• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

شعر یک دختر سرطانی

  • شروع کننده موضوع
  • #1

Sampadik

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,666
امتیاز
7,041
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تــهران
رقص آرام

This is a poem


این شعر توسط یک نوجوان متبلا به سرطان نوشته شده است.
written by a teenager with cancer.

She wants to see how many
people get her poem.

او مایل است بداند چند نفرشعر او را می خوانند.

It is quite the poem. Please pass it on.
این کل شعر اوست. لطفا آنرا برای دیگران هم ارسال کنید.
This
poem was written by a terminally ill young girl in a
New York
Hospital
این شعر را این دختربسیار جوان در حالی که آخرین روزهای زندگی اش را سپری می کند در بیمارستان نیویورک نگاشته است
It was sent
by
و آنرا یکی از پزشکان بیمارستان فرستاده است. تقاضا داریم مطلب بعد از شعر را نیز به دقت بخوانید



a medical doctor - Make sure to read what is in the closing statement
AFTER THE POEM.


SLOW DANCE
رقص آرام
Have you ever
watched kids


آیا تا به حال به کودکان نگریسته اید


On a merry-go-round?

در حالیکه به بازی "چرخ چرخ" مشغولند؟


Or listened to
the rain


و یا به صدای باران گوش فرا داده اید،


Slapping on the ground?


آن زمان که قطراتش به زمین برخورد می کند؟


Ever followed a
butterfly's erratic flight?


تا بحال بدنبال پروانه ای دویده اید، آن زمان که نامنظم و بی هدف به چپ و راست پرواز می کند؟


Or gazed at the sun into the fading
night?


یا به خورشید رنگ پریده خیره گشته اید، آن زمان که در مغرب فرو می رود؟


You better slow down.


کمی آرام تر حرکت کنید

Don't dance so
fast.


اینقدر تند و سریع به رقص درنیایید
Time is short.


زمان کوتاه است
The music won't
last


موسیقی بزودی پایان خواهد یافت

Do you run through each day

On the
fly?


آیا روزها را شتابان پشت سر می گذارید؟
When you ask How are you?
آنگاه که از کسی می پرسید حالت چطور است،
Do you hear the
reply?


آیا پاسخ سوال خود را می شنوید؟
When the day is done
هنگامی که روز به پایان می رسد
Do you lie in your
bed


آیا در رختخواب خود دراز می کشید
With the next hundred chores
و اجازه می دهید که صدها کار ناتمام بیهوده و روزمره
Running through
your head?


در کله شما رژه روند؟
You'd better slow down
سرعت خود را کم کنید. کم تر شتاب کنید..
Don't dance so
fast.


اینقدر تند و سریع به رقص در نیایید.
Time is short.
زمان کوتاه است.


The music won't
last. موسیقی دیری نخواهد پائید
Ever told your child,
آیا تا بحال به کودک خود گفته اید،


We'll do it
tomorrow?
"فردا این کار را خواهیم کرد"


And in your haste,
و آنچنان شتابان بوده اید
Not see
his


که نتوانید غم او را در چشمانش ببینید؟
sorrow?

Ever lost touch,
تا بحال آیا بدون تاثری
Let a good
friendship die


اجازه داده اید دوستی ای به پایان رسد،
Cause you never had time
فقط بدان سبب که هرگز وقت کافی ندارید؟

or call
and say,'Hi'
آیا هرگز به کسی تلفن زده اید فقط به این خاطر که به او بگویید: دوست من، سلام؟
You'd better slow down.
حال کمی سرعت خود را کم کنید. کمتر شتاب کنید.
Don't dance
so fast.
اینقدر تند وسریع به رقص درنیایید.
Time is short.
زمان کوتاه است.
The music won't last.موسیقی دیری نخواهد پایید.

When you run so fast to get somewhere
آن زمان که برای رسیدن به مکانی چنان شتابان می دوید،
You
miss half the fun of getting there.
نیمی از لذت راه را بر خود حرام می کنید.
When you worry and hurry
through your day,
آنگاه که روز خود را با نگرانی و عجله بسر می رسانید،
It is like an unopened
gift....
گویی هدیه ای را ناگشوده به کناری می نهید.
Thrown away.

Life is not a
race.
زندگی که یک مسابقه دو نیست!
Do take it slower
کمی آرام گیرید
Hear the
music
به موسیقی گوش بسپارید،
Before the song is over.

پیش از آنکه آوای آن به پایان رسد.
 

X R@y

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
968
امتیاز
1,406
نام مرکز سمپاد
مجتمع علامه طباطبایی
شهر
بناب
سال فارغ التحصیلی
91
مدال المپیاد
المپیادهای ریاضی و کامپیوتر سال اول + زیست سال سوم (همه مرحله اول)
دانشگاه
علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : شعر یک دختر سرطانی

یه دوست مثله شاعر این دارم ولی اون شعر نمیگه!!!
گیتار میزنه(همیشه هم غمگین)
نمیتونم درکشون کنم
دوست دارم ولی نمیتونم!!!
ممنون از شعر
 

تي تي

کاربر فعال
ارسال‌ها
64
امتیاز
14
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
پاسخ : شعر یک دختر سرطانی

خدا همه ي مريضارو شفا بده. من كه اصلا نميتونم يه همچين بيماري اي رو تحمل كنم.
 

کیانا

کاربر فعال
ارسال‌ها
61
امتیاز
103
نام مرکز سمپاد
فرزانگان قم
شهر
قم
پاسخ : شعر یک دختر سرطانی

چه قدر تون می خواد یک انسان با وجود چنین بیماری ای چنین تفکر عمیقی داشته باشه :(
 

hamidreza96

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
513
امتیاز
5,056
نام مرکز سمپاد
× هاشمی نژاد II
شهر
× مشهد
مدال المپیاد
× نوچ ، جوونیام میخواستم برم شیمی پشیمون شدم
دانشگاه
× هرجا خدا بخواد
پاسخ : شعر یک دختر سرطانی

دقیقا چند سالش بوده و اهل کدوم کشور بوده ؟؟

با این روحیش فکر کنم بتونه به سرطان غلبه کنه

ایشالا خدا همه ی بیمارا رو شفا بده

آمیــــــــــــــــــــــــــــــــن [-o<
 

lady star

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
278
امتیاز
3,761
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تبریز
پاسخ : شعر یک دختر سرطانی

خب این شعر از یه بچه ی سرطانی بعید نیست... :)
محتوای شعر کاملا داد میزنه که توسط شخصی نوشته شده که به پایان زندگیش نزدیکه...کسی که هر چند که ممکنه سن و سالی نداشته باشه اما تونسته دنیا رو اونجور که هست ببینه :)
 

Darya1995

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
160
امتیاز
258
نام مرکز سمپاد
فرزانگان4 کرج
شهر
کرج
پاسخ : شعر یک دختر سرطانی

امیدوارم این دختر و همه ی کسایی که از هر بیماری ای دارن زجر می کشن شفا پیدا کنن.
احساس میکنم جملم شبیه یه کلیشه شد...
یه کلیشه که همیشه می شنویمش ولی چقد بهش فکر می کنیم؟
توی 24 ساعت شبانه روز چقد براشون دعا می کنیم؟
چند نفرمون به موسسه محک که مخصوص کودکان سرطانیه کمک میکنیم؟
چند نفرمون خودمونو 1دقیقه نه 1ثانیه جای اون بچه ای میذاریم که خسته از جور زمانه و به امید دستی که شاید...یک ذره فقط یک ذره با بقیه دست ها فرق داشته باشه داره روزاشو گوشه ی بیمارستان شب میکنه؟
سمفونی زمان ، ترانه ی مبتذلی بیش نیست که بیهوده بر گرامافون خانه همسایه دایره وار میچرخد...
اینک بس که پلیدی و نازیبایی است که عشق در یک اتاق دربسته و درکنار وودکایی بی رمق رنگ میبازد...
آیا هنوز قلبی مانده است که بخاطر عشق بتپد...؟
آیا هنوز چشمی مانده است پیرمرد روستایی را ببیند که شاد وخندان دستان نوه اش را گرفته و به سمت کشتزار خویش میرود...؟
بلبلان شهر را آواز دهید...
که تا دیر نشده است به آیین پرستوها درآیند...
که اینجا سرای زاغ و زغن شده است...
و در آنجا در زمستان سرد آشنایی ها پرستو ها باز خواهند گشت و سقف آسمان آبی بزرگ را تسخیر خواهند کرد...
من شقایق را ندیدم...
من شقایق را ندیدم اما میدانم که اگر او را ببینم دیگر عاشق نیست...
من لاله را ،لاله را در کوه های بلند دیده بودم اما اینک در گلدان خانه ی همسایه غریبانه پژمرده گشته است...

یاد این شعر افتادم.
کاش...
هیچی ولش کن دیگه
 

Ромина

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
601
امتیاز
4,681
نام مرکز سمپاد
فرزانگانــــ یکـــــ
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1394
پاسخ : شعر یک دختر سرطانی

سخته که آدم بدونه سرنوشتش چیه و هر روز از اینکه زنده است خوشحال باشه
خدای من چه قدر دردناک
 
بالا