- شروع کننده موضوع
- #1
- ارسالها
- 777
- امتیاز
- 14,304
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان زینب
- شهر
- ری
- سال فارغ التحصیلی
- 1394
- دانشگاه
- تحصیلات تکمیلی در علوم پایهی زنجان :)
- رشته دانشگاه
- فیزیک
خوب گوش کنید بچههای من
میخوام براتون از چیزی بگم که از اواخر کودکیم درگیرشم
یه نوع بیماری روانیه
که توش مغز، بیمار رو مجبور می کنه پوست خودش رو بکنه
که تا جایی که من سرچ کردم دارو و درمان قطعی نداره
حالا اگه خواستین خودتون بیشتر سرچ کنید در موردش
Dermatilomania
اولین بار که فهمیدم بیماریه وقتی بود که داشتم مقدمه کتاب بولت ژورنال نشر کولهپشتی رو می خوندم
که نوشته بود نوشتن بولت ژورنال به یه خانوم کمک کرده بود دیگه پوست دستش رو نکنه
و بعد از اون کمی در این مورد با خودم مهربونتر شدم
برای خیلیها شاید فقط در حد صورت باشه و برای خیلیهای دیگه پوست صورتشون صافه و بدنشونه
من جزو اوناییام که تمام بدنم درگیره
اگه من رو دیده باشید می دونید که معمولا رو صورتم زخم یا لک پوستی دارم زیاد
نمیخوام بگم که چطور شروع شد
ولی چون چیزیه که همه عمر بابتش خجالتزده بودم
حالا در موردش حرف میزنم
نه که فقط وقتی اورثینک میکنم یا استرس دارم یا غمگینم یا عصبانیم این کارو بکنم ولی تو اون تایم شدیدتر میشه
نمیدونم چندتا از شما تو این درد با من مشترکن
ولی میخوام بدونی که فقط من و تو تو دنیا این شکلی نیستیم
راستش اونقدرام آدمای زیادی نیستن ولی خب همون تعداد کم هم بابت ترس از سرزنش شدن چیزی نگن شاید
مثلن من از پارسال شروع کردم تو خوابگاه تیشرت پوشیدن چون واقعا کلافه شده بودم از این که به خاطر چشم مردم خودم رو تو زحمت و عذاب بندازم
یه بار یکی گیر داده بود که تو مشکل هورمونی داری
من هی میگفتم نه مشکل مغزی دارم
یا بعضیها میگن دست خودته دیگه
نکن
ببینید این قضیه جوری دست منه که شما هم دست خودتونه پروفایل کراشتون رو چک نکنید یا پلک نزنید
شاید بشه به زور یه کم وقفه انداخت
ولی اجتناب ناپذیره
اینها آدمای کمی بودن
با تقریب خوبی هیچکسی ازم در مورد لکهام نمیپرسید و به روی خودش نمیآورد
البته وقتایی که حالم خیلی خوبه مثلن تو سفرم یا داره بهم خوش میگذره خیلی خیلی خیلی کم می شه
حتی ممکنه چند روز انجامش ندم
مثلن اسفند رفتم سفر
و تو اون یه هفته زخمای پوست بدنم فرصت کردن خوب بشن
هرچند که لکاشون می مونه
اما همین که زخما خوب میشن خیلی برام خوشحال کنندهاست
اما دقیقن چند دیقه قبل سال تحویل دچار یه دلشکستگی شدید شدم
و خب مدام به خودم میگفتم فائزه انتقام دلتو از پوستت نگیر
ولی نمیتونستم جلو خودمو بگیرم
این مساله چندتا بعد داره
مثلن:
یکی مغز نا آرومیه که مجبورم میکنه این کارو کنم
یکی احساس ناراحتی و سوگواری برای پوست زیباییه که همه دارن جز من
(که همین ناراحتی ممکنه به بدتر شدن شرایط منجر بشه)
یکی ترس از قضاوت شدن و این که مردم بفهمن
و خب این متن تلاشی بود برای حل مشکل سومی :)
قدر زیباییتون رو بدونید
و در نهایت هدف اصلی بدن ما اینه که به ما کمک کنه حرکت کنیم و از جان و زندگیمون حفاظت کنه
نباید اجازه بدیم بدن بشه دلیل درجا زدنمون چون این دلیل خلقتش نیست
و این که حرف زدن در مرود اینسیکیوریتیها و چیزهایی که بابتش از مردم خجالت میکشیم میتونه بهمون خیلی کمک کنه
حرف بزنیم
میخوام براتون از چیزی بگم که از اواخر کودکیم درگیرشم
یه نوع بیماری روانیه
که توش مغز، بیمار رو مجبور می کنه پوست خودش رو بکنه
که تا جایی که من سرچ کردم دارو و درمان قطعی نداره
حالا اگه خواستین خودتون بیشتر سرچ کنید در موردش
Dermatilomania
اولین بار که فهمیدم بیماریه وقتی بود که داشتم مقدمه کتاب بولت ژورنال نشر کولهپشتی رو می خوندم
که نوشته بود نوشتن بولت ژورنال به یه خانوم کمک کرده بود دیگه پوست دستش رو نکنه
و بعد از اون کمی در این مورد با خودم مهربونتر شدم
برای خیلیها شاید فقط در حد صورت باشه و برای خیلیهای دیگه پوست صورتشون صافه و بدنشونه
من جزو اوناییام که تمام بدنم درگیره
اگه من رو دیده باشید می دونید که معمولا رو صورتم زخم یا لک پوستی دارم زیاد
نمیخوام بگم که چطور شروع شد
ولی چون چیزیه که همه عمر بابتش خجالتزده بودم
حالا در موردش حرف میزنم
نه که فقط وقتی اورثینک میکنم یا استرس دارم یا غمگینم یا عصبانیم این کارو بکنم ولی تو اون تایم شدیدتر میشه
نمیدونم چندتا از شما تو این درد با من مشترکن
ولی میخوام بدونی که فقط من و تو تو دنیا این شکلی نیستیم
راستش اونقدرام آدمای زیادی نیستن ولی خب همون تعداد کم هم بابت ترس از سرزنش شدن چیزی نگن شاید
مثلن من از پارسال شروع کردم تو خوابگاه تیشرت پوشیدن چون واقعا کلافه شده بودم از این که به خاطر چشم مردم خودم رو تو زحمت و عذاب بندازم
یه بار یکی گیر داده بود که تو مشکل هورمونی داری
من هی میگفتم نه مشکل مغزی دارم
یا بعضیها میگن دست خودته دیگه
نکن
ببینید این قضیه جوری دست منه که شما هم دست خودتونه پروفایل کراشتون رو چک نکنید یا پلک نزنید
شاید بشه به زور یه کم وقفه انداخت
ولی اجتناب ناپذیره
اینها آدمای کمی بودن
با تقریب خوبی هیچکسی ازم در مورد لکهام نمیپرسید و به روی خودش نمیآورد
البته وقتایی که حالم خیلی خوبه مثلن تو سفرم یا داره بهم خوش میگذره خیلی خیلی خیلی کم می شه
حتی ممکنه چند روز انجامش ندم
مثلن اسفند رفتم سفر
و تو اون یه هفته زخمای پوست بدنم فرصت کردن خوب بشن
هرچند که لکاشون می مونه
اما همین که زخما خوب میشن خیلی برام خوشحال کنندهاست
اما دقیقن چند دیقه قبل سال تحویل دچار یه دلشکستگی شدید شدم
و خب مدام به خودم میگفتم فائزه انتقام دلتو از پوستت نگیر
ولی نمیتونستم جلو خودمو بگیرم
این مساله چندتا بعد داره
مثلن:
یکی مغز نا آرومیه که مجبورم میکنه این کارو کنم
یکی احساس ناراحتی و سوگواری برای پوست زیباییه که همه دارن جز من
(که همین ناراحتی ممکنه به بدتر شدن شرایط منجر بشه)
یکی ترس از قضاوت شدن و این که مردم بفهمن
و خب این متن تلاشی بود برای حل مشکل سومی :)
قدر زیباییتون رو بدونید
و در نهایت هدف اصلی بدن ما اینه که به ما کمک کنه حرکت کنیم و از جان و زندگیمون حفاظت کنه
نباید اجازه بدیم بدن بشه دلیل درجا زدنمون چون این دلیل خلقتش نیست
و این که حرف زدن در مرود اینسیکیوریتیها و چیزهایی که بابتش از مردم خجالت میکشیم میتونه بهمون خیلی کمک کنه
حرف بزنیم