نامردی هاتون

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع poolia
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : نامردی هاتون

امتحان دینی داشتیم از ۲۲ نفر ۲-۳ نفر نیومده بودن :-?
همه باهم ی عهد نامه نوشتیم و از این حرفا :-"
خلاصه انروز هیشکی بالای برگه اسمشو ننوشت B-)
شنبه که با معلم دینی مون داشتیم هنوز برگه هارو صحیح نکرده بود ... >) >)مبصر کلاس تو کلاس گفت که چی کار کردیم و عذر خواهی..!!!! ;;) ;;) ;;) ;;)کلا به خیر گذشت ... [-o< [-o<حالا زنگ خورده ۲ تا از پاچه خار ها میان میگن چرا آبروی مارو بردن
X-( X-( X-(
در ان لحظه میخواستم بزنم دندوناشونو خورد کنم X-( X-( X-( X-(
 
پاسخ : نامردی هاتون

نامردی خودم فعلا زیاد یادم نیست ... حالا فعلا:
با سال پایینیا دعوامون شده بود چند به چند دعوا شد ...یهو به یکی زیر پا زدم افتاد زمین ...(نامردی بچه ها ) دو سه نفر دیگه اضافه شدن با لگد میزدیمش ... لباس شخصیه اومد جمعمون کرد ...

نامردی بچه ها :
زنگ چهارم یه کلاسی داشتیم ...یکی از بچه قبل از کلاس کیفشو جمع کرد گفت حوصله ی کلاسو ندارم میرم خونه بای ...
بعد کلاس شروع شد دبیر پرسید فلانی کجاست ...
بغل دستیم سریع گفت : آقا گفتش حوصله ی کلاستونو ندارم رفت !! ...دبیرم چیزی نگفت ...

بعد از اون مد شده بود دیگه هی میگفتن بچه ها ...

بچه ها المپیاد یه کلاسو بیچونده بودن ... دبیر پرسید فلانیا کجان ... بچه ها هماهنگ بودن : گفتن امروز کلا نیومدن ...
یهو یکی از بچه ها ( از روی بی شخصیتی نه از روی خنده ) گفت : ااا ؟؟ زنگ پیش سر کلاس بودن ک ...
همه ی بچه ها اینجوری :-$ :-$ :-$ ^-^ ^-^ ^-^ ~X( ~X( ~X(
 
پاسخ : نامردی هاتون

یه 1شنبه ای بود، ساعت تقریبا 2:30 ظهر، با دو تا از دوستام دم اونجایی بودیم که قرار بود کلاسمون تشکیل بشه. کلاس قرار بود ساعت 3 باشه. ما 2:30 رسیدیم یکم راه رفتیم و حرف و اینا. ساعت شد تقریبا 2:50 و بقیه + معلم نیومدن زنگ زدیم و فهمیدیم کلاس تشکیل نمیشه

من اول یه کرورکی بگم، یه کوچه ای هست تهش یه مدرسه است، کلاس ما اونجا بود، این کوچه تهش سمت چپ میخوره به یه کوچه دراز دیگه و ... همینطور هی کوچه کوچه ته سمت راست هم یه بن بست هست

حالا دم این کوچه یه خونه ی قدیمی بود ( من فکر نمکیردم کسی توش باشه اصلا! ) ، بعد یه درخت توت تو این خونه بود گــــنده! توتاش درشت، کلیشم رو زمین ریخته بود، اصلا چشمک میزد به آدم ;D در خونه هم یه دسته داشت طوریکه که قشنگ میشد یکم رفت بالا و توت چید + دیوار خونه هم بود، یعنی پاتو میذاشتی رو دسته، دستتو میگرفتی به دیوار میتونستی بری توت بچینی

ما هم کنجکاوی و اینا دوست شماره 1 گفتم توت میخوام، من در نقش شماره 2 گفتم خب برو بالا 1 گفت جدی برم؟ گفتم خب برو دیگه! موقعیت ها: من بغل خونه و روبه رو کوچه وایسادم، شماره 1 هم که داره میره بالا :-" شماره 3 هم صاف روبه رو در خونه 1 پاشو گذاشت به دسته در، دستشم گرفت به بالای در رفت بالا الان سکانس اینه که 1 به در خونه آویزونه و پاش رو داره رو دسته در فشار میده که بره بالاتر

در همین اوصاف یهو در خونه باز شد!!!! مردیم ما! من یه لحظه نیم رخ 1 رو دیدم داشت سکته میکرد! 100% مطمئن بودم یکی از تو در رو باز کرده الان میگیرنمون!!! در حد مرگ ترسیده بودم ! ;D

نامردی اینجا بود که من اصلا واینسادم ببینم 1 پرید پائین، نپرید، چیزیش شد، نشد، داره میاد، هیچی! فقط کیفمو گرفته بودم و مثل اینا که یکی با چاقو دنبالشون گذاشته تو کوچه میدویدم! البته صدای پای 1 و 3 رو پشت سرم میشنیدم ولی صادقانه بگم واینسادم ( و عذاب وجدان هم گرفتم کلی بعدش ;D ) دوستی حکم میکرد بمونم مطمئن شم اون 2 تا هم میان!

( ادامه داستان: هیچی دیگه من و 1 تو کوچه میدویدیم، این وسط 3 آروم راه میومد! من گفتم اونو گرفتن دیگه!! بعد پیچیدیم تو کوچه سمت چپی پشت یه دیوار قایم شدیم، و بعد بازم شروع کردیم به دویدن نفس نفس میزدیم! ;D آخرش ولی فهمیدیم که مثل اینکه در خودش باز شده بوده، کسی پشت در نبوده، 3هم چون رو به رو در بود دیده بود کسی نیست واسه همین آروم میومد ولی من واقعا خیلی ترسیدم! یعنی اون لحظه که در باز شد به "هیچی" فکر نمیکردم! فقط میدویدم ، اصلا تصور اینکه یکی بیاد بگیره و ما 3 تا دختر توضیح بدیم واسه توت بوده و ... اصلا نمیتونستم بش فکر کنم! ;D 1 هم دستاش سرویس شده بود تا حدودی، در رو که گرفته بوده یهو پریده بود پائین یه سری صدمات وارد شده بوده)

نتیجه های اخلاقی: عزیز من توت میخوای برو از میوه فروشی بخر خب! این کارا چیه؟ ;D دوستای خودمون رو در سختی ها تنها نذاریم :-" ولی هیجان رو تا اون حد تا حالا تجربه نکرده بودم! ;D
 
پاسخ : نامردی هاتون

این نامردی مربوط به همین امروز میشه : دی

صبح چندنفری بودیم بعد از امتحان آخر (خدا رو شکر :دی) خواستیم بریم سینما ورود آقایان ممنوع رو ببینیم!

بعد رفتیم انقلاب هر سه تا سینما بسته بودن یکی از سینماها لای این در فلزی کشوییاش باز بود یکی از دوستام رفت تو گفت من میرم با موبایل فیلم میگیرم میام : دی

بعد که رفت درو بستیم قفلشم انداختیم منم نگهبانو صدا کردم =)) گفتم اینجا یه نگهبان نداره آقای نگهبان دزد دزد :دی

بعد دوستم اومد تلاش کرد درو باز کنه ما میخندیدیم بهش : دی

بعد نگهبان اومد فحش داد درو باز کرد پرتش کرد بیرون :دی

خیلی حال داد بعدشم رفتیم پارک لاله سوختیم برگشتیم! اونم میگفت خیلی نامردی : دی
 
پاسخ : نامردی هاتون

از فروختن نگو که دلم خونه
یکی هست که من از اول راهنمایی با هاش بودم همیشه ضد تصمیم بچه ها بود . و همشم به من بد بخت گیر میداد هر وقت من تقلب میکردم میرفت راست میزاشت کف دست معلم یا میرفت به ناظم میگفت این و دوستاش صدا میدن ما هم یه بلا های شیرینی سرش میاوردیم که نمیشه بگی ;D ;D ;D
 
پاسخ : نامردی هاتون

iهمین هفته ی پیش رفته بودیم اردو...

من و دو تا از دوستام تو اتوبوس کلی شیطنت کردیم هی مشاورمون که مراقبمون بهمون چشم غره میرفت ولی ما لبخند میزدیم و به شیطنتمامون ادامه میدادیم!

از اتوبوس که پیاده شدیم مشاوره گفت شما سه تا بیاین...! :-w

منو یکی از دوستام در رفتیم اون یی تنها موند...

بیچاره رو خیلی دعواش کردن...

خدایی خیلی نامردی کردیم در حقش :-??
 
پاسخ : نامردی هاتون

میخواین بخندین حسابیبخندین چون من کلا ادم شلوغی هستم بعد دوتا از این نامردا که کنار من میشستن (چقدر هم من هواشون رو داشتم)رفته بودن اسم من و دوستم رو نوشته بودن گذاشته بودن زیر میز ناظم به عنوان شلوغ و بی نزاکت ;D ;D ;D البته زاد هم بیرا نگفته بودن ناظم هم نامردی نکرد منو کشید کنار حسابی تهدیدم کرد تیکه ی بدش انجا بود که من اون روز صبح هم ناخونام بلند بود هم لاک داشتم پس حسابی از خجالتم در اومد ;D ;D ;D ;D
 
پاسخ : نامردی هاتون

با یکی از دوستام و دختر خالش رفته بودیم بیرون
دوستم خیلی از دختر خالش خجالت میکشید ... اولین بار بود که دعوتش کرده بود بیرون
خلاصه منم به خاطر اینکه مجرد نباشم با دختر عمه رفتم
اون شب اینقدر زیر آب دوستمو زدم که تا یه هفته باهام قهر بود
خیلی نامردی کردم ولی بعد از دلش در آوردم
>) >) >)
 
پاسخ : نامردی هاتون

من با موتورم آروم میرفتم. دوستمم باچرخش بود با هم میرفتیم...
دوستم اومد از عقب با دوچرخه چسبیده به موتور حرکت می کرد...
بعد من یه دفعه ترمز کردم دوستمم ترمزاشو با هم گرفت کلا دوچرخش چپه شد و با سر اومد پایین...
دمش گرم فرداش اومد انگار نه انگار
 
پاسخ : نامردی هاتون

برای نامردی کردن باید اصولی رو رعایت کنی:
1-پیش معلم در ژست سوال پرسین باشی.
2-با همون دوستت همون روز صمیمی وباشی.
3-خیلی راحت و بدون سروصدا لوبدی.

چون بقیه ام یه روزی تو رو لو میدن.

نظرت چیه؟
 
پاسخ : نامردی هاتون

همین نیم ساعت پیش به همه گفتم بریم کچل کنیم! بعد اونا رفتن منم که اینجام!! :-" :-"
 
پاسخ : نامردی هاتون

امروز دوستم بهم سوالاییرو که میخواستم رسوند بعد من بهش نرسوندم(اخه معلممون چت کرده بود روی من) :-"بعد از امتحان میخواست خفم کنه ;D
 
پاسخ : نامردی هاتون

اصا تو کار من نامردی نیست
واقا میگم
اصا با معیار هام جور نیست
ولی یه بار در حقم نامردی شد بدجور
سر یه موضوعی میخواستیم بریم دفتر شکایت
بعد همه کلاس تاکید میکنم همه کلاس رفتیم جلوی دفتر به من گفتن آرزو برو جلو در بزن برو تو ما هم میایم
منم ساده
در زدم رفتم تو
دیدم مدیرمون برزخه
رفتم دهنمو باز کنم که داد کشید
آرزوووووووووووووووووووووووووو آ[ه آدم این قد بیشعور؟
دختره فلان فلان فلان شده؟
منم شیش متر دهنم باز مونده بود که چی شده؟ :o
خلاصه که کلی فحش داد و توهین کرد بعد چرخیدم از بچه ها بپرسم چی شده که دیدم دریغ از یک نفر هیچ کس با من نیومده بود
بعدش فهمیدم که این خانوما روزی که من غایب بودم سطل آشغال ها رو برداشته بودن تو مدرسه آتیش زده بودن خلاصه که کلی دردسر درست کردن
بعد مدیرمون رفته بهشون گفته یا کسی که این کار رو کرده لو بدین یا از همتون انضباط کسر میشه
اینا هم من بد بخت فلک زده رو مجرم اعلام کردن :-L
خلاصه که به بدبختی ثابت کردم من اون روز غایب بودم
نکته مهم:من اون موقع دوم راهنمایی بودم :-&
 
من تو ابتدایی چون بچه درس خون و شاگرد اول و ... بودم، هروقت با کسی دعوام میشد و جفتمون رو میبردن دفتر، ناظم و مدیر همیشه میگفتن فلانی(من) پسر خوب و درس خونه. حتما مشکل از اونیکی بوده! این بود من سریع ازاد میشدم و طرف مقابل بیچاره پدرش درمیومد
 
Back
بالا