پاسخ : سمپادی های دانشگاه شریف
صرفن جهت صرفن:
دانشگاهه داریم؟
دیروز صبح دو تا دانشجو دکترا اومدن گفتن باید بریم تو اتاقمون وسایلمون اونجاس راهشون ندادن به خاطر حماسه آفرینی؛ خودمم باید می رفتم در انرژی مجبور شدم یک دور قمری بزنم خیابونا را... اینا قضیه ی حمار را نقض کردن به خدا!
حیف من که واسه شریف هم شعر گفتم!
اولین روزی که آز فیزیک 1 داشتم و تشکیل نشد گفتم خوب حالا چی کار کنیم؟ دیدم رو به رو دانشکده مون هوا هوای بهار است و باده باده ی ناب؛ همچین جون می ده واسه شعر گفتن:
صبح امید من افتد در بهاران شریف
ای خوشا این صبح و این دانش سواران شریف
امشب اندر طرف گل بلبل غزلخوانی کند
چون ببیند چون منی از پرده داران شریف
مهد علم و دانش است و جایگاه عقل و عشق
آسمان دل شده خرم ز باران شریف
یا علی گر پا نهی در منزل ما عاشقان
از سلونی قبل ان بینی تو یاران شریف
هر گلی در پای خود خار خشن دارد ولی
من ندیدم خاری اندر گلعذاران شریف
-------------------------------------------------
چند تا اتفاق چند روز اخیر:
سر کلاس ادبیات استاد میگه کتابی که خواندین و خوشتون اومد را بیاین معرفی کنین؛ چند نفر اسم چند تا رمان از چند تا بنی آدم خارجی میگن یکی برگشته میگه من یک کتاب خواندم راجع به عاقا شیر است که تو بچگی ماجرای زندگی اش عوض میشه
وان دگر گوید رنگ آمیزی برای کودکان هم خوبه ها!!!
پدر خاطرخواهی بسوزه! دیروز با رفقا رفتیم پارک آب و آتش؛ یک پسر یزدیه هفت هشت سال از ما بزرگتر بود برق شریف می خواند ورودی 92 هم بود! خیلی آدم خوش برخورد و خوبی هم بود :)