مولانا

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع mira
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
مولانا در پاسخ به اعتراض اهل وعظ و منبر مبنی بر رواج رسم "سماع" و "موسیقی" در میان مردم در یک پیام پر معنی و زیرکانه صریحا به ایشان خاطر نشان ساخت که ما با ترک درس و وعظ و منبر هرگونه آرزوی جاه و قدرت و هرگونه بويه ملک و ثروت را رها کرده ایم لاجرم تصرف در اموال یتیمان و اوقاف مردگان و تعدی و تصرف در خون و مال خلق را به شما وا گذاشته ایم و به این دنيا ربابی و سماعی قناعت ورزیده ایم و اگر حضرات آن را نیز از وی مضایقه دارند از آن نیز دست میشوییم و به شما واگذار میکنیم و با این پیام قاطع و مؤثر وی به طور ضمنی نشان داد تا چه حد علايق جهانجویانه همگنان را پشت سر نهاده و تا چه پایه از آن دست و دل حريفان بدان مشغول است خویشتن را کنار کشیده است.

پله پله تا ملاقات خدا
عبدالحسین زرین کوب
 
آخرین ویرایش:
ای یوسف خوش نام ما، خوش می‌روی بر بام ما
ای درشکسته جام ما، ای بردریده دام ما

ای نور ما ای سور ما، ای دولت منصور ما
جوشی بنه در شور ما، تا مِی شود انگور ما

ای دلبر و مقصود ما، ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما، نَظاره کن در دود ما

ای یار ما عیار ما، دام دل خمار ما
پا وامکش از کار ما، بِستان گرو دستار ما

در گل بمانده پای دل، جان می‌دهم چه جای دل
وز آتش سودای دل، ای وای دل ای وای ما
 
بچه ها ... این جا می تونید بعضی از خوانش های دکتر سروش از دیوان شمس رو بشنوید ... سه تار هم با روانشاد ذوالفنون هست .
البته اونجا همه ی خوانش های دکتر سروش رو نداره . اگر بقیه ش رو هم خواستید ، بهم پ.خ بدید تا براتون آپلود کنم .
 
من همیشه یه سوالی داشتم و جواب درستم نگرفتم هیچوقت
آیا مولانا همجنسگرا بود یا نه ؟
هر منبعی یه چیزی گفته یا یه چیزاییم سانسور شده تو بعضی جاها
اگه کسی واقعا منبع معتبری داره ممنون میشم
 
گفتی بیا، گفتم کجا؟ گفتی میان جان ما
گفتی مرو. گفتم چرا؟ گفتی که میخواهم تورا

گفتی که وصلت میدهم. جام الستت میدهم
گفتم مرا درمان بده. گفتی چو رستی میدهم

گفتی پیاله نوش کن. غم در دلت خاموش کن
گفتم مرا مستی دهی، با باده ای هستی دهی

گفتی که مستت میکنم، پر زانچه هستت میکنم
گفتم چگونه از کجا؟ گفتی که تا گفتی خودآ

گفتی که درمانت دهم. بر هجر پایانت دهم
گفتم کجا، کی خواهد این؟ گفتی صبوری باید این

گفتی تویی دردانه ام. تنها میان خانه ام
مارا ببین، خود را مبین در عاشقی یکدانه ام

گفتی بیا. گفتم کجا. گفتی در آغوش بقا
گفتی ببین. گفتم چه را؟ گفتی خدا را در خودآ
 
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من

خاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من
 
ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما
چون اشک غمخواران ما در هجر دلداران ما

ای چشم ابر این اشک‌ها می‌ریز همچون مشک‌ها
زیرا که داری رشک‌ها بر ماه رخساران ما

این ابر را گریان نگر وان باغ را خندان نگر
کز لابه و گریه پدر رستند بیماران ما

ابر گران چون داد حق از بهر لب خشکان ما
رطل گران هم حق دهد بهر سبکساران ما

بر خاک و دشت بی‌نوا گوهرفشان کرد آسمان
زین بی‌نوایی می‌کشند از عشق طراران ما

این ابر چون یعقوب من وان گل چو یوسف در چمن
بشکفته روی یوسفان از اشک افشاران ما

یک قطره‌اش گوهر شود یک قطره‌اش عبهر شود
وز مال و نعمت پر شود کف‌های کف خاران ما

باغ و گلستان ملی اشکوفه می‌کردند دی
زیرا که بر ریق از پگه خوردند خماران ما

بربند لب همچون صدف مستی میا در پیش صف
تا بازآیند این طرف از غیب هشیاران ما
 
داشتم دنبال این تاپیک میگشتم پیداش نکردم بعد یهو دیدم اومده بالا ! :D


حیلت رها کن عاشقــا دیوانه شو دیوانه شو
و انـدر دل آتش درآ پــــروانـه شــو پروانــــــه شو
هــم خــویش را بیگـــانه کن هم خانه را ویرانه کن
و آنگه بیا با عاشقان هم خانـه شـو هم خانه شــو
رو سینــه را چـون سینه ها هفت آب شو از کینه ها
و آنگـــه شراب عشــق را پیمانـــه شــــو پیمانــه شـو
باید کـــه جملــه جــان شــوی تا لایق جانان شوی
گـــر ســوی مستــان میــروی مستانه شـــو مستانه شو…
 
Back
بالا