- شروع کننده موضوع
- #41
salary
کاربر حرفهای
- ارسالها
- 331
- امتیاز
- 466
پاسخ : شعر و شاعر
در مراسم گراميداشت سيدحسن حسيني - شاعر فقيد معاصر - در تهران ، قيصر امينپور - شاعر - غزلي در رثاي يار ديرينش خواند.
سنگ ناله ميكند: رود، رود بيقرار
كوه گريه ميكند: آبشار، آبشار!
آه سرد ميكشد باد، باد داغدار
خاك ميزند به سر، آسمان سوگوار
سرو از كمر خميد، لاله واژگون دميد
برگ و بار باغ ريخت، سبز سبز در بهار
ذره ذره آب شد، التهاب آفتاب
غرق پيچوتاب شد، جستوجوي جويبار
در لبش ترانه آب، از گدازههاي درد
در دلش غمي مذاب، صخره صخره كوهوار
از سلالهي سحاب، از تبار آفتاب
آتش زبان او، ذوالفقار آبدار
باورم نميشود! كي كسي شنيده است
زير خاك گم شوند، قلههاي استوار؟
بيتو گر دمي زنم، هر دمي هزار غم
روي شانهي دلم، هر غمي هزاربار
هر چه شعر گل كنم، گوشهي جمال تو!
هر چه نثر بشكفم، پيش پاي تو نثار!
----------------------------------------------
سيدحسن حسيني، متولد فروردينماه سال 1335 ـ از نسل شاعران برخاسته از حوزهي هنر و انديشهي اسلامي در سالهاي نخستين جنگ تحميلي ـ در نخستين ساعات روز نهم فروردين 1382 در سن 47 سالگي، پس از چند هفته كسالت، در بيمارستان بوعلي تهران درگذشت.
ازجمله آثار او ”همصدا با حلق اسماعيل” (مجموعه شعر)، ”گنجشك و جبراييل” (مجموعه شعر عاشورايي در قالب سپيد)، ”حمام روح” (ترجمه اثر جبران خليل جبران)، ”برادهها” (مجموعه جملههاي قصار) و ”طلسم سنگ” (مجموعه نثرهاي عاشورايي) را ميتوان نام برد.
سنگ ناله ميكند: رود، رود بيقرار
كوه گريه ميكند: آبشار، آبشار!
آه سرد ميكشد باد، باد داغدار
خاك ميزند به سر، آسمان سوگوار
سرو از كمر خميد، لاله واژگون دميد
برگ و بار باغ ريخت، سبز سبز در بهار
ذره ذره آب شد، التهاب آفتاب
غرق پيچوتاب شد، جستوجوي جويبار
در لبش ترانه آب، از گدازههاي درد
در دلش غمي مذاب، صخره صخره كوهوار
از سلالهي سحاب، از تبار آفتاب
آتش زبان او، ذوالفقار آبدار
باورم نميشود! كي كسي شنيده است
زير خاك گم شوند، قلههاي استوار؟
بيتو گر دمي زنم، هر دمي هزار غم
روي شانهي دلم، هر غمي هزاربار
هر چه شعر گل كنم، گوشهي جمال تو!
هر چه نثر بشكفم، پيش پاي تو نثار!
----------------------------------------------
سيدحسن حسيني، متولد فروردينماه سال 1335 ـ از نسل شاعران برخاسته از حوزهي هنر و انديشهي اسلامي در سالهاي نخستين جنگ تحميلي ـ در نخستين ساعات روز نهم فروردين 1382 در سن 47 سالگي، پس از چند هفته كسالت، در بيمارستان بوعلي تهران درگذشت.
ازجمله آثار او ”همصدا با حلق اسماعيل” (مجموعه شعر)، ”گنجشك و جبراييل” (مجموعه شعر عاشورايي در قالب سپيد)، ”حمام روح” (ترجمه اثر جبران خليل جبران)، ”برادهها” (مجموعه جملههاي قصار) و ”طلسم سنگ” (مجموعه نثرهاي عاشورايي) را ميتوان نام برد.