که فکر می‌کردم از "سمپاد" چه‌ها بهم رسیده؟ به این نتیجه رسیدم که از "سمپاد" نه اونقدر‌ها، ولی از "سمپادی‌"ها و چیزهای مرتبط به سمپاد خیلی چیز‌ها یاد گرفتم.
مدرسه‌ی ما یه کتابخونه‌ی نه چندان بزرگ داشت.
سال ۹۵، بودجه‌ی کتاب‌خونه ۲۰۰‌هزارتومن بود. که صرفِ خریدِ کتاب‌های جدید از نشرهایی مثلِ پرتقال و "نون" می‌شد. این سال‌ها نمی‌دونم که آیا کتاب‌خونه همچنان مأمنِ نوجوون‌های ۱۳-۱۵ ساله باقی مونده یا نه.
ولی بخش بزرگی از کتاب‌های خوبی که خونده‌ام رو از اونجا امانت گرفته بودم. اولین بار که خیلی جدی با فلسفه روبه‌رو شدم با کتابِ پوسیده‌ی «لذات فلسفه-ویل دورانت» از کتاب‌خونه‌ی مدرسه‌امون بود و با بیولوژی سولومون فهمیدم که زیست‌شناسی می‌تونه این موجودِ نفرت‌انگیزی که کتاب‌های وزارتی نشون می‌دن نباشه. و مهم‌تر از اون، دوست‌هایی که توی کتاب‌خونه پیداشون کردم، و ازشون یاد گرفتم.
گرچه این‌روزها [برعکس قبل‌ترها که سخت می‌شد ebook ِ کتاب‌ها رو گیر اورد] خیلی راحت‌تر می‌شه کتاب خوند. ولی اگر بخوام حداقلی از یک کتاب‌خونه‌ی کوچیک توی یه مدرسه‌ی ساده تعریف کنم، همین که "جرقه‌"ای باشه ارزشمنده.

 

[_Hani_]

کتابخونه ی ما نسبتا قسمت شعرش خوبه ولی یه دیوان از فروغ توش پیدا نمیشه
رمان هایی که هست به درد دبیر های دینی میخورن
و قسمت کتابای متفرقمون کتابهایی هستتن که رو جلدشون زده ۶ تا ۱۰ سال و واقعا به دردمون نمیخوره
[تاسف]
+من اصلا به شما حسودیم نشدد اصلاا

 

[Retr026]

کتابخونه ما واقعا کوچیکه . هم خودش هم مخزن کتاب هاش.
البته برا من المپیادی کتابخونه مون بهترین جاست چون کتابایی که کل مشهد هم بگیردی پیداشون نمیکنی ولی توی کتابخونه هستن.
مخزن کتاب هم کتاباش خاصه و مخصوص هر کسی نیس . و دو سومش رو کتاب های حجیم ادبیات قدیمیه و سک سوم باقی مونده هم کتاب های زبان اصلی المپیاد .
فقط وقتی میری سمت متفرقه هاش و کتاب های کمک درسیش دیگه میرن تو عهد بوق . الان 6 جلد فقط آموزش ویندوز 2000 داریم تو مدرسه . به درد هیچ احد الناسی هم نمیخوره چون سورس های خیلی قدیمی ای هستن. کمک درسی هام از 96 به قبلن . طوری که معمولا من میرم کتاب ها رو میگردم اون مباحث مورد نیازمو پیدا میکنم بعد امانت میگیرمش . الانم نشسته ام ریاضیات گسسته گریمالدی رو میخونم.

 

[قار]

کتابخونه ی فرز یک دوره دوم یکی از به جرئت بهترین کتابخونه های تهرانه ، از عهد قاجاریه هم توش انواع مجلات و جراید پیدا میشه
بعضی از کتاب های بخش " مخزن " (که فقط برای استفاده داخل کتابخانه مجاز هستن ) واقعا نایاب و کمیابن و کتاب های دانشگاهی و دائره‌المعارف های تخصصی هم برای مطالعات پژوهشی به وفور تو کتابخونه هست .
کتاب های بخش امانت هم زود به زود آپدیت میشن و کتاب های پیشنهادی بچه ها هم خریداری میشن و تو قفسه ها قرار میگیرن
کتابخونه مون بزرگه و میز های مطالعه توی پارتیشن جدا از قفسه ها هستن
معمولا بچه های المپیادی و کنکوری بیشتر اونجا پیدا میشن و فضا کاملا درسی و پژوهشی ه
بعضی از کلاس ها هم به خاطر فضای قشنگ و دوست داشتنی کتابخونه اونجا برگزار میشن
فضا کاملا راحته و آفتاب به داخل کتابخونه راه داره

چه خوب...
چطوریه که مدرسه واسه کتابخونه خرج میکنه؟

 

[hypnos]

چه خوب...
چطوریه که مدرسه واسه کتابخونه خرج میکنه؟

این به روز بودن و فعالیت رو مدیون معلمای ادبیات مون و کتاب دارهای خوبشه
اونا خیلی به فکرن و مدرسه هم طبعا باهاشون همکاری میکنه

 

[قار]

این به روز بودن و فعالیت رو مدیون معلمای ادبیات مون و کتاب دارهای خوبشه
اونا خیلی به فکرن و مدرسه هم طبعا باهاشون همکاری میکنه

پس اگه بخوایم مدیر واسه کتابخونه خرج کنیم، باید زیاد باشیم...
ایده خوبی بود

 

[قار]

کتابخونه ما واقعا کوچیکه . هم خودش هم مخزن کتاب هاش.
البته برا من المپیادی کتابخونه مون بهترین جاست چون کتابایی که کل مشهد هم بگیردی پیداشون نمیکنی ولی توی کتابخونه هستن.
مخزن کتاب هم کتاباش خاصه و مخصوص هر کسی نیس . و دو سومش رو کتاب های حجیم ادبیات قدیمیه و سک سوم باقی مونده هم کتاب های زبان اصلی المپیاد .
فقط وقتی میری سمت متفرقه هاش و کتاب های کمک درسیش دیگه میرن تو عهد بوق . الان 6 جلد فقط آموزش ویندوز 2000 داریم تو مدرسه . به درد هیچ احد الناسی هم نمیخوره چون سورس های خیلی قدیمی ای هستن. کمک درسی هام از 96 به قبلن . طوری که معمولا من میرم کتاب ها رو میگردم اون مباحث مورد نیازمو پیدا میکنم بعد امانت میگیرمش . الانم نشسته ام ریاضیات گسسته گریمالدی رو میخونم.

همه بچه های مدرسه که المپیادی نیستن... کتابخونه باید نیاز های بچه های غیر المپیادی رو هم براورده کنه.
بنظرم کتاب ها رو تعدیل کنه بهتره
به جای اینهمه کتاب المپیادی، کتاب های مفید علمی و رمان های معروف و اشعار شاعران معروف رو بیاره.

 

[قار]

کتابخونه ی ما نسبتا قسمت شعرش خوبه ولی یه دیوان از فروغ توش پیدا نمیشه
رمان هایی که هست به درد دبیر های دینی میخورن
و قسمت کتابای متفرقمون کتابهایی هستتن که رو جلدشون زده ۶ تا ۱۰ سال و واقعا به دردمون نمیخوره
[تاسف]
+من اصلا به شما حسودیم نشدد اصلاا

با چه تفکری کتابای ۶ تا ۱۰ سال رو اوردن تو کتابخونه سمپاد؟
وای اعتراض کنین کتابای اینجوری رو بدین بازیافت یا یه کتابخونه عمومی و بجاشون کتاب های بهتری بخرین..
البته شما درخواست بدین، مدرسه بخره*

 

[قار]

-
چند روز پیش که فکر می‌کردم از "سمپاد" چه‌ها بهم رسیده؟ به این نتیجه رسیدم که از "سمپاد" نه اونقدر‌ها، ولی از "سمپادی‌"ها و چیزهای مرتبط به سمپاد خیلی چیز‌ها یاد گرفتم.
مدرسه‌ی ما یه کتابخونه‌ی نه چندان بزرگ داشت.
سال ۹۵، بودجه‌ی کتاب‌خونه ۲۰۰‌هزارتومن بود. که صرفِ خریدِ کتاب‌های جدید از نشرهایی مثلِ پرتقال و "نون" می‌شد. این سال‌ها نمی‌دونم که آیا کتاب‌خونه همچنان مأمنِ نوجوون‌های ۱۳-۱۵ ساله باقی مونده یا نه.
ولی بخش بزرگی از کتاب‌های خوبی که خونده‌ام رو از اونجا امانت گرفته بودم. اولین بار که خیلی جدی با فلسفه روبه‌رو شدم با کتابِ پوسیده‌ی «لذات فلسفه-ویل دورانت» از کتاب‌خونه‌ی مدرسه‌امون بود و با بیولوژی سولومون فهمیدم که زیست‌شناسی می‌تونه این موجودِ نفرت‌انگیزی که کتاب‌های وزارتی نشون می‌دن نباشه. و مهم‌تر از اون، دوست‌هایی که توی کتاب‌خونه پیداشون کردم، و ازشون یاد گرفتم.
گرچه این‌روزها [برعکس قبل‌ترها که سخت می‌شد ebook ِ کتاب‌ها رو گیر اورد] خیلی راحت‌تر می‌شه کتاب خوند. ولی اگر بخوام حداقلی از یک کتاب‌خونه‌ی کوچیک توی یه مدرسه‌ی ساده تعریف کنم، همین که "جرقه‌"ای باشه ارزشمنده.

دقیقا. کتابخونه خیلی مهمه
بزرگترین دلیل مدرسه رفتن من کتابخونه ست نه حتی کنکور
بخش فلسفه کتابخونه ما متاسفانه ضعیفه، باید با بچه ها درخواست کتاب های بهتر بدیم.

 

[mahan138]

یکی از برجسته ترین ویژگی های مدارس سمپاد کتابخونه شه.
بودن یه کتابخونه غنی توی مدرسه خیلی عالیه، کنجکاوی بچه ها رو جواب میده، علایقشون رو پوشش میده و سرگرمشون میکنه...
یا بهتره بگم باید جواب بده، باید پوشش بده، باید سرگرم کنه!

مراجعه به کتابخونه شدیدا کاهش پیدا کرده، معدود افرادی هم که میرن بیشتر دنبال کتاب کمک درسی یا منابع المپیاد هستن.
یه عده خیلی خیلی نادر هستن که میرن از کتاب فلسفی، علمی، روانشناختی، داستانی، شعر و..‌. استفاده کنن. خب چه خوب.. اما چه اتفاقی می افته؟
با کتاب هایی شدیدا قدیمی و در حال فروپاشی مواجه میشن. کتاب هایی که مال سالها پیش هستند و به ندرت جوابگوی نیاز های دانش اموز این زمان و این دوره هستند.
درسته که کتاب های قدیمی هم حس و حال خودشون رو دارن، اما کتاب هایی که پاسخگوی نیاز های جدید ما باشن بیشتر لازمن.

از شما میخوام اینجا انتظارات، نظرات، ایده ها، تجربه ها و پرسش های خودتون رو راجب کتابخونه مدرسه تون مطرح کنید.

بخصوص از افراد دغدغه مند، حتما انقاد ها و ایده هاتون رو بگید اینجا.

کتابخونه ما که از شیر مرغ تا حون آدم داره .
یعنی هرچیییییی بخای.(هرچی)
حیف که نمیشه گوشی برد مدرسه وگرنه از عکس میگرفتم،انقد شلوغه که جا سوزن انداختن نیس.
اونایی که مرکز شهرکرد خوندن میدونن

 

[قار]

کتابخونه ما که از شیر مرغ تا حون آدم داره .
یعنی هرچیییییی بخای.(هرچی)
حیف که نمیشه گوشی برد مدرسه وگرنه از عکس میگرفتم،انقد شلوغه که جا سوزن انداختن نیس.
اونایی که مرکز شهرکرد خوندن میدونن

لعنت به...
اسم مدرسه ت چیه؟
و واقعا خوش به حالت
چه موضوعاتی رو داره؟ مراجعینش زیادن یا کم؟
و بازم لعنت.

 

[mahan138]

لعنت به...
اسم مدرسه ت چیه؟
و واقعا خوش به حالت
چه موضوعاتی رو داره؟ مراجعینش زیادن یا کم؟
و بازم لعنت.

داش چقد فشاری
موضوعات همه چیز گفتم که از شیر مرغ تا جون آدمیزاد
مراجعین هم زیاده،البته اکثرا این هفتمیا خرخونان ولی خوب ولی بازم شلوغه

 

[قار]

داش چقد فشاری
موضوعات همه چیز گفتم که از شیر مرغ تا جون آدمیزاد
مراجعین هم زیاده،البته اکثرا این هفتمیا خرخونان ولی خوب ولی بازم شلوغه

خیلی فشاری ام خیلی
پس دوره اولی، فکر کردم دوره دومی..

 

[mahan138]

خیلی فشاری ام خیلی
پس دوره اولی، فکر کردم دوره دومی..

نه داش
ولی کتابخونه خیلی باحاله چون سقف کتاب نداره هرچند تا بردی آزاده

 

[قار]

نه داش
ولی کتابخونه خیلی باحاله چون سقف کتاب نداره هرچند تا بردی آزاده

واسه این دیگه فشار نیمخورم خودمم ازاد برمیدارم