انیمه کلاب سمپادیا

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
792
امتیاز
4,709
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
  • شروع کننده موضوع
  • #23

Orelia

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,060
امتیاز
39,838
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
0000
خوبه منم یه لیستی از انیمه‌هایی که دیدم بنویسم. دسته بندی و توضیحاتشونم کم کم اضافه می‌کنم.
Series

Avatar: The Last Airbender - Adventure/Action/Fantasy
The Legend of Korra - Adventure/Action/Fantasy
Naruto - Action/Adventure/Fantasy
Naruto Shippudan
Boruto : Naruto Next Generation
Black Clover - Action/Fantasy
(Odd Taxi - Mystery (PG-13
Demon Slayer - Action/Fantasy
Vinland Saga
Yasuke
Dragon Dogma
Children of the Whales
Vampire in the Garden
The Promised Neverland
Kotaro Lives Alone
Romantic Killer
!Toradora
The Way of the Househusband
Lookism
Great Pretender
Super Crooks
Carole & Tuesday
Violet Evergarden
Blue Period
The Forest of Piano
Drifting Dragons
A Lull in the Sea
Ooku: The Inner Chambers
Levius

Movies

Howl's Moving Castle
Spirited Away
Grave of the FireFlies
This Corner of the World
The Wind Rises
Words Bubble Up Like a Soda Pop
Children of the Sea
Drifting Home
Ninokuni
Bubble
Flavors of Youth


 

hedy

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
225
امتیاز
3,677
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم مهندسی

ili

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
556
امتیاز
9,256
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
حوزه علمیه قم
رشته دانشگاه
شیطان پرستیِ آنتوان لاوی(ص)
ارسال‌ها
116
امتیاز
4,339
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
آبادان
سال فارغ التحصیلی
1402
رشته دانشگاه
هوشبری
من زیاد حرف نمیزنم. نه. اصلاً.

فکر کنم اولین انیمه‌ای بود که با ۱۰۸۰ دیدمش و خب اون اوایل چون بچه‌تر بودم، خیلی نچسبید تاا اینکه فصل دومش -با گذشت زمان نسبتاً کمی- اومد و اونو دیدم و همه‌ش نسبت بهش این شکلی بودم که "واایییی عجب چیزیه این!" :))
من فصل دوم رو بیشتر دوست داشتم به خاطر اون تعادل نسبی‌ای که ایجاد می‌کرد. منظورم اینه که وقتی تو یه جنگ یا ماجرای بین دو طرف، بخوان به زور یه ساید رو خوبِ خوب نشون بدن و اون یکیو بد نشون بدن خب مصنوعی میشه و از واقع‌پذیریش کم میشه و دیگه باید خیلی هنرمند باشن که بتونن همچین کلیشه‌ای رو جمع کنن ولی خب تو پایان جهان همچین چیزی نبود؛ اگر هم بود از فصل دوم به بعد زیر پا گذاشته شد. بعد اینکه توی یه داستان، "معنا" خیلی مهمه. نمی‌خوام بگم باید خیلی فلسفی و عمیق باشه یا ادعا کنم که پایان جهان مفاهیم عمیقی داره؛ این حداقل برای من ارزشمنده که داستان روی یه هدفِ مشخص کلید نکنه هی بگه حواست به این باشه. من واقعاً خوشم میاد دیالوگ‌های سخت و تفکربرانگیز (!) بشنوم و هی بهش فکر کنم یا درگیر اون دیالوگ بشم که حالا چند قسمت بعد تازه بهش برسم که "آهاا! پس اون حرفو زد / اون کارو کرد به خاطر این بوده!" :)) و این انیمه پر از اینجور سکانس‌هاست و طبیعتاً من عاشیق. آها و خب یه جاهایی واقعاً صحنه‌های فایت قشنگی ساختن واسه‌ش ولی در مجموع جلوی انیمه‌های دیگه اون‌قدر حرفی واسه گفتن نداره از لحاظ صحنه‌های اکشن.
داستانِ نسبتاً ساده‌ای هم داره [بگم تو فصلِ دوم تازه جالب میشه آیا؟ :))] و خب می‌دونین این انیمه دربارهٔ خون‌آشاماست و کلاً اون مسخره‌بازیای دارم می‌میرم می‌خواهم خونت را بنوشم تو کل انیمه دو-سه جا بیشتر نیست و از این نظر هم سالم محسوب میشه اگر حساسید :))
کلاً خیلی چیزِ خوبیه فکر کنم بیست-سی باری همه‌شو دیده باشم؛ ولی همیشه یه "ولی" میاد کارو خراب می‌کنه دیگه... این، فصل سوم نداره و دقیقاً قسمت آخر فصل ۲، یه کاری می‌کنن مغزتون منفجر بشه و بعد میگن to be continued و من هفت ساله که منتظرم بقیه‌ش بیاد بفهمم چی شد! فکر کنم اگه کسی تا اینجا این متنو خونده باشه کلاً انیمه رو کنسل کنه :)) نه واقعاً تراژدیِ قشنگ و درخوریه؛ ولی استودیو بقیه‌شو نمی‌سازه. چی بگم... *sigh

لایک... ترخبتتیتیحینقنی :))
می‌میرم واسه‌ش. حالا اگه بخوام دقیق‌تر بگم و اغراق هم نکرده باشم، برای ۴ قسمتِ اول فصل دومش همین الآن می‌تونم بمیرم. من واقعاً باید رو هوش هیجانیم کار کنم این همه شعف واسه توصیف یه انیمه عادی نیست :))
بگذریم؛ ۴ فصل تا الان اومده و چند ماهه ساخت فصل پنجمش هم تایید شده. هر فصل ۱۲ اپیزود داره و الان داشتم تو اینترنت چیز میز می‌خوندم درباره‌ش که بتونم اینجا از اون حرف‌های بزرگ بزرگ هم زده باشم و فقط سیمپ نشده باشم، بعد حقایق بیشتری در موردش فهمیدم و الان دارم خون‌دماغ میشم خدایا.
آیا باید داستان را تعریف کنم؟ نمی‌دونم. مهم نیست با چی شروع میشه مهم اینه که بسیار قشنگه :)) اگه پوسترشو ببینید و قصد شروعشو داشته باشید به نظر میاد که خیلی شخصیت داره و من، به عنوان بیننده ترجیح میدم شخصیت‌ها کم باشن تا همه‌شون به اندازهٔ کافی معرفی بشن و بتونم با همه‌شون به اندازهٔ کافی زندگی کنم :)) ولی طرز روایت داستانش این‌قدر جذاب و پرکششه که ای بابا! :‌)) می‌دونین دربارهٔ یه سری داستان‌ها من خیلی افسوس می‌خورم و یکیشون همین سگ‌های ولگرده. اگه می‌تونستم برق می‌زدم به سرم که اطلاعاتش از سرم پاک بشن و بتونم دوباره با همون هیجان‌های بار اول ببینمش! مثلاً... نمی‌دونم قسمت چند از فصل چهارمش بود که می‌دیدم؛ ساعت ۵ صبح، تو تاریکی و گوشی به دست با استرس داشتم نگاه می‌کردم و اصلاً اون یاروئه که اومد از شدت خوشحالی می‌خواستم جیغ بکشم! خب، واقعاً چند بار تو کل هیستوریِ چیز دیدن / خوندنِ آدم ممکنه همچین اتفاقی رخ بده و این‌قدر روش تاثیر بذاره؟ :)) برای من خیلی دفعات معدودی بوده این پدیده.
دیگه بگم این انیمه پر از اون صحنه‌هاست که یهو یه چیزی می‌فهمی و این شکلی میشی که "هیییین!!" و همین خیلی قشنگش کرده.
یه مقایسه کنم؛ الان حضور ذهن ندارم ولی مثلاً این Maou Gakuin no futekigousha یا 86 یا انیمه‌های اکشنِ دیگه (منظورم انیمه‌های متوسطِ رو به پائینه؛ اکثر شاهکارهای اکشن رو ندیدم.) هم معمولاً این فضای پیروزیِ آدم خوبا رو دارن. به خصوص اگه فایت‌های متعدد داشته باشن و خب هی برنده میشن، هی سربلند میشن، هی شخصیت بدا تیکه تیکه میشن، و اون خوبا زنده می‌مونن. می‌خوام بگم این قضیه از یه جا به بعد لوث میشه تو داستان اونقدر که دیگه می‌دونی آخرش همه چی قراره خوب بشه و فقط واسه اینکه بفهمی چی میشه، می‌شینی تا آخر می‌بینیش! :)) اینو گفتم چون الآن دیدم یه سریا تو کامنتا همچین ایرادی از بانگو گرفته بودن و نمی‌دونم واقعاً دیدن انیمه رو؟ یعنی ممکنه یکی دیده باشدش و بازم همچین نظری داشته باشه؟ نه من حرص نمی‌خورم [اصلاً] ولییی حالا هی می‌خوام اسپویل نکنم، نمیشه؛ قسمت نه از فصل ۴ و قسمت چهار از فصل ۲ رو آدم باید کور باشه که بگه پایانِ شاد و هپی اندینگ :] تازه اینو با عقل سرد دارم جواب میدم.
این یکی فایت‌های قشنگی داره. ببینید من اتک ان تایتانو واسه خشونتش ندیدم؛ یه مدت کلی صدا کرد و این‌قدر همون یکی دو قسمت اولش منو ترسوند که دیگه بقیه‌شو نتونستم ببینم. بانگو هم نمیشه بگیم از لحاظ خشونت کاملاً تمیزه؛ یه سری جاها یکم خونریزی‌های وحشیانه رخ میده ولی خب، چون خودم می‌ترسم نمی‌تونم ازش ایراد بگیرم. نهایتش اینه که یادم می‌مونه موقعِ ریواچش اون جاها رو نبینم :))
دیگه اینکه اصلاً نمی‌تونم بگم کدوم فصل بهتر از اون یکیه. با اینکه هر فصلشو با فاصله‌های زمانی ساختن ولی گرافیکش یک‌دست و باکیفیته و انیمه حتی بعد از اینکه کلی طرفدار پیدا کرد، خودشو گم نکرد. منتها به طور کلی، اوایل داستان روشن‌تره و هر چی بیشتر جلو بریم خب طبیعتاً رازهای بیشتری می‌فهمیم و فضا هی تاریک و تاریک‌تر میشه. به شکلی که اصلاً فضای فصل ۴ رو نمیشه با فصل ۱ مقایسه کرد و به نظرم همین روند گذر زمان خیلی مهمه توی این انیمه و با دقت بالایی اوکیش کردن. شخصیتا زیادن ولی ببین چه‌قدر دقیق روی تک‌تک دیالوگ‌ها و زندگی و رازها و جزئیاتشون کار شده که این‌قدر توی ذهن می‌مونن و شخصیت‌ها حتی یه ذره نقض نمیشن. خیلی سعی کردم بدونِ اسپویل و ایما و اشاره ثابت کنم انیمهٔ محشریه. نمی‌دانم موفق بودم یا نه؛ ولی...
در وصف دازای زبونم قاصره. قاصر‌. نمی‌دونم می‌بینیدش یا نه، اگه دیدید لطفاً به دازای اوسامو و اودا ساکونوسکه دست نزنید. مال من و دوستمن. خیلی ممنون ^~~^


قرار بود دو تا بگم ولی یهو کائوری رو یادم اومد و افسوس خوردم واسه خودم که همچین شاهکاریو یادم رفت بگم.
۲۲ قسمته و تا جایی که یادمه OVA و چیزای اینطوری نداشت. توی قسمتِ اول شما اینطوری هستید که خب، یه انیمهٔ معمولی با یه داستان معمولی با آدم‌های معمولی. همه چی معمولی معمولی معمولی. قسمتِ دوم ورق برمی‌گرده. من منهدم شده بودم. فکرشم نمی‌کردم این‌قدر قشنگ پیش بره. هر قسمتش به معنای واقعی کلمه "یک اثر هنری" به حساب میاد. یکی از چیزهایی که من دوستش دارم نشون دادنِ تقابلِ آدما با خودشونه، به خصوص مقابله با ترس‌هاشون. نسبتاً تکراریه می‌دونم؛ ولی پرداختِ نویسنده‌ها نسبت به این موضوعِ تکراری با هم فرق می‌کنه و من پرداختِ این رو توی این سبک، بیشتر از همه دوست داشتم. شاید از اینجا به بعد یکمی اسپویل کنم داستان رو؛ چیزی که قراره بگم چیزیه که شما با خوندنِ خلاصه‌شم می‌تونین بفهمین ولی ~
من Orange رو یازدهم دانلود کردم و آخرین امتحان نهایی رو که دادم، اومدم خونه و بالاخره تمومش کردم. یعنی دیدنش برام یه نزدیک به دو سال طول کشید با اینکه کامل داشتمش. ایدهٔ هر دو رو یکی می‌دونم؛ جزئیات فرق می‌کنه ولی توی هر دو تاشون، سوژه آدمی بود که با فقدان دست و پنجه نرم می‌کرد و خودشو مستحقِ مجازات می‌دونست. "تقصیر منه که مامانم مُرد"، "حالا باید به خاطرش مجازات بشم"، "حقمه". ولی یکی از بزرگ‌ترین ایرادهای اورنج در مقایسه با آوریل این بود که ما تقریباً تا آخرای ماجرا اصلاً نمی‌دونستیم تو سر کاکرو چی می‌گذره (شاید اصلاً هدف سازنده همین بوده که واقع‌پذیرترش کنه. نمی‌دونم) در حالی که راویِ داستان توی آوریل، خود آریما بود. هر بار که می‌گفت نمی‌تونم من با تمومِ وجود درکش می‌کردم. هر بار خودش رو می‌کوبید و بی‌خیالِ کائوری میشد کامل می‌تونستم حالش رو بفهمم. توی قسمت آخر، دیالوگ‌های آخر رو حفظم شد اون‌قدر که بهشون فکر کردم و قشنگ بودن. یه صحنهٔ کوتاه از کل چیزی که ۲۲ قسمت نگاه کرده بودیم. توی اورنج فقط یه عده دست و پا میزدن که کاکرو رو از خودکشی و افسردگی نجات بدن (و این دست و پا زدن از یه جایی به بعد اون‌قدر زیادتر از اندازه و غیرعادی بود که مصنوعی به نظر می‌رسید!) در حالی که منِ بیننده این‌قدر هیچی از کاکرو نمی‌دونستم و درکش نمی‌کردم که بعضی جاها می‌گفتم خب شاید همون بهتر باشه خودکشی کنه. البته قصدمم تخریب اورنج نبود می‌خواستم کیفیت آوریلو ثابت کنم.
این انیمه عاشقانه‌ست و وقتی میگن فلان انیمه عاشقانه‌ست معمولاً یه داستانِ بی‌هدف از دو تا بچه مدرسه‌ای میاد تو ذهنم که حالا طی یه فراز و نشیب‌ها و دراماهایی اینا قراره به همدیگه برسن؛ ولی اینجا "مسیر" اون‌قدر زیبا به تصویر کشیده میشه که محوِ تصویر می‌موندم و اصلاً به آخرش فکر نمی‌کردم. اون زمان خب فکر کنم نهم یا قبل‌تر بودم و طبیعتاً اون‌قدر اینترنت نداشتم که یه انیمهٔ ۲۲ قسمتی رو دانلود کنم ببینم. مجبور بودم با فاصله‌های زمانی ببینمش و هیچ‌وقت تو اون مدت خسته‌م نشد از دیدنش. به خاطر همینم هست که میگم هر قسمتش یه اثر هنریه :) و اون قسمت‌های آخر همه چیز هزااار برابر زیباتر شده بود چون دیگه همه چیز معنا داشت و اون قسمتِ آخر لعنتی... یه موضوع جالب دیگه؛ می‌دونین این انیمه محوریتش موسیقیه، یعنی هر دو تا شخصیت داستان نوازنده‌ان و هر چند قسمت یک بار، یه اجرایی هست توی انیمه. دو تا نکته وجود داره؛
۱. شما از قسمت دوم [که اولین اجرای داستان رو می‌بینین] موسیقی رو می‌شنوین و ممکنه حس خاصی درباره‌ش بهتون دست نده. ولی به مرور حستون رو نسبت به هر قطعه‌ای که نواخته میشه عوض میکنه. نمی‌دونم اون قطعه‌ها چون با "داستان" قاطی میشن، شنیدنی میشن یا چی. این روند صعودی برای من دوست‌داشتنی بود. و قسمت آخر. قسمت آخر. قسمت آخر.
۲. یه مدت پیش توی یوتیوب می‌گشتم و فهمیدم تمام نت‌ها توی انیمه، با نت‌های اصلیِ قطعهٔ نواخته‌شده مطابقت دارن و واسه اثباتش اجرای امی که یه قطعه از شوپن بود رو با نواختنِ واقعیِ اون مقایسه کرده بودن. به شخصه بعد از فهمیدنش فقط داشتم تکبیر می‌گفتم.
 

Zetsubou Shinji

Evangelion Fan
ارسال‌ها
792
امتیاز
4,709
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
1000
سری Mawaru Penguindrum امروز 12 ساله شد. به همین مناسبت:
Mawaru_pen.jpg

گرچه کونیهیکو ایکوهارا کارگردان به شدت کم‌کاریه و بعد از نزدیک به سه دهه، فقط چهار سری انیمه رو کارگردانی کرده، اما همگی خیلی عالی در اومدن و مصداق بارز ترجیحِ کیفیت بر کمیته؛ مشهورترین، و البته به حق برجسته‌ترین، اثرش هم Shoujo Kakumei Utenaست. تا 10 سال بعد از اوتنا، ایکوهارا تقریبا از صنعت انیمه غیب شد و فقط تعداد کمی موقعیت فرعی رو به عهده گرفت، مثلا مشارکت در طراحی استوری بوردِ بعضی اپیزودهای انیمه Nodame Cantabile. سرانجام در سال 2011، دومین اثر مستقلشو به بیننده‌ها عرضه کرد، که همون ماوارو پنگوئن‌درامه(البته امسال، دوتا سینمایی هم ازش اومد، که بازگویی داستان سریاله، اما با یک سری تغییرات)؛ مثل اسم های دو اثر بعدیش، اسم این هم بطور تحت‌اللفظی، چیز عجیب و بی‌معنایی از آب در میاد(سیکلِ طبلِ پنگوئنی!)، اما خب بعد از دیدن اثر و دقت به جزئیاتشه که این اسم های به ظاهر بی‌معنی، واضح میشن. ایکوهارا به استفاده شدیدش از سوررئالیسم و استعاره شناخته میشه، که البته این وجه توی پنگوئن‌درام کمتره و فضای رئالیستی‌تری داره؛ با اینحال ایکوهارا اونقدری با استعداد هست که حتی در چنین حالتی، بتونه یه اثر خیلی عجیب و خاص خلق کنه، و اتفاقا تضادش با فضای رئالیستی‌ترش، باعث میشه تا وجه عجیبش، توجه بیشتری جلب کنه. با اینحال، یکی دیگه از ویژگی‌های آثار ایکوهارا، سیر داستانی تو در تو و متنوعه، که این ویژگی توی ماوارو پنگوئن‌درام حتی بیشتر از بقیه آثارشه و بنظرم "وراج"ترین انیمه‌شه. نکته خاص دیگه‌ش هم بنظرم اینه که ازبین تمام آثارش، بهترین و جزئی‌ترین و دلنشین‌ترین شخصیت پردازی رو داره؛ از کاراکترهای اصلی گرفته(خصوصا شوما تاکاکورا)، تا مکمل(خصوصا رینگو اوگینومه) و ویلین داستان. آثار ایکوهارا اغلب داستان محورن و ماهیت کاراکترها، چندان مستقل نیست، بلکه وابستگی زیادی به ضروریات سیر داستان داره؛ اما در اینجا، تعادل خیلی خوبی بین داستان و شخصیت‌پردازی رعایت شده. علاوه بر این، در مسئله آهنگ هم خیلی خوش درخشیده! آهنگ های مورد علاقه‌ی من، اپنینگِ Boys, come back to me اندینگِ Dear Future ئن.
recycle-of-the-penguindrum-1-1080x609.jpg.webp

بدون اینکه بخوام سیر داستانی رو توضیح بدم و اسپویل کنم(که البته برای آثار درهم برهم ایکوهارا، کار عبث و نسبتا غیرممکنی هم هست!)، میتونم بگم که پنگوئن درام درواقع یه نقد کلی با وجود خیلی مختلف به جامعه ژاپنه، اما بجای اینکه مثل Sayonara, Zetsubou-Sensei مبتنی بر کمدی و گفتگو و با ماهیتی اپیزودیک باشه، در قالب یک ماجرا و داستان خطی و منسجم گنجونده شده. موضوع اصلی داستان، سرنوشته، اینکه تصادف‌ها چطور میتونن به شکلی کاملا ناعادلانه و بی منطق، باعث خوشبختی یک عده و بدبختی عده‌ی خیلی بیشترِ دیگه ای بشن. اما سرنوشت، یک نیروی الهی نیست، بلکه درواقع جمع اراده‌ی تعداد کثیری از افراده که مثل یک کلّ نیرومند، خودش رو به فرد تحمیل میکنه و بخاطر این ماهیت تحمیل‌گر و شکست ناپذیر، مثل یک سرنوشت محتوم و تغییر ناپذیر بروز میکنه؛ درواقع، "سرنوشت" در داستان با همون "جامعه" مترادفه، و نقد همین بی‌عدالتی سرنوشته، که وجه انتقادی ماوارو پنگوئن‌درام به جامعه(بطور خاص، جامعه ژاپن مدرن) رو میسازه. از جمله این موضوعات عبارتن از والدین سختگیری که فشار زیادی به بچه‌هاشون برای پرفکت بودن میارن و نه به عنوان انسانهایی مختار بلکه به عنوان وسیله هایی برای ارضای عقده‌های خودشون میبینن - فضای مسموم شرکتی که سن و جنسیت نمیشناسه و اگه در موقعیت مدیریتش قرار بگیری، چه یه پیرمرد سنتی و عوضی باشی، و چه یک دختر جوان ثابت قدم و دارای پرنسیپ که اتفاقا از اون پیرمرد(پدر بزرگ) متنفری، به یک نتیجه و رفتار میرسونه و نشون میده که ضروریات مادّی، چقدر قوی‌تر و تاثیرگذارتر از پرنسیپ های درونی عمل میکنن - جامعه‌ای که درست مثل والدین، خودخواه و بی‌رحمه و ابتدا هر کسی که بخواد رو طرد میکنه، و اگه اون مطرودها شورش کنن اما بدشانسی بیارن و شکست بخورن، حتی فرزندان اون افراد رو هم طرد و مجازات میکنه، درست مثل خدایان کینه‌توز اسطوره‌ای(چه ابراهیمی، چه پاگانی) که بخاطر تخطی از دستوراتشون، مجازات های بی‌رحمانه‌ای رو بر کل یک قوم و حتی کودکانشون نازل میکنن(این بخشی نیست که از خودم اضافه کرده باشم؛ طی سریال، کاراکتر اصلی داستان، وضعیتشونو دقیقا با یه داستان اسطوره‌ای من‌درآوردی به همین شکل، تعریف میکنه) - اینکه حتی ضروریات حیات(در داستان، بطور خاص، خدمات پزشکی) هم به دست نیروهای کور و "دست نامرئی"(که مشابه همون سرنوشته) بازار سپرده شدن و به همین دلیل، قیمت خیلی بالایی پیدا کردن که از دسترس افراد فقیر و بی‌پناه دورن؛ به همین دلیل، چنین افرادی، حتی اگه فقط نوجوون باشن، راهی جز رو اوردن به خلاف برای کسب این ثروت رو ندارن، که تازه بدشانسی مضاعف اینه که قیمت هم بر اثر تورم بالا میره - واکنش‌ها به ظلم چنین جامعه‌ای، میتونن شدید و حتی ماهیت تروریستی داشته باشن(فرقه‌ای که در داستان وجود داره، درواقع از آئوم شینریوکو الهام گرفته شده، همون گروهی که حمله با گاز سارین به متروی توکیو رو انجام داد)، اما خودِ این افراد، دوباره در دام تکرارِ همون ظلم و خودخواهی و گروه‌بندیِ جامعه‌ای میفتن که قصد مبارزه باهاش رو داشتن؛ با اینحال، فرقه‌ی درون داستان(و رهبرش، سانتوشی واتاسه، که ویلین اصلی داستانه)، به شکل خیلی عالی(و البته، بی‌شباهت به گروه‌های تروریستی واقعی، که همیشه بی مغز و وحشی و کلیشه‌این!) و سیاه-سفیدی طراجی شده و هدف محکومیت صرف نیست، بلکه قراره که همزمان دغدغه اصلی‌شون رو درک کنیم، و همچنین این امر هم مورد تاکید قرار میگیره که چنین گروهی رو نباید بطور ایزوله و انتزاعی بررسی و محوم کرد، بلکه باید فهمید که خودشون حاصل همون جامعه هستن و تا زمانی که جامعه، حفره‌هاشو پر نکنه، چنین اتفاقی بارها و بارها تکرار خواهد شد(شونزده سال قبل از وقایع اصلی داستان، این فرقه سابقه عملیاتی در متروی توکیو رو داشته، و حالا به همین دلیل که شکاف‌های جامعه هنوز به قوت خودشون باقین، دوباره تشکیل شده). بی پناهی کاراکترهای اصلی داستان در مقابل این همه از خطرات و ظلم‌های جامعه، منو یاد این مجسمه "کودکان قربانی گناه والدین" در پارک صلح روسیه میندازه، که اتفاقا یکی از مضامین داستان هم دقیقا همینه.
1_%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86_%D9%82%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C_%DA%AF%D9%86%D8%A7%D9%87_%D9%88%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86.jpg

سه کاراکتر اصلی داستان، که مثل یک خانواده‌ی بدون والدین زندگی میکنن، در حقیقت یک خانواده ژنتیکی نیستن، بلکه بچه‌هایی هستن که درد مشترکی داشتن و به همین دلیل، کنار هم قرار گرفتن(تو پرانتز بگم که اسم "پنگوئن" هم از همینجا میاد؛ پنگوئن ها درواقع پرندن، اما شبیه به پرنده های دیگه نیستن، و درباره مهارت بقا هم خیلی انعطاف پذیر نیستن و به همین دلیل در معرض خطر انقراضن)؛ با اینحال، سرنوشت و تصادفات اجتماعی و غیراجتماعی بدشانس، حتی بازهم ولشون نمیکنن. اما در مقابل این نیروی بی‌رحم سرنوشت/جامعه چه کار میشه کرد، اگه حتی تروریسم و انتقام گرفتن از این جامعه هم جواب نباشه؟ با اینکه اسم انیمه اول ایکوهارا، "اوتنا، دختر انقلابی" بود، اما "انقلاب" در اینجا نه انقلاب در کل جامعه، بلکه انقلاب در ذهن کاراکترهای اصلی داستان و گسستشون از نظم اجتماعیه؛ نکته جالب اینجاست که ایکوهارا، علی‌رغم تخیل شدیدی که در آثارش وجود داره، اما در عمق و درون مایه اصلی داستان، اونقدری واقع‌گرا هست که متوجه ظرفیت به شدت محدود انسان در تغییر جامعه بشه، اینکه چنین تلاشی اغلب به شکست منجر میشه و جامعه به گمراهی خودش ادامه میده(من فکر میکنم که این در همدلی ایکوهارا با فضای تظاهرات دانشجویی دهه های 60 و 70 در ژاپن، و البته شکست نهایی این حرکات، که در تعدادی از آثار هنری در سبک های مختلف هم بازنمایی شد، ریشه داشته باشه)، و ما حتی اگه خودمون رو هم بتونیم حفظ کنیم، هنر کردیم و عاقلانه نیست که با بلندپروازی بیش از حد، توانایی‌هامونو به شکلی غیرواقعی دست بالا بگیریم. این پیام در تمام آثار ایکوهارا وجود داره، و بدیهتا ماوارو پنگوئن‌درام هم مستثنی نیست؛ کاراکترهای داستان نمیتونن سرنوشت(جامعه) رو بطور ماهوی تغییر بدن، بلکه فقط میتونن از فشارش بر روی خودشون کم کنن، اما حتی همین کار هم با سختی فراوان و هزینه گزافی بدست میاد، و درواقع مستلزم فداکاریِ جانی‌ئه. البته نکته جالب اینجاست که سرنوشت و تصادفات بی‌رحمانه و بی‌منطقش، همزمان که همون مرض و علت بدبختیه، درمان و شانس هم هست؛ کاراکترهای داستان، چه سه تایی که یک خانواده‌ی احساسی تشکیل دادن، چه اونی که به عنوان عاشقِ کاراکتر اصلی اضافه میشه، از طرفی اونقدر خوش شانس بودن که باهم آشنا بشن، لحظات خوشی رو باهم گذرونده باشن، و چنان پیوندی بینشون باشه که این فداکاری بزرگ رو انجام بدن و حتی ذره‌ای هم که شده، به کمک خودِ سرنوشت، از هیولای سرنوشت در امان باشن!
%255BAnimeSubIND%255D%2BMawaru%2BPenguindrum%2B-%2B24%2B%255B11122562%255D.mkv_snapshot_23.55_%255B2012.01.12_16.00.23%255D.jpg


در صورتی که انیمه رو دیدید و مشتاق درنگ بیشتری درش هستید:
http://zetsuboushinji.blogfa.com/post/40
 

hedy

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
225
امتیاز
3,677
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم مهندسی
اینا بمونه اینجا تا بعدا در زمان نامتناهی ای که توش زندگی میکنم بیام توضیحاتمو براشون بنویسم.
این لیست شامل انیمه هایی که دارم میبینم و اونایی که رها کردمم هم میشه*

Series
Attack on titan
Bungo stray dogs
Banana fish
Code geass
Tokyo ghoul
Jujutsu kaisen
Yuri on ice
Death note
Fruits basket
Demon slayer
Violet evergarden
Lycoris recoil
The promised neverland
Another
Horimiya
Tower of god
Kaguya sama : love is war
Assassination classroom
Life lessons with Uramichi oniisan
Spy x family
Sasaki and miyano
Kakegurui
Chainsaw man
Blue lock
Black clover
My hero academia
Given
Tokyo revengers
Love is hard for otaku
Dr. Stone
Spice and wolf
Oshi no ko

Movies
I want to eat your pancreas
Summer ghost
A silent voice
Your name
The stranger by the shore
Suzume no tojimari​
 
ارسال‌ها
176
امتیاز
3,383
نام مرکز سمپاد
پادگان فرزانگان شعبه نمنمنه
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1406
مدال المپیاد
طلای المپیاد خواب
oshi no ko معرفی خاصی ندارم جاست ببینیدش خیلی خوبه کلا شخصیت هاش داستانش و خط داستانیش..

نقد انیمه اینجا
 

PD

‌از دلقکا میترسیدی؟
ارسال‌ها
301
امتیاز
7,626
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
شهربابک
سال فارغ التحصیلی
1401

hedy

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
225
امتیاز
3,677
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم مهندسی
ای کسانی که انیمه نمیبینید این ادیت رو برید بشینید نگاه کنید، سپس ایمان بیارید و دست به کار بشید.
 
ارسال‌ها
67
امتیاز
603
نام مرکز سمپاد
حضرت محمد(شهید بهشتی1)
شهر
زاهدان
سال فارغ التحصیلی
1400
مدال المپیاد
نه :)
رشته دانشگاه
حقوق
داستان های غمگینی داره انیمه هایی که می‌خوام معرفی کنم
1- ماکیا
2- انیمه (میشه پانکراستو بخورم؟)
رو خیلی دوست دارم شاید وقتی اونی که بهم معرفیش کرد خندم گرفت ولی با دیدنش واقعا خلاف اسمشه و چند باری دیدمش حتی
3- انیمه دختر آفتاب هم جالبه!
4- انیمه بل دختری که میخواد بخونه اما به یه سری دلایل داغونه و...

https://www.google.com/url?sa=t&source=web&rct=j&opi=89978449&url=https://www.filimo.com/shot/131077/%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85%D9%87-%D9%85%D8%A7%DA%A9%DB%8C%D8%A7-%D9%87%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%DA%AF%D9%84-%D9%85%D9%88%D8%B9%D9%88%D8%AF-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%DA%A9%D9%81%D8%AF/&ved=2ahUKEwiq7_7nloCEAxUh87sIHYRWDe0QFnoECCYQAQ&usg=AOvVaw042CwDPQ4AVbfVhp7WrMnn
___________________________________________
https://www.google.com/url?sa=t&source=web&rct=j&opi=89978449&url=https://vigiato.net/p/4368&ved=2ahUKEwixwPbNl4CEAxU0_7sIHTOwBAQQFnoECA0QAQ&usg=AOvVaw2fyNAEDzoeYBSuidEYWJ8q
-----------------------------------------------------------------------
https://www.google.com/url?sa=t&sou...4QFnoECCsQAQ&usg=AOvVaw1-tHKgmbhCtsLd8sBImE1G
___________________________________________
https://www.google.com/url?sa=t&source=web&rct=j&opi=89978449&url=https://www.filimo.com/shot/138569/%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85%D9%87-%D8%A8%D9%84/&ved=2ahUKEwi3jdSnmoCEAxVflP0HHfq7BggQFnoECEYQAQ&usg=AOvVaw2xLS8JfKWqSQkf0v6En8oI
 

shalgham2

کاربر فعال
ارسال‌ها
25
امتیاز
219
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بوشهر
سال فارغ التحصیلی
1405
spy x family
خوناشام ماه ابی
 

خودشیفته

شاپرکی با شوق پرواز
کنکوری 1404
ارسال‌ها
184
امتیاز
2,492
نام مرکز سمپاد
FRZ
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
04
چند تا از انیمه های مورد علاقه ام:

شهر اشباح
فرزندان گرگ
پونیو
گن پابرهنه
قلعه متحرک هاول
همسایه من توتورو
زمزمه قلب
وقتی مارنی آنجا بود
نام تو
 

_Violoncello_

کاربر فعال
ارسال‌ها
54
امتیاز
232
نام مرکز سمپاد
...
شهر
دزفول
سال فارغ التحصیلی
1406
یکی بود چندسال پیش دیدم و واقعا توی ذهنم موند فکر میکنم اسمش (سرزمین جواهرات) بود . سه بعدی بود و درباره یه نوع الماس بود که مقاوت پایینی نسبت به بقیه داشت و نمیتونست به اندازه ی بقیه کارآمد باشه. و دیگه خب بقیه داستانش
۱۲ قسمت بود و ارزش دو بار دیدن داشت
یکی دیگه هم بود که واقعا این خیلی خوب بود( موریاریتی وطن پرست) رو دست این انیمه پیدا نمیشه این قول میدم
 
ارسال‌ها
453
امتیاز
3,145
نام مرکز سمپاد
[.unk]
شهر
[.unk]
سال فارغ التحصیلی
333
ییمر فریتز سادو مازوخیسته
شینجی بالا سر جسد خودامضایی میکنه
پاور هیچوقت حموم نرفته
حجم rule34 های ناروتو از خود انیمه بیشتره
بروترو قشنگه و مرگ
وان پیس هیچ وقت قرار نیست تموم شه
جوجو gay است (نظرمو عوض کن)
هنوزم درک نمیکنم چرا اسم یه انیمه باید ت*م های اژدها باشه
مانستر و پسران قرن 20 آندر ریتد اند

من فقط یدونه از این انیمه ها رو کامل تموم کردم-

*از تاپیک خارج میشود

پ.ن : اسماشون به ترتیب

اتک ان تایتان
اونگلیون
چین ساو من
ناروتو
بروترو
وان پیس
جوجو
دراگون بالز
مانستر
پسران قرن 20
 
بالا