و خدایی که در این نزدیکی است...

  • شروع کننده موضوع
  • #1

IVERSON

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,163
امتیاز
244
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
محیط زیست
شعر سهرابه که می گه:
وخدایی که در این نزدیکی است،
لای این شب بوها
پای آن سرو بلند
روی آگاهی آب
روی قانون گیاه
من مسلملنم
قبله ام یک گل سرخ
جانمازم چشمه
مهرم نور،من وضو باتپش پنجره ها میگیرم
در نمازم جریان دارد ماه،جریان دارد طیف...

به نظر شما خدا کجاست؟

آیا به قول سهراب لای شب بوهاست یا...
یا به قول قیصر امین پور
...حال می توانم با این خدا
دوست باشم،دوست،پاک و بی ریا
دوستی از من به من نزدیک تر
از رگ گردن به من نزدیک تر...


آیا شما هم تونستید خدا رو لمس کنید؟
آیا وجود شما تونسته این درک رو بهتون بده؟
کی؟
اگه میشه چجور میشه؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

IVERSON

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,163
امتیاز
244
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
محیط زیست
پاسخ : و خدایی که در این نزدیکی است...

خب من خودم بحث رو شروع می کنم!

من یه بار تونستم خدارو لمس کنم!ولی نمی تونم بگم کی!یه جورایی رازه که به خانوادمم نگفتم!

حالا هر چی بود تاثیرش رو من خیلی بود و باعث شد یه سری از اشتباهاتم رو یه دفه بزارم کنار!مطمئنم شعری هم که می گم بی رابطه با این جزیان نیست!
البته این رو هم بگم که راه ارتباط متفاوته(اندیشه مولوی)
شاید با آلات طرب یا ...
 

Hespride

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,103
امتیاز
5,601
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی (ره)
شهر
قم...قم...قم
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی مالی
پاسخ : و خدایی که در این نزدیکی است...

من تاحالا نشده خدا رو حس کنم، وحتی تاحالا اثری از خدا ندیدم
فقط با استدلال هایی که برای خودم جور کردم، به این اعتقاد پیداکردم که خدا باید باشه و قائدتا من نمیبینمش، اما چه کنم که تاحالا هیچ اثری ازش ندیدم
 

pico

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
191
امتیاز
66
نام مرکز سمپاد
شهيد
شهر
سمنان
مدال المپیاد
المپياد فيزيك بسيج و غير بسيج
پاسخ : و خدایی که در این نزدیکی است...

اين شعر فوق العادست ...

من مسلمانم ( من تسليمم )

قبه ام گل سرخ ( من تسليمه طبيعتم )

خداي من طبيعته ... وحدت وجود ... يا همون naturalist ( طبيعت گرا ) ...

هيچوقت عمق اين شعر رو با كلمه ظاهري خدا اشتباه نگيريم ...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

IVERSON

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,163
امتیاز
244
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
محیط زیست
پاسخ : و خدایی که در این نزدیکی است...

اول اینکه فکر می کنم کسی اشتباه نگرفته!

دوم سوال چیز دیگری بود!
 

pico

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
191
امتیاز
66
نام مرکز سمپاد
شهيد
شهر
سمنان
مدال المپیاد
المپياد فيزيك بسيج و غير بسيج
پاسخ : و خدایی که در این نزدیکی است...

مگه بايد هميشه به سوالايي كه ازت ميپرسن جواب بدي ...تازه من تقريبا جواب دادم ...

حالا تشريح اينكه :

من يه زماني عاشقه چيزي به اسمه خدا بودم فكر ميكردم يه چيزي هست كه ازم قوي تره ... در مواقع ضعف و ناراحتي هيچ پناهگاهي جز اون نميتونست منو حفظ كنه ... گاهي تو نماز گريم ميگرفت و فكر ميكردم يه چيزي داره دم گوشم زمزمه ميكنه و منو در آغوش گرفته .... گاهي اتفاقايي ميفته كه من نميتونم با عقل توجيهش كنم و فكر ميكردم يكي هوامو داره ...

ولي...


زهي خياله باطل ... وقتي پيشرفت كردم فهميدم اونجا هيچي نبود جز قدرته خودم ... همون قدرتي كه گاهي كارايي ازم سر ميزنه كه هيچكس باور نميكنه ... همون خودم كه گاهي حدس هايي ميزنم كه به واقعيت مي انجامه ... انگار بهم الهام ميشه ... ولي بعدا فهميدم الهامم نميشه اين قدرته ذهنمه كه جذبش ميكنه ... بعدا فهميدم هيچ پناهگاهي جز تلقين خوب ندارم و بعدا فهميدم هميشه ... همه جا تنهاي تنهام ....

مثله تو ... مثله همه ...

حالا از اون موقع خيلي خوشحال ترم شاد ترم .. بي گناه ترم ... خوب تر و مهربون ترم ... شايد يه روزي به اين نتيجه برسم كه ديگه لازم نيست زندگ كنم ... ولي بي شك شادمانه اين تصميم و ميگيرم ... بي شك واقعيت تلخ رو مثله عسل فرض ميكنم و خودم رو جزوي از طبيعت ميدونم ... قسمتي از ماده ... ذره اي از اقيانوس بيكران ...


اونجا هيچي نيست ... ولي همين هيچي مقدسه ...
 

ashna

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
135
امتیاز
17
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
مدال المپیاد
دارم
پاسخ : و خدایی که در این نزدیکی است...

من خدا رو شکر می کنم که توی سن کم این افتخار رو که بتونم حسش کنم بهم داد من وقتی 7 سالم بود یه بیماریه کلیوی گرفتم .هیچ دلیلی هم برای این بیماری وجود نداشت و نداره ومن به طرز معجزه آسایی خوب شدم دقیقا یه روز بعد از این که دکترا ازم قطع امید کرده بودن(منظورم دارو ها جواب دادند) ولی اون موقع بو د که حس کردم چقدر ضعیفم در برابر قدرتش من توی بیمارستان بچه های زیادی رو دیدم که بدتر از من عذاب می کشیدند ولی همشون فقط به خاطر یه چیز زنده بودن به خاطر امید به خدا قبول دارم نباید فقط زمان بیماری یاد خدا باشیم ولی چی کارش می شه کردما آدما این طوری هستیم. اما برای خیلی این اتفاق ها می افته ولی بعضی ها اون رو فقط یه تصادف می دونن.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8

IVERSON

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,163
امتیاز
244
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی نیشابور
شهر
نیشابور
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
محیط زیست
پاسخ : و خدایی که در این نزدیکی است...

ولی من اینو تصادف نمی دونم!

شدیدا بهش اعتقاد دارم!
 

Parpari

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
610
امتیاز
756
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اهواز
پاسخ : و خدایی که در این نزدیکی است...

من به خدا اعتقاد دارم و تا حالام احساسش نکردمو مشکل بزرگ من اینه که نمی دونم خدا کجاست و چه جوری میتونم بش نزدیک بشم و اینکه میگن با نماز به خدا نزدیک میشی رو قبول ندارم مثلا تو خونواده ما هیچ کس نماز نمیخونه و حتی من و بابام نمازمبلد نیستسم ولی بابام خیلی بش اعتقاد داره و اینو دلیل دور بودن از خدا نمیدونه
 

ashna

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
135
امتیاز
17
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
مدال المپیاد
دارم
پاسخ : و خدایی که در این نزدیکی است...

نمی دونم من خودم یه مدتی نماز نمی خوندم با همین عقیده ولی حالا بهش اعتقاد دارم چون ما هر روز مریض نمیشیم تا به یاد خدا بیفتیم ولی نماز هر روز این رو به یاد ما میندازه البته اگه هر بار که نماز می خونی به معنیشم دقت کنی. من هر وقت دلم می گیره نماز شکر می خونم تا یادم باشه یه نفر هست که کمکم می کنه
 

.!؟

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
798
امتیاز
5,566
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
کرمان
دانشگاه
علم و صنعت
رشته دانشگاه
معماري
پاسخ : و خدایی که در این نزدیکی است...

به نقل از pico :
مگه بايد هميشه به سوالايي كه ازت ميپرسن جواب بدي ...تازه من تقريبا جواب دادم ...

حالا تشريح اينكه :

من يه زماني عاشقه چيزي به اسمه خدا بودم فكر ميكردم يه چيزي هست كه ازم قوي تره ... در مواقع ضعف و ناراحتي هيچ پناهگاهي جز اون نميتونست منو حفظ كنه ... گاهي تو نماز گريم ميگرفت و فكر ميكردم يه چيزي داره دم گوشم زمزمه ميكنه و منو در آغوش گرفته .... گاهي اتفاقايي ميفته كه من نميتونم با عقل توجيهش كنم و فكر ميكردم يكي هوامو داره ...

ولي...


زهي خياله باطل ... وقتي پيشرفت كردم فهميدم اونجا هيچي نبود جز قدرته خودم ... همون قدرتي كه گاهي كارايي ازم سر ميزنه كه هيچكس باور نميكنه ... همون خودم كه گاهي حدس هايي ميزنم كه به واقعيت مي انجامه ... انگار بهم الهام ميشه ... ولي بعدا فهميدم الهامم نميشه اين قدرته ذهنمه كه جذبش ميكنه ... بعدا فهميدم هيچ پناهگاهي جز تلقين خوب ندارم و بعدا فهميدم هميشه ... همه جا تنهاي تنهام ....

مثله تو ... مثله همه ...

حالا از اون موقع خيلي خوشحال ترم شاد ترم .. بي گناه ترم ... خوب تر و مهربون ترم ... شايد يه روزي به اين نتيجه برسم كه ديگه لازم نيست زندگ كنم ... ولي بي شك شادمانه اين تصميم و ميگيرم ... بي شك واقعيت تلخ رو مثله عسل فرض ميكنم و خودم رو جزوي از طبيعت ميدونم ... قسمتي از ماده ... ذره اي از اقيانوس بيكران ...


اونجا هيچي نيست ... ولي همين هيچي مقدسه ...
حس کردن و قبول داشتن خدا چیزی نیست که من یا هر کسه دیگه ای بتونیم به تو یا کسه دیگه تلقینش کنیم و بگیم هست و انتظار بره کسی هم قبولش کنه,اما فقط میشه گفت بازم دنبالش باش
از چیزایی که تا حالا به دست آوردی نتیجه گیری نکن و بهش قانع نشو
این قانون طبیعته که چیزی خود به خود به وجود نمیاد
یه منشاء حیات داره
مارو خدا خلق کرده
پس قدرت داره
از ما بیشتر
تکیه گاهه,چون میدونه دردمون چیه
چون درکشو داره
می دونیم که خدا هست با اینکه دیده نمیشه...
تو به یه لامپ نگاه کن:داری میبینی که نور داره....
تو می تونی الکترونها و جریانشونم ببینی؟
نمی تونی
حالا یعنی می تونی بگی چون من نمیبینم پس وجود نداره.
نمی تونی
چون میدونی هست!
---------------------
یه چیزیو نمی دونم
اینکه حرفای من به حرفای تو ربطی داشت یا نه...:D
 

.!؟

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
798
امتیاز
5,566
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
کرمان
دانشگاه
علم و صنعت
رشته دانشگاه
معماري
پاسخ : و خدایی که در این نزدیکی است...

من نمازو فقط برا این می خونم چون میگن بخون
خیلیا میگن و سعی میکنن با دلیل بگن اما من نمی فهممشون
دلیلی برا نماز خوندن ندارم
فقط یه دلیل می تونم بیارم
اینکه خدا گفته بخونیم پس برا شکر لطف و محبتش باید بخونیم...
اما وقتی خدا حق الله رو می بخشه پس یعنی معنیه نخوندن نماز دوریه مطلق از خدا نیست!!!!!
پس چرا باید خوند...........

من همیشه و همه جا در ذره ذره ی وجودم چیزی به نام تناقض را با درکی عمیق حس میکنم....
 

ashna

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
135
امتیاز
17
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
مدال المپیاد
دارم
پاسخ : و خدایی که در این نزدیکی است...

به نقل از pico :
مگه بايد هميشه به سوالايي كه ازت ميپرسن جواب بدي ...تازه من تقريبا جواب دادم ...

حالا تشريح اينكه :

من يه زماني عاشقه چيزي به اسمه خدا بودم فكر ميكردم يه چيزي هست كه ازم قوي تره ... در مواقع ضعف و ناراحتي هيچ پناهگاهي جز اون نميتونست منو حفظ كنه ... گاهي تو نماز گريم ميگرفت و فكر ميكردم يه چيزي داره دم گوشم زمزمه ميكنه و منو در آغوش گرفته .... گاهي اتفاقايي ميفته كه من نميتونم با عقل توجيهش كنم و فكر ميكردم يكي هوامو داره ...

ولي...


زهي خياله باطل ... وقتي پيشرفت كردم فهميدم اونجا هيچي نبود جز قدرته خودم ... همون قدرتي كه گاهي كارايي ازم سر ميزنه كه هيچكس باور نميكنه ... همون خودم كه گاهي حدس هايي ميزنم كه به واقعيت مي انجامه ... انگار بهم الهام ميشه ... ولي بعدا فهميدم الهامم نميشه اين قدرته ذهنمه كه جذبش ميكنه ... بعدا فهميدم هيچ پناهگاهي جز تلقين خوب ندارم و بعدا فهميدم هميشه ... همه جا تنهاي تنهام ....

مثله تو ... مثله همه ...

حالا از اون موقع خيلي خوشحال ترم شاد ترم .. بي گناه ترم ... خوب تر و مهربون ترم ... شايد يه روزي به اين نتيجه برسم كه ديگه لازم نيست زندگ كنم ... ولي بي شك شادمانه اين تصميم و ميگيرم ... بي شك واقعيت تلخ رو مثله عسل فرض ميكنم و خودم رو جزوي از طبيعت ميدونم ... قسمتي از ماده ... ذره اي از اقيانوس بيكران ...


اونجا هيچي نيست ... ولي همين هيچي مقدسه ...
تا یه حدی می شه با حسابو کتاب پیش رفت اما یه جایی می رسه که باید حس کنی توصیه می کنم داستان کسانی که قبلا اعتقادی به خدا نداشتند و حالا ایمان آوردند رو بخونی
 

ashna

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
135
امتیاز
17
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
مدال المپیاد
دارم
پاسخ : و خدایی که در این نزدیکی است...

مفهوم پرستش چیست؟ و چرا باید خدائی پرستیده شود؟

پاسخ را در سه محور بیان می کنیم:
1- مفهوم پرستش: مفهوم پرستش در زبان فارسی ، معادل مفهوم عبادت در زبان عربی است. برای این لفظ تعریف های متعدد شده است. نقطه مشترک در این تعریف ها : خضوع در مقابل موجودی که آن را برتر می دانیم. در برخی تعریف ها آمده خضوع در مقابل موجودی که مالک شأنی از شئون وجود و حیات می باشد. در برخی تعریف ها تصریح شده که این خضوع در صورتی که همراه با تقدیس باشد ، عبادت و پرستش محسوب می شود.
2- چرایی اصل پرستش: روان شناسان معتقدند که در وجود انسان گرایش هایی به صورت فطری قرار دارد که یکی از آنها گرایش به پرستش است. گرایش های دیگر ، حقیقت جویی ، زیبا طلبی و کمال خواهی است.
با این بیان روشن است که پرستش نه یک تکلیف ، بلکه یک نیاز ، بلکه یک حس و گرایش درونی است.
انسان موجودی است کمال طلب و نیازمند ، پس چون خود را در برابر منبعی بزرگ از قدرت ، عظمت، قداست ، کمال ببیند ، در برابر آن خضوع نموده و دست نیاز به سوی او دراز می کند. انسان در حال پرستش از وجود محدود خویش می خواهد پرواز کند و به حقیقتی پیوند یابد که در آنجا نقص و کاستی و فنا و محدودیت وجود ندارد. و عبادت و پرستش نشان دهندة یک "امکان" و یک "میل" در انسان است، امکان بیرون رفتن از امور مادّی و میل به پیوستن به افق بالاتر و وسیع تر.

3- با روشن شدن محور 1و2 روشن است که تنها موجودی که می تواند نیاز پرستش و حس پرستش انسان را پاسخگو باشد ، خدا است. زیرا پرستش خضوع به همراه تقدیس است و قدوس تنها او است. اوست که منبع بی پایان فیض و عظمت و قدرت و کمال و زیبایی است و پرستش انسان ، اتصال به این منبع بی پایان و ازلی فیض است و نیاز و گرایشی در درون است و چنانچه در ادیان توحیدی و دین اسلام به آن تکلیف شده ، برای رسیدن به آن منبع فیض است ، نه جلب سود و منفعت و نفعی برای خدا که او بی نیاز مطلق است.
در واقع تمام موجودات جهان دارای این حس هستند و انسان در این وادی و نیاز و حس تنها نیست. . قرآن می‌فرماید: «کلّ قد علم صلوته و تسبیحه؛(1) تمامی موجودات نماز و تسبیح خدا را می دانند». در جای دیگر می‌فرماید: «إنْ مِن شیء إلاّ یسبّح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم؛(2) هر موجودی با حمد، خدا را تسبیح و ستایش می‌گوید، لیکن شما تسبیح آنان را نمی فهمید ».

جمله ذرات عالم در نهان
با تو می گویند روزان وشبان

ماسمیعیم و بصیریم وهشیم
با شما نامحرمان ما خا موشیم

گر شما سوی جمادی می روید
محرم جان جمادان کی شوید.

بنابراین ، همه عالم به صورت ناخودآگاه دارای حس پرستش هستند و خدا را ستایش و پرستش می کنند ، اما آنچه انسان را از سایر موجودات متمایز می کند پرستش اختیاری است که در سایه آگاهی ، ایمان و... تحقق می یابد.

شهید مطهرى (قده) در زمینه پرستش فطرى [3] سخنانى دارد که خلاصه آن این است: انسان دو نوع پرستش دارد، پرستش آگاهانه و پرستش ناآگاهانه (همان‏گونه که دو نوع خداشناسى دارد، خداشناسى آگاهانه و خداشناسى ناآگاهانه). عبادت ناآگاهانه مربوط به ضمیر ناخودآگاه انسان است. ایشان با بیان این شعر::

همچو میل کودکان با مادران سر میل خود نداند در لبان
توضیح می دهد: بچه‏اى که تازه متولد مى‏شود همان روزهاى اول و دوم که هنوز چشم‏هایش را نمى‏تواند باز کند و قطعا از مادر آگاهانه اطلاع ندارد، یعنى هنوز در ضمیرش از مادر تصویرى ندارد و نمى‏داند مادرى هم دارد، گرسنه‏اش که مى‏شود سرش و لب‏هایش را به این طرف و آن طرف حرکت مى‏دهد؛ این لب‏ها ناآگاهانه در جستجوى سینه مادر است. یعنى اگر از این کودک کسى توضیح بخواهد که دنبال چه چیز مى‏گردى؟ وى قادر به توضیح نیست، زیرا هنوز ذهنش از تصویرها و نقش‏ها مزین نشده است. حتى اگر بتواند حرف بزند باز هم نمى‏تواند این مطلب را بیان کند، اما ناآگاهانه به سوى چیزى که وجود دارد مى‏رود. [4]

انسان به حسب فطرت، کارهاى اخلاقى را شریف و شرافتمندانه مى‏داند و در این کارها یک نوع شرافت و عظمتى را تشخیص مى‏دهد و حس مى‏کند با انجام این کارها خودش را بزرگوار مى‏کند. بنابراین، عمق روح انسان، فطرت انسان، عمق قلب انسان، با یک شامه مخصوص، ناآگاهانه همین طور که خدا را مى‏شناسد، این قوانین خدا و رضاى خدا را نیز مى‏شناسد و کار را بالفطره در راه رضاى خدا انجام مى‏دهد، ولى خودش نمى‏داند که در راه رضاى خدا قدم بردارد. [5] البته «عبادت آگاهانه» نیز از فطرت انسان سرچشمه مى‏گیرد، فطرتى که به سطح ضمیر خودآگاه رسیده است. قرآن مى‏فرماید: «آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او دشمن آشکار است و اینکه مرا بپرستید، که این راه راست است». [6] نکته دیگر اینکه، کمال نمایى انسان تنها به وسیله عبادت آگاهانه بدست مى‏آید. عبادت ناآگاهانه، فقط برخى کمالات را نصیب انسان مى‏کند.

جهت آگاهی بیشتر مراجعه بفرمایید به : http://www.balagh.net/persian/akhlaq/maqalat/001/241.htm

پى نوشت‏ها:
1- نور (24) آیه 41.
2- اسراء (17) آیة 44
3- مقصود از عبادت فطرى در اینجا عبادتى است که انسان از روى سرشت و غریزه انسانى (هر چند ناآگاه) انجام مى‏دهد.
4- طهارت روح، 30 و 31 ( نقل از فلسفه اخلاق، ص 166).
5- همان، 31 تا 34 (نقل از فلسفه اخلاق،، ص 116، 127).
[103].6- یس، آیه 60 و 61.
زیاده ولی خوندنش ضرر نداره
راستی فکر کنمhttp://www.pasokhgoo.ir سایت خوبی برای پرسیدن سوال ودیدن سوال های بقیه وجوابشون باشه
 

pico

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
191
امتیاز
66
نام مرکز سمپاد
شهيد
شهر
سمنان
مدال المپیاد
المپياد فيزيك بسيج و غير بسيج
پاسخ : و خدایی که در این نزدیکی است...

به نقل از happiness :
تا یه حدی می شه با حسابو کتاب پیش رفت اما یه جایی می رسه که باید حس کنی توصیه می کنم داستان کسانی که قبلا اعتقادی به خدا نداشتند و حالا ایمان آوردند رو بخونی

اينكه تا يه حدي بيشتر نميشه پيشرفت رو قبول ندارم . پيشرفتن حد نداره و ممكنه العان كه lage hadron colider ساخته شده به اين پرسش علم جواب بده .

اگه بخوام به خودم تلقين كنم كه حس داشته باشم ميتونم تمامه حسياتي رو كه تو با خدا بهش ميرسي رو با يه چوبه بي ارزش بهش برسم .

و بهتره بگم تو هم خوبه كه بري سرنوشته كساني رو كه خدا رو قبول داشتن و حالا ندارن و بخوني .

چون اون چيزي رو كه تو گفتي رو هم خوندم هم راجع بهش تحقيق كردم .
 

pico

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
191
امتیاز
66
نام مرکز سمپاد
شهيد
شهر
سمنان
مدال المپیاد
المپياد فيزيك بسيج و غير بسيج
پاسخ : و خدایی که در این نزدیکی است...

به نقل از .!؟ :
حس کردن و قبول داشتن خدا چیزی نیست که من یا هر کسه دیگه ای بتونیم به تو یا کسه دیگه تلقینش کنیم و بگیم هست و انتظار بره کسی هم قبولش کنه,اما فقط میشه گفت بازم دنبالش باش
از چیزایی که تا حالا به دست آوردی نتیجه گیری نکن و بهش قانع نشو
این قانون طبیعته که چیزی خود به خود به وجود نمیاد
یه منشاء حیات داره
مارو خدا خلق کرده
پس قدرت داره
از ما بیشتر
تکیه گاهه,چون میدونه دردمون چیه
چون درکشو داره
می دونیم که خدا هست با اینکه دیده نمیشه...
تو به یه لامپ نگاه کن:داری میبینی که نور داره....
تو می تونی الکترونها و جریانشونم ببینی؟
نمی تونی
حالا یعنی می تونی بگی چون من نمیبینم پس وجود نداره.
نمی تونی
چون میدونی هست!
---------------------
یه چیزیو نمی دونم
اینکه حرفای من به حرفای تو ربطی داشت یا نه...:D


ببين من از روي احساسم عقايدم رو نميسازم .
شك نكن وقتي چيزي رو ميگم يه پشتوانه عقلي داره .

ناراحت ميشي اگه بگم اين قانونه طبيعته كه اجسام و موجودات ميتونن تصادفي به وجود بيان ؟

اصلا تا حالا چشمت به نظريه ماتريال و به وجود آمدن انسان و جهان خورده ؟
 

asemon

کاربر فعال
ارسال‌ها
43
امتیاز
3
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سمنان
شهر
سمنان
پاسخ : و خدایی که در این نزدیکی است...

من خدا رو وقتي حس كردم ككه يكي از مشكلام كه هيچكسي نمي تونس برام كاري بكنه به راحتي برام حل كرد تو اون روزا بود كه فكر مي كردم خدا خدا تو همه ي اين مدت پيشم نشسته بود و من تنها نبودم من خدا رو تنها براي يك بار احساسش كردم از اون موقع تا حالا فكر مي كنم خيلي دارم ازش دور مي شم نمي دونم چرااااااااااا!!!!!!!
 

pico

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
191
امتیاز
66
نام مرکز سمپاد
شهيد
شهر
سمنان
مدال المپیاد
المپياد فيزيك بسيج و غير بسيج
پاسخ : و خدایی که در این نزدیکی است...

خب حالا من يه سوال بپرسم

چه دليلي داشت كه فكر كني چيزي مثله خدا اون كارو كرد ؟
 

neo2009

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
15
امتیاز
0
نام مرکز سمپاد
علامه حلی
شهر
همدان
مدال المپیاد
شیمی-فیزیک
دانشگاه
هاروارد لرستان
رشته دانشگاه
توجه زیاد به ادمها
پاسخ : و خدایی که در این نزدیکی است...

شاید خیلی ها بگن یا بشنوند که خدا از جنس نوره یا هر چیزه دیگری ولی من میگم خدا از عشقه خدا از امید و باوره کسی که به خدا امید نداره یا باورش نداره پس براش خدایی هم نیست اما اگه عاشق خدات بشی اگه به خدا توکل کنی همیشه احساس میکنی که در کنارته.
من این احساس رو دارم چون باورش دارم!!!!
 

pico

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
191
امتیاز
66
نام مرکز سمپاد
شهيد
شهر
سمنان
مدال المپیاد
المپياد فيزيك بسيج و غير بسيج
پاسخ : و خدایی که در این نزدیکی است...

منم همين احساسو راجع به وجود مطلق خودم دارم . پس من خداي خودمم . يعني من خدام ؟
 
بالا