• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

مجموعه ترانه های reza-handsome

negar.mr

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,597
امتیاز
4,605
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ٢
شهر
اهواز
دانشگاه
علوم پزشكي فسا
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : مجموعه ترانه های reza-handsome

به نقل از sahere :
نگار گلی با منی؟ :-?

آخه منظورت از تاریکیه مو رنگشه؟یا فقط تاریکه؟
اوهوم فاطمه جان! فك كنم اسمت فاطمه بود :-"
به نقل از رضا رحمانی :
بیخیال نگار :|
بعضیا فک میکنن خیلی شاخن :|
بدم مياد از اين ادما! هُفت خالصن! :|
به نقل از رضا رحمانی :
روی پلِ هوایی وایسادم
توو چشم بستم آسمون بازه
برای مردی که زمین خورده
پریدن از پل اوجِ پروازه

.
.
در حال کامل شدن :|
به نقل از رضا رحمانی :
روی پلِ هوایی وایسادم
توو چشم بستم آسمون بازه
برای مردی که زمین خورده
پریدن از پل اوجِ پروازه

.
.
در حال کامل شدن :|
به نقل از رضا رحمانی :
روی پلِ هوایی وایسادم
توو چشم بستم آسمون بازه
برای مردی که زمین خورده
پریدن از پل اوجِ پروازه

.
.
در حال کامل شدن :|

دوست ميداريم x:
 

erfan_ashorian

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
397
امتیاز
1,243
نام مرکز سمپاد
2
شهر
تهران
دانشگاه
_ان شا الله قوزاباد
رشته دانشگاه
_علوم کامپیوتر(البته در این
پاسخ : مجموعه ترانه های reza-handsome

به نقل از رضا رحمانی :
یکی از دوستان که تاپیک شعر دارن یه امضای جالب زده :

وقتی افشین ها رو گرفته بودند و رضا ها از عشق میگفتند!!!
و چه جالب!اسمه جفتشان هم ترانه سراست!!(آدم تو باغ وحش زندگی کنه تو قلعه ی حیوانات نه!!)

اولش فکر کردم با کس دیگه س اما ظاهرن منظورش منم :)

باید یه توضیحی بدم که اگر من از عشق می نویسم همیشه سعی کردم هر ترانه ی عاشقانه م دغدغه ی متفاوتی در بگیره و تکرار ترانه های قبلیم نباشه و عشق اونقدر بزرگ و زیباس که هرچقدر هم دربارش بنویسی بازهم جای نوشتن داره...اصلن من نمی دونم کی گفته که خوب نوشتن در غیر عاشقانه نوشتنه ؟ در ضمن به پستهای ابتدایی همین صفحه مراجعه کنن و ببینن که من فقط عاشقانه نمی نویسم :|

و دومن باید عرض کنم که من وقتی طرف موضوعات سیاسی و اجتماعی میرم که به یه دید خیلی خوبی رسیده باشم و این موضوعات رو به خوبی درک کرده باشم و مطالعه کرده باشم ، نه مثل ایشون که هرچیزی رو که به ذهنش میرسه به اسم ترانه ی اجتماعی با ضعف تالیف های فاجعه روی کاغذ میاره و حتی هیچ چیز راجع به اصلی ترین ویژگی های یه ترانه از جمله وزن و قافیه نمی دونه و معیار خوب بودن کارهاش تعداد لایک های فیس بوکشه ...من ترجیح میدم عاشقانه بنویسم تا یه سری حرفایی که شعاری بیش نیستن رو به خورد ملت بدم و ادای روشن فکرارو در بیارم ....در ضمن باید عرض کنم هیچوقت ادعایی در این زمینه نداشتم و اگر نظری روی کارهای دیگران میدم صرفن بخاطر کمک کردنه :)

و سوم هم باید بگم ...اون موقع که شما دنبال لایک تووی فیس بوکتون بودید من بخاطر در بند بودن افشین مقدم و روزبه بمانی ترانه نوشتم :

فرقی نداره خواب و بیداری ،

اینجا پر از چراغ خاموشه ... 1

خدایی که یک عمره با ما نیست ،

با کی نشسته چای می نوشه ؟ 2


1:
هرجا چراغی روشنه ، از ترس تنها بودنه
ای ترس تنهایی من ، اینجا چراغی روشنه
روزبه بمانی

2:
من این روزا یه حال دیگه ای دارم
جهان من لباس تازه می پوشه
من و تو دیگه تنها نیستیم چون که
خدا با ما نشسته چای می نوشه
افشین مقدم

امان از روزی که کسی جو گیر بشه :|
وقتی که درگیره خواب روزه بوف کور
به کوریو ندیدن همش میشه مجبور
موسیقی ایران دقیقا شبیه یه زنه!یه زنی میان سال!سی و خورده ای ساله!از قضا ایشون دچار عادت ماهانه(شاید سالانه(تو محل ما میگن پریود)) شده .این سیستم پریودیک از
تار و پود آهنگ سازیمون شروع میشه به ترانه سرا ها ختم میشه(هر چند خوشبختانه بعضیا هستن که. . .) که نتیجش میشه یگانه نما ها!قمیشی نما ها!گوگوش نماها!و ترانه سرایی
میشه . . . (هر چند گاهی بعضیا بدتر از این هم شدن!)از پریودیک منظورم تکرار و دوریه که توش افتادیم!و این استاد و استاد و آفرین آفرینا که به یقه هم بستیم!متاسفانه تو این سیستم
یه سری از تحسین و تشویق یه سری دیگه بالا میان و علت این صعود نزولیشون نه ابر بودنشان!بل!حماقت اطرافیانشونه. . .
رضا جان بین -1 -2 -3 -4 -5 -6 و 0 بزرگترین عدد صفره! البته این نشانی بر بزرگ بودن صفر نیست!
جانم برات بگه که من اصلا اون امضا منظورم شما نبودید!اما حالا که دچار این خود شاخ بینی شودی باید بگم که:
1)در بحث عشق که اصلا فکر نمیکنم بتونی حتی عشقو تعریف کنی!
2)این که اعتراف میکنی شئور سیاسی نداری قابل تحسینه
3)این جریان فیل تو تاریک خانه رو که شنیدی؟دینی چی؟دینی خوندی که میگه دریا تو کاسه نمیگنجه؟(درکه بعضی چیزا کاسه نمیخواد!علیهش وایسادنم سد میخواد)این که درکه تو و امثال تو نمی. . . بیخیال
4)گفتی روشن فکر یاده این افتادم:(روشن فکرایه از چیزه عمو بالا میره /فکر میکنه حالا عدده واسه ما)نه دادا من نه روشن فکرم نه اداشونو در میارم هنوز خیلی کوچیکتر از اونم که بگم
که بدانم که بدانم که بدانم!در حالی که هنوز بدانم که ندانم که ندانم:))
5)در مورد عروض باید بگم که. . .بیخیال باز هم ولی بازم همون جریان صفر و اینا پیش میاد
اما یه سخن کلی!دادا من کلا از روز اول تورو رو همون جریان اعداد منفی و اینا حساب میکردم پس لازم نمیدونم خودمو برا تو یا مثلا خانوم فلان و بهمان ثابت کنم که بعد اون بیاد بگه رضا
جون جونی!ولش کن اون خره تو گوگولی!یا مثلا وای رضاجون من اینو هر چی میخونم بیشتر حس ارضا شدن بم دست میده!یا مثلا یکی بیاد کارمو بخونه بگم وای دیگه شدم یغما گلرویی!(که اونم دوباره خودش دچار همون بحث اوله کار شده :زنرو میگم)
سخن پایانی:
مثله جنازه ای سرد..وسطه آغوشه یخزده
و نگاهه سرد و بیروح به چشمان غمزده
و شعبده باز خسته از آخرین شعبده
دو ابر انسانه رویه خاک دو دلزده
و زرتشت گفت تف کن تمام ایمان را
بمیر و بلند شو از این انسان لک زده
و صدای جیغ دین آمد از تویه کتاب ها
و زرتشت بود و اولین پیرو پر زده
شعبده باز برا فدا شدن تو آغوش زرتشت کمن چیزی که زیادهتماشاچیه احمقه
فدا
 

رضا رحمانی

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
12
امتیاز
19
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
پاسخ : مجموعه ترانه های reza-handsome

به نقل از huvil zaro :
وقتی که درگیره خواب روزه بوف کور
به کوریو ندیدن همش میشه مجبور
موسیقی ایران دقیقا شبیه یه زنه!یه زنی میان سال!سی و خورده ای ساله!از قضا ایشون دچار عادت ماهانه(شاید سالانه(تو محل ما میگن پریود)) شده .این سیستم پریودیک از
تار و پود آهنگ سازیمون شروع میشه به ترانه سرا ها ختم میشه(هر چند خوشبختانه بعضیا هستن که. . .) که نتیجش میشه یگانه نما ها!قمیشی نما ها!گوگوش نماها!و ترانه سرایی
میشه . . . (هر چند گاهی بعضیا بدتر از این هم شدن!)از پریودیک منظورم تکرار و دوریه که توش افتادیم!و این استاد و استاد و آفرین آفرینا که به یقه هم بستیم!متاسفانه تو این سیستم
یه سری از تحسین و تشویق یه سری دیگه بالا میان و علت این صعود نزولیشون نه ابر بودنشان!بل!حماقت اطرافیانشونه. . .
رضا جان بین -1 -2 -3 -4 -5 -6 و 0 بزرگترین عدد صفره! البته این نشانی بر بزرگ بودن صفر نیست!
جانم برات بگه که من اصلا اون امضا منظورم شما نبودید!اما حالا که دچار این خود شاخ بینی شودی باید بگم که:
1)در بحث عشق که اصلا فکر نمیکنم بتونی حتی عشقو تعریف کنی!
2)این که اعتراف میکنی شئور سیاسی نداری قابل تحسینه
3)این جریان فیل تو تاریک خانه رو که شنیدی؟دینی چی؟دینی خوندی که میگه دریا تو کاسه نمیگنجه؟(درکه بعضی چیزا کاسه نمیخواد!علیهش وایسادنم سد میخواد)این که درکه تو و امثال تو نمی. . . بیخیال
4)گفتی روشن فکر یاده این افتادم:(روشن فکرایه از چیزه عمو بالا میره /فکر میکنه حالا عدده واسه ما)نه دادا من نه روشن فکرم نه اداشونو در میارم هنوز خیلی کوچیکتر از اونم که بگم
که بدانم که بدانم که بدانم!در حالی که هنوز بدانم که ندانم که ندانم:))
5)در مورد عروض باید بگم که. . .بیخیال باز هم ولی بازم همون جریان صفر و اینا پیش میاد
اما یه سخن کلی!دادا من کلا از روز اول تورو رو همون جریان اعداد منفی و اینا حساب میکردم پس لازم نمیدونم خودمو برا تو یا مثلا خانوم فلان و بهمان ثابت کنم که بعد اون بیاد بگه رضا
جون جونی!ولش کن اون خره تو گوگولی!یا مثلا وای رضاجون من اینو هر چی میخونم بیشتر حس ارضا شدن بم دست میده!یا مثلا یکی بیاد کارمو بخونه بگم وای دیگه شدم یغما گلرویی!(که اونم دوباره خودش دچار همون بحث اوله کار شده :زنرو میگم)
سخن پایانی:
مثله جنازه ای سرد..وسطه آغوشه یخزده
و نگاهه سرد و بیروح به چشمان غمزده
و شعبده باز خسته از آخرین شعبده
دو ابر انسانه رویه خاک دو دلزده
و زرتشت گفت تف کن تمام ایمان را
بمیر و بلند شو از این انسان لک زده
و صدای جیغ دین آمد از تویه کتاب ها
و زرتشت بود و اولین پیرو پر زده
شعبده باز برا فدا شدن تو آغوش زرتشت کمن چیزی که زیادهتماشاچیه احمقه
فدا
عرفانِ عزیز...
در مورد امضا باید بگم که من هیچ دچار خود شاخ بینی نشدم ...تنها برداشتی که میشد کرد همین بود ...اگر هم با من نبودید که باید عذر بخوام ولی بعید می دونم چون خیلی واضح بود
هرچند اگه هم با من هم نباشی اساسن یه حرف کاملن مسخره س و همچین مقایسه ای کاملن بی ربطه

در مورد موزیک ایران باهات کاملن موافقم و خودم هم به شدت از تکرار متنفرم اما دیدم نسبت به ترانه به شدت با شما متفاوته و به شدت هم با ساختارِ نوشتاری شما مشکل دارم ....شاید بقول شما من یا امثال من زبان شمارو نمی فهمیم ...اما بد نیس نظر چند صاحب نظر رو درباره کارهات بپرسی ...پراکنده گویی یا ضعف تالیف و دوگانگی زبانی رو هیچ آدم با شعوری نمی تونه توجیه کنه ...وزن و قافیه پیشکش
و فک می کنم یغما انقدر آدم با سواد و بزرگی هست که من و شما به این راحتی دربارش قضاوت کنیم
همونطور هم که گفتم من هیچ وقت ادعایی تووی زمینه ی ترانه ندارم و نخواهم داشتم و اگه روی کارای شما و دیگران نظری هم میدم صرفن بخاطر اینکه اگر ...باز هم میگم "اگر" کمکی ار دستم بر میاد دریغ نکرده باشم
ضمن اینکه خود شما گاهن می خواستید که روی کاراتون نظر بدم

در مورد عشق باید بگم که من هم هیچ تعریفی از عشق بیان نکردم و فقط دنبال دغدغه های عاشقانه می گردم
در مورد شعور سیاسی هم نه ندارم چون من شاعرم نه سیاست مدار ...قاعدتن شما هم نباید باشی ...اما جهان بینی دارم و صد در صد هم با جهان بینی خاص خودم به مسائل سیاسی و اجتماعی نگاه می کنم

بهرحال هرکسی که می نویسه حتی اگه فاجعه کارش قابل احترامه و یه حرکت مثبت و امیدوارم افرادی پیدا بشن که برخلاف من و امثال من که شعرات تووی شعورمون نمی گنجه !! شعراتو درک کنن و به اون چیزی که می خوای تووی ادبیات برسی (;

موفقیتت آرزومه
 

Fateme17

کاربر جدید
ارسال‌ها
4
امتیاز
8
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
پاسخ : مجموعه ترانه های reza-handsome

خداوندا
پريشانم،
چه مي‌خواهي‌ تو از جانم؟!
مرا بي ‌آنکه خود خواهم اسير زندگي ‌کردي.

خداوندا!
اگر روزي ‌ز عرش خود به زير آيي
لباس فقر پوشي
غرورت را براي ‌تکه ناني
‌به زير پاي‌ نامردان بياندازي‌
و شب آهسته و خسته
تهي‌ دست و زبان بسته
به سوي ‌خانه باز آيي
زمين و آسمان را کفر مي‌گويي
نمي‌گويي؟!

خداوندا!
اگر در روز گرما خيز تابستان
تنت بر سايه‌ي ‌ديوار بگشايي
لبت بر کاسه‌ي‌ مسي‌ قير اندود بگذاري
و قدري آن طرف‌تر
عمارت‌هاي ‌مرمرين بيني‌
و اعصابت براي‌ سکه‌اي‌ اين‌سو و آن‌سو در روان باشد
زمين و آسمان را کفر مي‌گويي
نمي‌گويي؟!

خداوندا!
اگر روزي‌ بشر گردي‌
ز حال بندگانت با خبر گردي‌
پشيمان مي‌شوي‌ از قصه خلقت، از اين بودن، از اين بدعت
خداوندا تو مسئولي.

خداوندا
تو مي‌داني‌ که انسان بودن و ماندن
در اين دنيا چه دشوار است،
چه رنجي ‌مي‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است


اينم جواب سهراب

منم زیبا
که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تو را از درگهم راندم؟
که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟!
آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت.خالقت. اینک صدایم کن مرا.

با قطره ی اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد. به نجوایی صدایم کن.

بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان
قسم بر اسبهای خسته در میدان
تو را در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان. رهایت من نخواهم کرد
 
بالا