neda.m
کاربر خاکانجمنخورده
- ارسالها
- 1,720
- امتیاز
- 2,682
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان 1
- شهر
- تهران
- دانشگاه
- شهید رجائی تهران
- رشته دانشگاه
- مهندسی عمران - ژئوتکنیک
پاسخ : بازی با احساسات
یه چیزیم که هستش و اینو تو هم سن و سالام زیاد دیدم، اینه که یه جورایی واسه دوستاشون هنرنمایی می خوان بکنن! می شینن تعریف می کنن که مثلا فلانی رو سرکار گذاشتم، باورش شده بود و فلان حرف رو زد و ... بعد می شینن کلی می خندن و از خودشون راضین که یکی رو سرکار گذاشته بودن! مخصوصا این که طرف رو بشناسن...
یعنی شاید یه جوری خود کم بینی که گفتین دارن و می خوان خودشون رو با این چیزا نشون بدن و محبوبیت پیدا کنن...متاسفانه همیشه کسانی هم هستن که از این اخلاق ها حمایت کنن. یه مشکل دیگه ای هم که هست، اینه که اون افراد، هیچ وقت سعی نمی کنن خودشون رو جای اون فرد بذارن و فقط واسه این که مثلا یه مدت سرگرمی داشته باشن، می رن دنبال این جور چیزا، بدون این که به بقیه ی مسائل و عواقب هم دقت کنن. یعنی فقط حال و خودشون رو می بینن و فکر می کنن این کار خوبه، چون هم یه سرگرمی هیجان انگیزه(!)، هم این که سخته شدی می تونی عوض کنی!
اونایی هم که خودشون رو جای جنس مخالف می کنن، یه جوری به فقر فرهنگیشون و البته اون عقده ی ناشی از فقر فرهنگی برمیگرده. تو خیلی از خانواده ها اصلا چیز بدی نیست که یکی رو سرکار بذاری و حتی پدر و مادر اون بچه هم در مقابل این حرکت بچه شون می خندن که این واسه یه بچه بزرگترین تشویقه! از همین جاها شروع می شه و اون چیزا می رسه. من اینو واقعا بهشخصه دیدم که یه بچه ای الکی گفت فلان چیز اونجاست، ولی وقتی دیدم نبود، خندید و لذت برد که من سرکار بودم و مادرش هم خندید که آخی، چه بانمک! بقیه ی اطرافیان هم که نمی تونن بگیرن بچه ی مردم رو دعوا کنن و بگن کارت زشت بود! اونم می خندن!
حالا این بچه که این طوری واسه ش جا افتاده، بزرگ هم بشه، یه جور دیگه این رفتارها رو بروز میده. یه نوجوون که یه درصد زیادی از فکرش ارتباط برقرار کردن هست، در قالب این ارتباطاتش، این رفتارهاش رو بازم به گونه ای دیگه ادامه می ده...حتی اگه به گفته ی خودشون واسه خنده هم باشه...
یه چیزیم که هستش و اینو تو هم سن و سالام زیاد دیدم، اینه که یه جورایی واسه دوستاشون هنرنمایی می خوان بکنن! می شینن تعریف می کنن که مثلا فلانی رو سرکار گذاشتم، باورش شده بود و فلان حرف رو زد و ... بعد می شینن کلی می خندن و از خودشون راضین که یکی رو سرکار گذاشته بودن! مخصوصا این که طرف رو بشناسن...
یعنی شاید یه جوری خود کم بینی که گفتین دارن و می خوان خودشون رو با این چیزا نشون بدن و محبوبیت پیدا کنن...متاسفانه همیشه کسانی هم هستن که از این اخلاق ها حمایت کنن. یه مشکل دیگه ای هم که هست، اینه که اون افراد، هیچ وقت سعی نمی کنن خودشون رو جای اون فرد بذارن و فقط واسه این که مثلا یه مدت سرگرمی داشته باشن، می رن دنبال این جور چیزا، بدون این که به بقیه ی مسائل و عواقب هم دقت کنن. یعنی فقط حال و خودشون رو می بینن و فکر می کنن این کار خوبه، چون هم یه سرگرمی هیجان انگیزه(!)، هم این که سخته شدی می تونی عوض کنی!
اونایی هم که خودشون رو جای جنس مخالف می کنن، یه جوری به فقر فرهنگیشون و البته اون عقده ی ناشی از فقر فرهنگی برمیگرده. تو خیلی از خانواده ها اصلا چیز بدی نیست که یکی رو سرکار بذاری و حتی پدر و مادر اون بچه هم در مقابل این حرکت بچه شون می خندن که این واسه یه بچه بزرگترین تشویقه! از همین جاها شروع می شه و اون چیزا می رسه. من اینو واقعا بهشخصه دیدم که یه بچه ای الکی گفت فلان چیز اونجاست، ولی وقتی دیدم نبود، خندید و لذت برد که من سرکار بودم و مادرش هم خندید که آخی، چه بانمک! بقیه ی اطرافیان هم که نمی تونن بگیرن بچه ی مردم رو دعوا کنن و بگن کارت زشت بود! اونم می خندن!
حالا این بچه که این طوری واسه ش جا افتاده، بزرگ هم بشه، یه جور دیگه این رفتارها رو بروز میده. یه نوجوون که یه درصد زیادی از فکرش ارتباط برقرار کردن هست، در قالب این ارتباطاتش، این رفتارهاش رو بازم به گونه ای دیگه ادامه می ده...حتی اگه به گفته ی خودشون واسه خنده هم باشه...