شعر های من - سالار

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع محمد
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

بعد از خوندن این شعر و دیگر شعر هام چه پیشنهادی برایم دارید؟

  • دیگه شعر نگم

    رای‌ها: 0 0.0%
  • دیگه شعر بگم

    رای‌ها: 4 66.7%
  • هر کار دلم خواست بکنم

    رای‌ها: 2 33.3%

  • رای‌دهندگان
    6
خلقت(شعر سپید)

خلقت (شعر سپید)

خدایا سلام
زنده باشی و پاینده
و همیشه جاودان و پرفروغ
و ظلمت شرک
همواره نهان در پشت روشنایی توحید
آبی آسمانت
همواره مستدام
و ابرهایش
(یعنی ابرهایت)
گریان بادا!

جل الخدا
در جهت خلقت وطن
که آن طرف غریبه و بیگانه
و در راستای هم او، اندکی پایین
رفیق و به اصطلاح وطنی

شکری عظیم، عظیم را
که ناموس را آفرید از گل
(گویی پروردگار هم در صنعت تضاد و پارادوکس
دستی نهان دارد در آتش
خلقتی عزیز از شی ای کم ارزش)
مخلوقی که موجب متورم شدن رگی می گردد
رگی تحت عنوان غیرت
خون، خروشان و جوشان باد در او!

و خداوند رفیق را آفرید
در جهت پیاده سازی معرفت
که فردین بازی در بیاوریم
و حتی در مواردی معدود
تا دم تیغ برویم

و در نهایت غصه
دم خداوند همواره گرم بادا!
که آفرید
عشقش را در جهت شعله کشاندن قلب ها
آفرید آفریده ای را که
آفریده ها را به طور همواره
جاودان ساهت و پاینده
شوری است که متجلی می گرداند
عشق به ناموس، وطن و در بسیاری موارد معدود(!)، وطن را

نتیجه ای که از این قصه می گیریم این است:
زنده باد خدا، وطن، ناموس و رفیق
البت در جهت کوتاهی اشعار
می توان گفت: زنده باد خدا
که موجب زندگانی آن سه عزیز می گردد...

محمد اسدی(سالار)
1389/1/10
آفرید آفرید
 
پشت دریا ها شهری است...(با شهر سهراب یه کم فرق می کنه)

پشت دریا ها شهری است...
که در آن پنجره ها بسته شدند...
بام ها جای شغالک هایی است
که به تاریکی شهر می خندند
دست هر کودک ده ساله ی شهر
خنجری پنهان است...
مردم شهر به یک لاله چنان می نگرند
که به یک سنگ، به یک بوته ی خار
خاک،
ناله ی پر زغم مرد کهن سالی را
می شنود...
و صدای پر خفاش ستمکار،می آید در باد

پشت دریا ها شهری است...
که در آن وسعت تاریکی به اندازه ی دل های شیاطین شده است...
کوفیان وارث پول و کلک و خامشی اند...

پشت دریا ها شهری است...
نیزه ای می سازند...

محمد
خرداد 1389
 
پاسخ : پشت دریا ها شهری است...(با شهر سهراب یه کم &

جالب بود ولي اين گونه نيست.هر چند كه گاهي انسان خودش مي خواهد اين گونه باشد و تضاد را قبول كند و اين خوب است البته تا اندازه اي كه بسته به تعقل اسنان فرق دارد
 
پاسخ : پشت دریا ها شهری است...(با شهر سهراب یه کم &

به نقل از به نام :
جالب بود ولي اين گونه نيست.هر چند كه گاهي انسان خودش مي خواهد اين گونه باشد و تضاد را قبول كند و اين خوب است البته تا اندازه اي كه بسته به تعقل اسنان فرق دارد

نه من این رو قبول ندارم؛
من معتقدم که منطق دنیا، مثل منطق فازی می مونه... یا خوب هست و یا خوب نیست؛ اگه خوب نباشه، شهر بدی می شه؛ این مسئله رو خودم به شخصه درک کردم؛ البته این شهری که در شعر توصیفش شد، منظور شهر کوفه بود که در انتهای شعر بهش اشاره شد...
از توجهتون متشکرم...

به نقل از راضيه :
واقعا عاااااااااالييييييييي
خيلي خيلي عالي
نظر لطفتونه...
 
پاسخ : پشت دریا ها شهری است...(با شهر سهراب یه کم فرق می کن

خيلي خشن و سياه.... شعر عوض ميكنين شعر سياه رو سپيد كنين نه برعكس.
البته قسمت آخر شعر رو جمع كرد درست شد ;)
 
پاسخ : پشت دریا ها شهری است...(با شهر سهراب یه کم &

به نقل از Navid_14 :
حاجیتون!!!

یعنی خودم!
به نقل از ali.Holmes :
خيلي خشن و سياه.... شعر عوض ميكنين شعر سياه رو سپيد كنين نه برعكس.
البته قسمت آخر شعر رو جمع كرد درست شد ;)
البته به این شعر، شعر سیاه نمی گن! شعر سیاه شعری با مضامین غیر اخلاقی(لازم به توضیح بیشتر هست؟)

از توجه همه ی دوستان ممنونم...
 
Back
بالا