وقتی محمدحسین پارسا رو میبینه

[parsa_spy]

پاسخ : وقتی یه محمدحسین یه پارسا رو میبینه !

کی گفته ؟ من هم الاف بودم ! ولی مدرسه رو پیچوندم ! ( 2 روز هم پیچوندم ! ) تازه می خواستم ژتون هم بگیرم ، ولی دیگه لو رفتم !

مدرسه خودمون هم بی صاحبه ها !

 

[fifigol]

پاسخ : وقتی یه محمدحسین یه پارسا رو میبینه !

مدسه ی ما هم خیلی به اینکه چند نفر بیان گیر داد!

 

[panther]

پاسخ : وقتی یه محمدحسین یه پارسا رو میبینه !

آره بابا مدير ما دم در بود نمي ذاشت بيايم!!!!

 

[vihan]

پاسخ : وقتی یه محمدحسین یه پارسا رو میبینه !

کی گفته ؟ من هم الاف بودم ! ولی مدرسه رو پیچوندم ! ( 2 روز هم پیچوندم ! ) تازه می خواستم ژتون هم بگیرم ، ولی دیگه لو رفتم !

مدرسه خودمون هم بی صاحبه ها !

خب پس یا مشاور و معاون های ما خیلی گیر هستن ، یا مال شما زیادی اوکی !!! چون جفتمون تو یه مدرسه ایم !!

 

[parsa_spy]

پاسخ : وقتی یه محمدحسین یه پارسا رو میبینه !

خب پس یا مشاور و معاون های ما خیلی گیر هستن ، یا مال شما زیادی اوکی !!! چون جفتمون تو یه مدرسه ایم !!

نه ! اتفاقا خیلی هم گیر هستند ! ولی من اصلا به معاون نگفتم ! همین جوری سرم رو انداختم پایین از مدرسه اومدم بیرون ! فقط به آقای عمویی گفتم : "منم بیام ؟ " اونم گفت : "بیا" !!! به همین سادگی !

روز دوم هم که اصلا مدرسه نرفتم ! صبح ، از خونه اومدم اونجا !!

 

[(?) Nell]

پاسخ : وقتی یه محمدحسین یه پارسا رو میبینه !

مدرسه ی ما حتی به اونا که پروژه هم داشتن اجازه نمیداد بیان اما هر چهار روزش همه مدرسه اونجا بود.
(فقط سارا نیومده بود فکر کنم به خاطر اینکه خیلی خواست آدم باشه )

 

[panther]

پاسخ : وقتی یه محمدحسین یه پارسا رو میبینه !

نه ! اتفاقا خیلی هم گیر هستند ! ولی من اصلا به معاون نگفتم ! همین جوری سرم رو انداختم پایین از مدرسه اومدم بیرون ! فقط به آقای عمویی گفتم : "منم بیام ؟ " اونم گفت : "بیا" !!! به همین سادگی !

روز دوم هم که اصلا مدرسه نرفتم ! صبح ، از خونه اومدم اونجا !!

ايول به حركت روز دومت!! جوجه هم يه روز اينكارو كرد. فك كن با مدير ما!!

 

[mahshid.sh]

پاسخ : وقتی یه محمدحسین یه پارسا رو میبینه !

ما هم 2 2 3 نفر و قاچاقی می آوردیم!
مثه خود من!
البته پروژه داشتم اما خودم مریض بودم صدا نداشتم! هم گروهیم حرف میزد!
کلا تصویر بودم و صدای داغون گرفته!!!!

 

[mazmaz]

پاسخ : وقتی یه محمدحسین یه پارسا رو میبینه !

حالا این وسط ما هم بگیم اونجا چه میكردیم.
دیدم دو زنگ زود تر تعطیل شدم پاشدم اومدم بچه ها رو ببینم. به مدد دوستان سال سومی بهمون ژتون هم دادن ( هه پارسا!!‌) ناهار هم با دوستان صرف كردیم و یكم گشتیم و برگشتیم خانه.
دو تا نكته
یكی این كه من میخواستم برم پروژه های حلی سه رو ببینم فراموش شد. از همین تریبون از همشون معذرت میخوام.
دومی اینكه حالا این همه آدم این ویهان رو چه خوب میشناسن! چرا؟؟

 

[panther]

پاسخ : وقتی یه محمدحسین یه پارسا رو میبینه !

چون اونجا به عنوان يه شخصيت اشنا بود براي سمپاديايي كه تو گردهم ايي امده بودن و هم چنين بچه هايي ديگه كه توي سايت ميشناختنش. خيلي ها از من پرسيدن كيه!!!

 

[ashkan]

پاسخ : وقتی یه محمدحسین یه پارسا رو میبینه !

اومدی پروژه ها رو ببینی؟
اگه اومدی هم که من ندیدیمت اگه هم نیومدی که کلی حیف شد.

اااااااااااااااا
كي اومدي شما!؟؟!؟!
ما كه نديديم!!!

اومدم دیگه!!اماندیدمتون منم!

 

[جوجه]

پاسخ : وقتی یه محمدحسین یه پارسا رو میبینه !

دومی اینكه حالا این همه آدم این ویهان رو چه خوب میشناسن! چرا؟؟

چون اونجا به عنوان يه شخصيت اشنا بود براي سمپاديايي كه تو گردهم ايي امده بودن و هم چنين بچه هايي ديگه كه توي سايت ميشناختنش. خيلي ها از من پرسيدن كيه!!!

نه خوب باطن قضیه شاید این باشه که یه panther همون اول همه رو معرفی می کرد واسمون


شونصد بار اومدم سر پروژه آراد هیچی نفهمیدم ! هنوز هم نمی فهمم چیکار کرده . اگه کسی فهمید به من هم بگه ! خیلی تثلیث چیز باحالیه .

 

[mahshid.sh]

پاسخ : وقتی یه محمدحسین یه پارسا رو میبینه !

فقط هی اندازه گرفته...هی اندازه گرفته...بعد تونسته اندازه بگیره!!

 

[mehran]

پاسخ : وقتی یه محمدحسین یه پارسا رو میبینه !

به نظر نمیاد این تاپیک دیگه چیز خاصی واسه گفتن داشته باشه!
قفل شد.