یکم بحث در مورد یه جمله....

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع Sadaf94
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : یکم بحث در مورد یه جمله....

دنیا، یعنی ادراک ما از دنیا؟
 
پاسخ : یکم بحث در مورد یه جمله....

انسان مجموعه‌ایه از نقاطِ مثبت و منفی.
و این‌که بعضی رفتـارهـا که درون خودمون وجود داره و از اون‌ها بدمون میـاد؛ باعث میشه از فردِ دیگه‌ای هم با همون خصوصیّت بدمون میاد.

مثلاً شخصِ x حسـادت می‌کنه به دیگران و این موضوع رنج می‌بره,مسلمـاً وقتی ببینه شخص y اون خصوصیّت رو که خودش از اون بدش میـاد رو داره؛باعث میشه از اون فرد بدش بیـاد .
علّت این تکه از جمله "چيزی که از ما نيست نمی‌تواند افکار ما را مغشوش کند".
مثلاً تاوقتی فردی سرمـایِ زیاد رو حس نکرده باشه؛ نمی‌تونه تصوّر دقیق و حتّا احساس دقیقی در رابطه با اون داشته باشه؛در مورد این موضوع هم همینطوره. اگر شخص x حسادت نداشت ؛ممکن بود نتونه احساس اون فرد رو درک کنه و از اون بدش بیـاد.
 
پاسخ : یکم بحث در مورد یه جمله....

اصن این که احساس دروجود فرده ..تو جودشه که میتونه حسش کنه ...درکش کنه

+تنفر +علاقه ...هرکدومش در.وجود فردهستش :)
 
پاسخ : یکم بحث در مورد یه جمله....

به نقل از صدف :
سلام!
من این جمله رو توی یه تاپیک خوندم یه خورده ذهنمو مشغول کرد.
"اگر از کسی متنفری از قسمتی از خودت در او متنفری، چيزی که از ما نيست نمی‌تواند افکار ما را مغشوش کند.
هرمان هسه"
به نظرتون درسته؟؟؟ درسته که نه.....واقعییه؟؟؟
نمیدونم کلن نظرتون رو میشه بگشن دربارش؟؟
مرسی :)
گرچه معقتدم بیشتر ب روانشناسی مربوطه تا فلسفه ولی از اونجاییه ک علم روانشناسی رو اصلا نمیشه تمیز داد ی جاهایی از فلسفه بد نیست در موردش حرف بزنیم
ب نظر بنده توی این جمله ی جناب هسه مبالغه ای هست.کلیت حرف مقبوله..یعنی ب نظر من ما متنفر میشیم از ی چیز چون ازش میترسیم.چون نمیتونیم توجیهش کنیم.و یا حالت دوم اینه ک اگر هم میتونیم توجیهش کنیم سیستم فکری ای ک ما رو ب آرامش میرسونه رو میلرزونه..بر خلاف اونه
اما در مورد اینکه بخشی از ماست..موافق نیستم
 
پاسخ : یکم بحث در مورد یه جمله....

به نقل از فهــــیم :
چه جمله جالبی...
وقتی از یکی کلا بدت میاد این جمله چطور توجیهش می کنه؟
من بعد یه مدتی از افراد زده میشم، اصلا هم دست خودم نیست. از این اخلاقم نفرت دارم.
با توجه به چیزی که گفتم پس من این جمله را قبول نمی دارم!

اینو من دوم دبیرستان که بودم نوشتم اینجا. :دی

الان واقعا بهش معتقدم. تو کتاب "نیمه تاریک وجود"، دبی فورد میگه: همه صفت ها چه خوب چه بد در ما وجو داره. منتها ما از بعضیاش می ترسیم و سعی میکنیم انکارش کنیم.
این هم همون بخش منفی وحود خودمونه که داریم نمودشو تو یه نفر دیگه می بینیم ولی نمیخوایم بپذیریمش.
 
پاسخ : یکم بحث در مورد یه جمله....

چرا «چیزی که از ما نیست نمیتواند ذهن ما را مغشوش کند»؟
 
پاسخ : یکم بحث در مورد یه جمله....

من فکر میکنم این موضوع بیشتر روانشناختی ه تا فلسفه و منطق.اما خوب نمیشه این دوتارو کامل از هم جدا کرد.
بهرحال؛
ما توی روانشناسی یه مبحث خیلی مهم داریم به اسم "تعکیس". ینی آدما چیزایی که توی وجودشون و هست و دوستش ندارن و به صورت تعکیس بروز میدن. خود تعکیس دوصورت داره مثبت و منفی. گاهی شما به این صورت بروز میدید که فکر میکنید دیگران دارن شمارو سرزش میکنن به خاطر اون موضوع، ینی مثلا کسی فکر میکنه خیلی زشته، بعد توهم داره که دیگران همه ش میخوان بهش بگن زشته در صورتی که اصن اینطوری نیست. یا هم کسایی که این صفت توشون هست و یا حداقل فکر میکنید که اینطورن و سرزش میکنید. مثلا مردی که به زنش خیانت میکنه، بیشتر از مردی که به زنش خیانت نمیکنه به زنش تهمت خیانت و بی آبرویی میزنه.
اینطوری میشه که ما با توجه به ساختار روانی مون از کسایی که عیب هایی که ما داریم و نمیخوایم داشته باشیم و ازشون خجالت میکشیم و دارم و سرزش میکنیم و ازشون بدمون میاد.
 
Back
بالا