- شروع کننده موضوع
- #1
ma(-)Dye
کاربر فوقحرفهای
- ارسالها
- 752
- امتیاز
- 134
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان(1)
- شهر
- کرج
- رشته دانشگاه
- آدم از فرداش خبر نداره که!
مرسی قشنگه ! حتما" می خونم !به نقل از پرستو خیامی :داستان بخشی از زندگی ایرانبان ایرانزمین بود. متن خیلی دوست داشتنی داشت ایرانبان همان کسی است که در آن زمان بر ایران فرمانروایی می کند سامگیس فرزند مردیست که ظرف سفالی می سازد در آنزمان جمعیت ایران بیش از ۴۰۰ هزار نفرنبوده و مردم همه از باغ ها میوه می چیده می خوردند ایرانی ها با گوزن اینور اونور می رفتن و هنوز اسب را نیافته بودند ایرانبان شوهرش را ازدست داده در آن زمان تنها زنان به طبابت می پرداختند و تنها آنان ایرانبان می شدند ایرانبانی از مادر به دختر می رسید و اگر ایرانبان دختری نداشت ایرانبانی به عروسش می رسید در جریان داستان افرادی با قد و موی کوتاه به ایرانیان حمله می کنند و چندی از مردم را می کشند مردم آریا برای نخستین بار می بینند که انسانی انسان دیگر را می کشد آنان هرگز دروغ نمی گویند و در عین حال غروری نسبت به آریای بودنشان دارند همه نیک می پندارند البته در کتاب شخصی هست که به خاطر علاقه ی بسیار به پسرش و چند دلیلدیگر حقایقی را بیان نمیکند و دروغ می گوید و بسیارسرزنش می شود اماشیرین دنیایداستان سامگیس آنقدر در جان نفوذ می کند که بدی های این شخص رامی پوشاند مردم آریا یکدیگر دوست دارند و بسیار دلنشینند بیگانگان به بخشی از ایران حمله می کنند و سامگیسبا زیرکی تلاش می کند مردمش را نجات دهد دراین راه مردان بسیاری جان میدهند و پس از رهایی از دست بیگانگان ایرانبان میخواهد از این پس مردان ایرانبانی را بر عهده گیرند تا بتوانند در هنگام جنگ بهتر ازمردم دفاع کنند از آن پس ایرانیان به تمرین برای جنگاوری می پردازند و عصر پهلوانی آغاز می شود به این ترتیب حکومت ۳۰۰۰ ساله ی زنان بر ایران پایان می پذیرد.
وا ؟! خب آپلود می کنی لینک میده دیگه !!به نقل از m@(-)Dye :خب سیوش کنین از تو کامپیوترتون ببینین آپلود کردم لینکشو حالا از کجا بیارم؟