شعرای بچگیمون

حلزون

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,488
امتیاز
70,796
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب:)
شهر
تهر
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
پادوا
رشته دانشگاه
روان شناسی
مهدکودک می‌رفتیم اینُ هر روز می‌خوندیم:
خوشحالُ شادُ خندانم
قدرِ دنیا رو می‌دانم
عمرِ ما کوتاـس
چون گُلِ صحراـس
پس بیایید شادی کنیم
:))
[چِقد بی‌غم بودیم اونموقع جداً]
_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_
این‌م تو پاییز می‌خوندیم:
پائیزه وُ پائیزه
برگِ درخت می‌ریزه
هوا شده کمی سرد
رویِ زمین پُر از برگ
...
ادامه‌شُ اگه یادم اومد میام می‌نویسم ;;)
به نقل از مامانم :

دسته دسته کلاغا
میرن به سوی باغا
همه میگن به یک بار
قار و قار و قار قار :))
 
ارسال‌ها
205
امتیاز
2,306
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
tehran
سال فارغ التحصیلی
97
دانشگاه
آزاد لاهیجان
رشته دانشگاه
پرستاری
چام چام چام
ددي آما ماساچي
بيليا بيليا ماسچي
آمِلو
سالِ لئو
به بازي
برف شادي
فيششششش:))
بعد هي هم دستامونو ميكوبونديم بهم
ناگفته نماند من بسيار قلقلكيم و هميشههه
قبل شروع اين حركات موزون
ميگفتم قلقلكم نميديا;;)
چون اون قسمت "فيشششش"ش يهو قلقلك ميدادن<':
 

Orelia

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,058
امتیاز
39,785
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
0000
@ats: ما در ادامه‌ش ـم می‌خوندیم:
فردا می‌ریم رشت
سرِ ساعتِ هشت
صندلی برگشت
این‌م ادامه‌ـش
:))
 

f-1391

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,145
امتیاز
17,357
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
روانشناسی
دسته دسته کلاغا
میرن به سوی باغا
همه میگن به یک بار
قار و قار و قار قار :))
مام اینو داشتیم!
+
پاییزه و پاییزه برگ درخت میریزه!
هوا شده خیلی سرد....
+بابای خوب و نازم
من با تو سرفرازم
تو نعمت خدایی
دائم ب فکر مایی
تو میروی ز خانه
هر روز ب یک بهانه...
بقیشون یادم نمیاد!:/
یه لاک پشت و خرگوشم داشتیم!
 

ناتانائیل

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
246
امتیاز
381
نام مرکز سمپاد
علامه حلی ۱(حاج ترابی)
شهر
اراک
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی اراک
رشته دانشگاه
پزشکی
یه روز یه بچه ای رو دیدم
رو دوجفت دلم خشکیدم
کاسه سوپ رو سر میکشید
هورپ هورپ هور‌پ
 
ارسال‌ها
205
امتیاز
2,306
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
tehran
سال فارغ التحصیلی
97
دانشگاه
آزاد لاهیجان
رشته دانشگاه
پرستاری
اينم كه همههه شنيدن

شب ها كه ما ميخوابيم
عاقا پليسِ بيداره
ما خواب خوش ميبينيم
اون دنبال شكارِ
عاقا پليسِ زرنگه
با دزدا خوب ميجنگه
ما پليسُ دوست داريم
بهش احترام ميذاريمP:>
 

حلزون

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,488
امتیاز
70,796
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب:)
شهر
تهر
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
پادوا
رشته دانشگاه
روان شناسی
@ats: ما در ادامه‌ش ـم می‌خوندیم:
فردا می‌ریم رشت
سرِ ساعتِ هشت
صندلی برگشت
این‌م ادامه‌ـش
:))
البته قبل از این قسمت میرفتیم کیش :))
به این صورت که :

فردا میریم کیش
سر ساعت شیش
با چن تا کیشمیش
فیش فیش فیش
اینم تلافیش

بعدش میرفتیم رشت :))
 

Orelia

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,058
امتیاز
39,785
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
.
سال فارغ التحصیلی
0000
یه جا دیگه‌‌م نمی‌رفتیم؟ :-?
حافظه‌ـم ولی یاری نمی‌کنه :))
 
ارسال‌ها
205
امتیاز
2,306
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
tehran
سال فارغ التحصیلی
97
دانشگاه
آزاد لاهیجان
رشته دانشگاه
پرستاری
البته قبل از این قسمت میرفتیم کیش :))
به این صورت که :

فردا میریم کیش
سر ساعت شیش
با چن تا کیشمیش
فیش فیش فیش
اینم تلافیش

بعدش میرفتیم رشت :))
ما بجاي با چن تا كيشميش
ميگفتيم با دويستُ شيش:D


راسي اينم بود
تخم مرغِ گنديده بوي گلابي ميده
آفتاب به روش تابيده پيف پيف پيف پيف بود ميده:>

اينو ميخونديم همه يه دايره ميشديم
يه پامونو مياورديم جلو و بقيه داستان....
پي پي پينكيو پدر ژپتو
گُ گُ گربه نره روباه مكار
هي (در اين قسمت پامونو عوض ميكرديم:D)
مرد طلبكار
هي(باز اونيكي پا)
برو سرِكار
هي(...)
الكي دُلٓكي
چرخ و فلكي
بعد مث آمازونيا حمله ميكرديم بزنيم رو پاي اون يكي;;)
 
ارسال‌ها
205
امتیاز
2,306
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
tehran
سال فارغ التحصیلی
97
دانشگاه
آزاد لاهیجان
رشته دانشگاه
پرستاری
=))اينم بود

ما همه پيروعه خط رهبريم
بر سرِ سفره ها حمله ميبريم
كو قاشق كو چنگال كو ناهارِ ما
و....
بقيشو يادم نمياد;;)
 

dr.namingstuff

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
808
امتیاز
2,973
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 1 تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
98
من بچه بودم بیشتر شعرا رو خودم عوض می کردم.
بیشتر هم منفیشون می کردم.
دو سالم بودش هی می خواستن قل هو الله رو یاد بدن بهم. اخرش اعصابم خورد شد گفتم نیولد نیولد.
 

..زهرا..

همون زهرا
ارسال‌ها
217
امتیاز
2,213
نام مرکز سمپاد
فرز III
شهر
کرج
سال فارغ التحصیلی
95
ما تو جشن آخر سال پیش دبستانی مون نمایش اینو اجرا کردیم منم نقش تیپیکال ننه ی حسنی و بازی میکردم!
***

حسنی ما یه بره داشت
بره شو خیلی دوس میداشت
بره ی چاق و توپولی ، زبر و زرنگ و توقولی
دس کوچولو ، پا کوچولو ، پشم تنش کرک هلو
خودش سفید ، سمش سیا ، سرو کاکلش رنگ حنا
بچه های این ور ده ، اون ور ده ، پایین ده ، بالای ده
همگی باهاش دوس بودن
صبح که میشد از خونه در می اومدن
دور و برش جمع می شدن ، پشماشو شونه می زدن
به گردنش النگ دولنگ ، گل و گیله های رنگارنگ
حسنی ما سینه اش جلو سرش بالا قدم میزد تو کوچه ها نگاه میکرد به بچه ها
یه روز بهار
باباش اومد تو بیشه زار
داد زد : اهای حسن بیا کجایی بابا ؟
بره تو بیار ، خودتم بیا
قیچی تیز
پشم سفید
بره رو گرفت ، پشماشو چید
بره ی چاق و توپولی ، زبرو زرنگ و توقولی
شد جوجه ی پر کنده
همگی زدن به خنده
پیشیه میگفت : تو بره ای یا بچه موش لخت راه نرو یه چیزی بپوش
حسنی ما
شونه اش بالا
سرش پایین قدم میزد تو کوچه ها
نگاه میکرد روی زمین
ننه ی حسن دوون دوون اومد بیرون
پشما رو بسته بسته کرد
سفید و گلی دو دسته کرد
ریسید و تابید و کلاف کرد
شست و تمیز و صاف کرد
منظم و مرتب
پیچید توی چادر شب
یه جفت میل و یه مشت کلاف
حالا نباف و کی بباف
ننه حسن سر تا سر تابستون
نشسته بود تو ایوون
بی گفتگو ، بی های و هو
برای حسن لباس میبافت
فصل زمستون که رسید بارون اومد ، برف بارید
حسنی ما ، لباسو پوشید خرامون اومد میون میدون
حیوونا شاد و خندون
خانمی گفت : لباس حسن عالی شده قشنگ تر از قالی شده
پیشیه میگفت :‌لباس حسن قشنگه مثل پوست پلنگه
ببعی میگفت : بع ، سرده هوا ، نع
اما حسن ، لباس به تن ، خنده به لب
شونه شو داده بود عقب
میون برف بارون قدم میزد تو میدون
باباش بهش نیگاه میکرد دود چپق هوا میکرد
ننه ش میگفت : ننه حسنی ماشالله چشم نخوری ایشالله
 
ارسال‌ها
813
امتیاز
9,065
نام مرکز سمپاد
شهید رجایی
شهر
اسلامشهر
سال فارغ التحصیلی
1400
من هم سعی میکردم خودم شعر بگم ولی خوب فقط شعرا رو عوض میکردم:
مادربزرگه حسنی کلاه نو بافته براش
هی میکشه کلاهشو به رخه دوستایه باباش(تاکید رو خ)
میگه که دوستایه بابام نگاه کنید کلاه دارم
کلاهه رنگی رنگی رو مامانبزرگ بافته برام
مامانبزرگه خوبه من کلاه میبافه برا من
میخوام وقتی بزرگ شدم بخرم براش ماشین زردO_o
:-":|
 

denira

کاربر خیلی سالخورده انجمن
ارسال‌ها
77
امتیاز
1,623
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
Zhd
سال فارغ التحصیلی
1399
مدال المپیاد
ریاضی
رشته دانشگاه
فیزیوتراپی
تپلویم تپلو
صورتم مثل هلو
قد و بالام کوتاهه
چشم و ابروم سیاهه
مامان خوبی دارم
میشینه توی خونه
میبافه دونه دونه
میپوشم خوشگل میشم
مثل دسته گل میشم

اینو همیشه مامانم برام میخوند: )
 
ارسال‌ها
536
امتیاز
20,388
نام مرکز سمپاد
فرزانگان bnb
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1394
چاقاله بادوم آرزوهاش مثل خودش بانمکه
آرزوی اون یه اتاق پر از آدامس و پفکه
دلش میخواد رختخوابش از نون و شیرینی باشه
یا اینکه بشقاب غذاش اندازه ی سینی باشه
با ابرای تو آسمون حرف میزنه از رو زمین:
"کاشکی شما پشمک بودین با هم میومدید پایین"
چاقاله بادوم بسّه، باید آرزوهاتو کم کنی
هرچی که دیدی نباید فوری توی شکم کنی
سه سالم بود کتابش رو حفظ بودم. عالی بود اصن :))
 

Mehrka

MEHRKA
ارسال‌ها
339
امتیاز
3,884
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
دوردورا
سال فارغ التحصیلی
1400
مدال المپیاد
...
دانشگاه
...
رشته دانشگاه
...
اوشودوم ها اوشودوم
داغدان آلما داشیدیم
آلماجیغیمی آلدیلار
منه ظولوم سالدیلار
من ظولومدان بئزارام
درین قویی قازارام
درین قویی بئش گئچی
هانی بونون اركجی؟
اركج قازاندا قینر
قنبر گئتدی اودونا
قارقی باتدی بودونا
قارقی دگیل قمیشدی
بئش بارماقی گوموشدی
گوموشی وئردیم تاتا
تات منه داری وئردی
دارینی سپدیم قوشا
قوش منه قانات وئردی
قاناتلاندیم اوچماغا
حق قاپوسین آچماغا
حق قاپوسو كلیددی
كلید ده‌وه بوینوندا
ده‌وه گیلان یولوندا
گیلان یولی سربه سر
ایچینده میمون گزه‌ر
میمونون بالالاری
منی گؤردی آغلادی
 

هُبُوط

کاربر فعال
ارسال‌ها
40
امتیاز
561
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1399
اتل متل یه مورچه

قدم می زد تو کوچه

اومد یه کفش ولگرد

پای اونو لگد کرد



مورچه پا شکسته

راه نمی ره نشسته

با برگی پاشو بسته

نمی تونه کار کنه

دونه هارو بار کنه

تو لونه انبار کنه



مورچه جونم تو ماهی

عیب نداره سیاهی

خوب بشه پات الهی ...
 
ارسال‌ها
479
امتیاز
4,681
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد 2
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1402
دانشگاه
IUT
رشته دانشگاه
EE
بالا