- شروع کننده موضوع
- #1
emperatoor
کاربر فوقفعال
- ارسالها
- 163
- امتیاز
- 29
- نام مرکز سمپاد
- شهید بهشتی
- شهر
- نیشابور
- دانشگاه
- اگه خدا بخواد شهید بهشتی
- رشته دانشگاه
- پزشکی
بیایید ، بیایید که جان دل ما را رفت
بگریید ، بگریید که آن خنده گشا رفت
دگر شمع میارید، که این جمع پراکند
دگرعود مسوزید که از این بند، صفا رفت
لب جان مبوسید که آن ساقی ما رفت
رگ چنگ ببرید که آن نغمه سرا رفت
خبر کوتاه بود: "استاد پرویز مشکاتیان درگذشت."
قطعه شعر بالا را سالها پیش زنده یاد ایرج بسطامی با همراهی سنتور استاد پرویز مشکاتیان خوانده بود. به راستی که شرح فراق خود مشکاتیان است.
مردی دیگر از تبار موسیقی ملی ما رفت ،اما چه زود رفت! به راستی گناهش چه بود که در کنج عزلت و در خواب از این جهان چشم بست.
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
بودیم به یک شراب در مجلس عمر
یک دور ز ما پیشترک مست شدند
بر "آستان جان" ما بی شک،با سنتورش "بیداد" می کرد. یک عمر آواز سر داد که "همراه شو عزیز" اما اکنون که ما همراه شدیم دیدی که ما را چگونه تنها گذاشت؟
نه مهر فسون
نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر که هرچه کرد ،او کرد.
سالیان دراز گله داشت که ای "ایرانی" به سر کن خواب مستی،دردا که امروز ما هشیار شدیم و خود مست در خواب از این جهان رخت بربست.
خوشا آنکه همچون تو مست از جهان میرود
که همچون تو مست از شراب الست از جهان می رود
خوشا آنکه چون تو در خواب مست
به دور از غم هرچه هست از جهان می رود
هنرش را به پول ،نامش را به ننگ نفروخت.تاوانش را هم داد ،سالها سر به لاک خویش برد،اما آلوده نشد.
بعد سی سال همچنان تا روز مرگش "چاووشی" ماند.جوان رفت ،اما پاک رفت..
در "رزمی مشترک" سی سال همراه دوستان قدیمی یا به تنهایی برای ایران ساخت و برای ایران نواخت.
همانا او بود،که زنده یاد ایرج بسطامی را که افسوس او نیز جوان رفت،به عالم موسیقی شناساند.
"سر عشق" را بی گمان می دانست که در این عمر کوتاه اما پر بارش،بس عاشقانه زیست.
میهن همیشه دربندش را همواره چو "سروی آزاد" می خواست.
ای میهن، ای پیر!
بالندهی افتاده، آزاد زمینگیر!
خون می چکد اینجا هنوز از زخم دیرین تبرها .
ای میهن!
در اینجا سینه ی من چون تو زخمی است .
در اینجا دمادم، دارکوبی بر درخت پیر می کوبد
دمادم
دمادم.
همین آرزو سبب شد که بیانیه ای دلنشین و مملو از جملات تفکر برانگیز در حمایت از دوست و همکار قدیمش مهندس موسوی به ثبت برساند تا نامش در تاریخ به عنوان یکی از همراهان جنبش مردمی سبز به جا بماند.
حمایت او بود که بسیارانی از مریدان و دوستارانش را هم به این ورطه کشاند.
دریغا که نیست تا پیروزی ما را در آینده مشاهده کند و برای شادی های مردمش هم بسازد و بنوازد.
در این میان خوشا،اولین رییس جمهور اصلاحات که پیام تسلیتش ثابت نمود از دوستداران و هواداران هنر و هنرمند است.
دلا بنال که یاران نازنین رفتند
به غم نشین که رفیقان بی قرین رفتند.
در آخر فراق نوازنده ی چیره دست سنتور،استاد پرویز مشکاتیان را تمامی دوستان، به خصوص دو رفیق قدیمی اش اساتید علیزاده و شجریان، دوستداران و به خانواده ی گرام تسلیت می گویم م میدانم که هر چند جسمش در میان خاک خفته اما نامش در دل های مردم امروز و آینده زنده می ماند.
در آخر شعری از سروده های حقیر را تقدیم میکنم به زنده یاد پرویز مشکاتیان:
در سوگ پرویز مشکاتیان
مضراب بر سیم سنتور طنین افکند:
"ایرانی به سرکن خواب مستی"
کنون لحظه ی "دیدار نزدیک" است.
در خواب مرگ را آغوش گشودی،
ای مرد!
بی حضورت سنتور زندگی
تا به ابد ناکوک می ماند.
لحظه به لحظه
تو را می خواند ایران.
ما انگشت به دهان
از مرگ زود هنگامت،
از زندگی کوتاه ،اما پر بارت.
در انتهای غم،
خرسندیم،
چرا که شرفت را به جاه و مقام نفروختی!
بگریید ، بگریید که آن خنده گشا رفت
دگر شمع میارید، که این جمع پراکند
دگرعود مسوزید که از این بند، صفا رفت
لب جان مبوسید که آن ساقی ما رفت
رگ چنگ ببرید که آن نغمه سرا رفت
خبر کوتاه بود: "استاد پرویز مشکاتیان درگذشت."
قطعه شعر بالا را سالها پیش زنده یاد ایرج بسطامی با همراهی سنتور استاد پرویز مشکاتیان خوانده بود. به راستی که شرح فراق خود مشکاتیان است.
مردی دیگر از تبار موسیقی ملی ما رفت ،اما چه زود رفت! به راستی گناهش چه بود که در کنج عزلت و در خواب از این جهان چشم بست.
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
بودیم به یک شراب در مجلس عمر
یک دور ز ما پیشترک مست شدند
بر "آستان جان" ما بی شک،با سنتورش "بیداد" می کرد. یک عمر آواز سر داد که "همراه شو عزیز" اما اکنون که ما همراه شدیم دیدی که ما را چگونه تنها گذاشت؟
نه مهر فسون
نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر که هرچه کرد ،او کرد.
سالیان دراز گله داشت که ای "ایرانی" به سر کن خواب مستی،دردا که امروز ما هشیار شدیم و خود مست در خواب از این جهان رخت بربست.
خوشا آنکه همچون تو مست از جهان میرود
که همچون تو مست از شراب الست از جهان می رود
خوشا آنکه چون تو در خواب مست
به دور از غم هرچه هست از جهان می رود
هنرش را به پول ،نامش را به ننگ نفروخت.تاوانش را هم داد ،سالها سر به لاک خویش برد،اما آلوده نشد.
بعد سی سال همچنان تا روز مرگش "چاووشی" ماند.جوان رفت ،اما پاک رفت..
در "رزمی مشترک" سی سال همراه دوستان قدیمی یا به تنهایی برای ایران ساخت و برای ایران نواخت.
همانا او بود،که زنده یاد ایرج بسطامی را که افسوس او نیز جوان رفت،به عالم موسیقی شناساند.
"سر عشق" را بی گمان می دانست که در این عمر کوتاه اما پر بارش،بس عاشقانه زیست.
میهن همیشه دربندش را همواره چو "سروی آزاد" می خواست.
ای میهن، ای پیر!
بالندهی افتاده، آزاد زمینگیر!
خون می چکد اینجا هنوز از زخم دیرین تبرها .
ای میهن!
در اینجا سینه ی من چون تو زخمی است .
در اینجا دمادم، دارکوبی بر درخت پیر می کوبد
دمادم
دمادم.
همین آرزو سبب شد که بیانیه ای دلنشین و مملو از جملات تفکر برانگیز در حمایت از دوست و همکار قدیمش مهندس موسوی به ثبت برساند تا نامش در تاریخ به عنوان یکی از همراهان جنبش مردمی سبز به جا بماند.
حمایت او بود که بسیارانی از مریدان و دوستارانش را هم به این ورطه کشاند.
دریغا که نیست تا پیروزی ما را در آینده مشاهده کند و برای شادی های مردمش هم بسازد و بنوازد.
در این میان خوشا،اولین رییس جمهور اصلاحات که پیام تسلیتش ثابت نمود از دوستداران و هواداران هنر و هنرمند است.
دلا بنال که یاران نازنین رفتند
به غم نشین که رفیقان بی قرین رفتند.
در آخر فراق نوازنده ی چیره دست سنتور،استاد پرویز مشکاتیان را تمامی دوستان، به خصوص دو رفیق قدیمی اش اساتید علیزاده و شجریان، دوستداران و به خانواده ی گرام تسلیت می گویم م میدانم که هر چند جسمش در میان خاک خفته اما نامش در دل های مردم امروز و آینده زنده می ماند.
در آخر شعری از سروده های حقیر را تقدیم میکنم به زنده یاد پرویز مشکاتیان:
در سوگ پرویز مشکاتیان
مضراب بر سیم سنتور طنین افکند:
"ایرانی به سرکن خواب مستی"
کنون لحظه ی "دیدار نزدیک" است.
در خواب مرگ را آغوش گشودی،
ای مرد!
بی حضورت سنتور زندگی
تا به ابد ناکوک می ماند.
لحظه به لحظه
تو را می خواند ایران.
ما انگشت به دهان
از مرگ زود هنگامت،
از زندگی کوتاه ،اما پر بارت.
در انتهای غم،
خرسندیم،
چرا که شرفت را به جاه و مقام نفروختی!