خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

معلم جبرمون اومد ته کلاس نشست ما همه درگیر حل مساله بودیم..پالتوی یکی از بچه ها افتاده بود روی میز آخر یکم نگاش کرد بعد گفت وای بچه ها این چادر نماز چقدر طرحش قشنگه... ;D =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

*یکی از سوتی های برنامه عمو پورنگ (یه صدای دخترونه)
- الو ؟
- الو ؟
- سلام
- سلام
- خوبی
- مرسی . عمو پورنگ ؟
- جانم ؟
- من خیلی دوستتون دارم
- منم خیلی دوستت دارم عزیزم . اسمت چیه ؟
- کتایون
- کتایون ؟ خوبی ؟
- بله
- کتایون ؟ من ازت سوال می پرسم . تو بگو کتایون . باشه ؟
- باشه
- کی از همه بهتره ؟
- کتایون
- کی تو کارا به مامان کمک می کنه ؟
- کتایون
- کیه که مامان دوستش داره ؟
- کتایون
- کیه که بابا وقتی از در میاد ماچش می کنه ؟
- مامان
:))
 
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی خواهرما
چن سال پیش بود اومد بگه من شجاعم از سوسک نمیترسم
جلو فامیل ی سوسک پلاستیکی پرت کرد بعد برداشتش گذاشت تو دهنش ک بگه ترس نداره
وای وقتی از دهنش در اورد دیدیم سوسکه واقعیه!

سوتی مامان ما
گلی این سی دی هه اوجنارله؟
منظورش اورجینال بود
 
پاسخ : سوتی‌ها

عاغا دیروز ما رفتیم اردو ;D
بعدش از اردوگاه رفتیم مرکز خرید . ;D
منو 3 تا دیگه از دوستام ( کوثر ، محدثه و ساجده ) با هم بودیم ;D
کوثر خانوم یه شلوار دیدن یهو عاشقش شدن ( :-L ) ما هم بخاطر اصرار اون رفتیم داخل مغازه ...
من : آقا این شلواراتون فری سایزه ؟ :-/
آقاهه : بله خانوم
من : آخه خشتکش خیلی بزررگه !
یهو دیدم همه بچه ها غش کردن از خنده
من : چیشده کوثر ؟
کوثر : =))
من : کوثر ؟ X-(
کوثر ( با خنده ) : اون فاقِ نه خشتک گاو :))
منم فورا دست ساجده رو گرفتم از مغازه اومدم بیرون :|
:))
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم برگشته به من میگه النا نمیریم ...؟! ( :دی )
منم برگشتم گفتم نه بمیرین ! ( :دی نمیرین )
 
پاسخ : سوتی‌ها

ی روز تو مدرسه کلی فوتبال بازی کرده بودم ساعت 4 برگشتم خونه گرفتم خوابیدم.7 بیدار شدم هوا گرگ و میش بود رفتم تو اتاق داداشم دیدم داره برنامه می ذاره کلی سرش داد زدم چرا منو بیدار نکردی دیروز کلی کار داشتم الانم دیرم شده.داداشم مونده بود با کی کار دارم. بعد رفتم تو اتاقم حاضر شم برم مدرسه.موبایلمو برداشتم برم بیرون دیدم روش زده 19:10.کلی ضایع شدم مامانم گفت کجا؟؟؟خواستم طبیعیش کنم کسی بم شک نکنه گفتم ی سر میرم بیرون بر میگردم
;D ;D ;D ;D :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

به شدت پيشنهاد ميکنم يه آهنگو که دوست داريد موزيک ويديوشو بگيريد ببينيد بعدن بريد تو جمع اظهار نظر کنيد! :-L

خونه ي نميدونم کي بود رودربايستي بود بعد يهو نوشته نکست : ريحانا ( شايدم ريهانا :-" ) فيت امينم! :-"

منه از همه جا بي خبره بي شعورم که اين آهنگ رو دوست ميداشتم گفتم بزاريد باشه ببينم اينو قشنگه آهنگش! :-L

ديگه بايد حدس ميزدم که امينم چه موزيک ويديويي داره ديگه با ريحانا که هيچي! :-L
کم مونده بود تو موزيک ويديو...... لا اله الا الله! :-"

خلاصه که گاهي وقتا بايد از علايقتون بزنيد! :-L ولي ادل که از اين چيزا نداره شوهاش! ;;)
 
پاسخ : سوتی‌ها

خواهرم از مدرسه اومده جوراباش خونه رو عطرآگین کرده بودن....
مامانم یهو داد زد شیرین پاهاتو بنداز تو حموم. ;D منظورش این بود جوراباتو بنداز تو حموم یا پاهاتو تو حموم بشور نمیدونم....آیا؟
 
پاسخ : سوتی‌ها

بامامان وخواهرم ۳تایی داشتیم حرف میزدیم خواهرم به من تیکه انداخت اومدم بزنمش،شترق خوابوندم روپای مامانم;
خواهرم:((=
من:‏‎ ‎‏:‏D‏:‏D
مامانم:رعناجان مامان محکم ترمیزدی!!!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

ديروز كه تعطيل بود ديگه... من احمق ساعت 6 صبح بلند شدم داشتم ميرفتم به سمت دستشويي...!
مامانم :‌عجب دختر تيزهوشي دارم من...! برو بگير بخواب بابا امروز كه پنج شنبس...!
من: :-در حالت نيمه خواب! (:| خوب پنج شنبه باشه! پنج شنبه كه تعطيل نيس بايد برم مدرسه فيزيك داريم نميشه نرم! (:|
مامانم: فاطمه اين دبير فيزيكتون بدجور روت تاثير گذاشته! ;D برو بگير بخواب!
من: نههههه...! خانوم حداد از مستمرم كم ميكنه...!

بالاخره مامانم منو ملتفت كرد كه پنج شنبس و ما پنج شنبه ها تعطيليم و مدرسه و فيزيكي در كار نيست! ;D
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابام رفته بوددنبالِ خواهرم از كلاس بيارتش،بعد مامانم زنگ زد بهش.
-سلام و غيره.........دريا رو ببر پارك يه خرده بازى كنه.
-باشه صبر كن اول بچه رو بيارم خونه.. :))
وقطع كرد.
بعد منو مامانم بيست دقيقه داشتيم ميخنديدم بش،زنگ در رو زدن،بعد فقط خواهرم بود!ازش پرسيدم بابا كو؟!
گفت منو رسوند خوش رفت پارك!!!!!!!!!!!!
:o =)) =)) =)) =)) :-??
كودكِ درون بابام..! 8-^
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو کتاب زمینمون نوشته:
عموما در طی دگرگونی کانی های دانه ریز باهم یکی میشوند...
خوندم:
عموما در طی دگرگونی ک...نی های دانه ریز باهم یکی میشوند... =))
 
پاسخ : سوتی‌ها

خودي تومدرسه مامانمه-
ي روز من رفپم دستشويي اومد در رو قفل كرد-بعد5مين احساس بي وزني كردم-اومد دروباز كرد-دويدم دنبالش-رفت تو كلاس ما ودر رو گرفت كه بازش نكنم-بعد كه بازش كردم-حاستم بگم خر نفهم،ديدم اگه بگم خر خودم ميشم كره خر،داد زدم گورخر نفهم
بچه ها::-o
خودي::-o
بچه ها وخودي به تدريج::-)
من:-o
اونا: :-))
من: :-&
 
  • لایک
امتیازات: Hmd
پاسخ : سوتی‌ها

ورقه زیست یکی!!!
سوال:مثال واسه تولیدمثل رویشی در گیاهان
جواب دانش اموز: جوانه زدن ، دو نیم شدن پستانداران
(مثلا یکی از وسط نصف میشه و دوتا میشه....تولیدمثله دیگه و انسان هم نوعی گیاه) :>
 
پاسخ : سوتی‌ها

عاغا ما امروز داشتیم فیلم میدیدیم، بعد تو فیلمه یه مرده بودش ک به زنش خیانت کرد، بعد یکی ا بچه ها گف:"اصن همه ی مردا عین همن :-L خائن و ک*افت و ..." بعد من گفتم:"البته به جز بابای من ;;)" بعد دوستم برگش گف:" و به جز من ;;)" اصلا خودشم قبول کرده ک پسره :)) :-"
 
پاسخ : سوتی‌ها

تو کلاس ما انیسی نامی هست
من بهش میگم انیس
سر کلاس صداش کردم انیس
و معلم سین را نشنوید!!!!
--------------------------------------
جناب معلم فیزیکمان که چند پست بالاتر صحبتشان بود
خرده میگرفتندکه این واحدای انگلیسیو اینا بدرد نمیخوره و اینا و راست همی میگفت
و میگفت یکی بوده میفته تو جوب واس اینکه کم نیاره تا خونه صدا قوطی در میاره
الان غربیام همینن که یکاری کردن خودشون موندن توش نمیگن اشتباه کردیم
بعد یکی از بچه ها گفت خوب آقا گ. خوردمو واسه همین روزا گذاشتن دیگه
و معلم: تو الان چی خوردی؟!
 
پاسخ : سوتی‌ها

کنار مدرسمون دارن ساختمون درس می کنن
اولش کارگرا 2تا بودن امروز 4تا شدن دوستم برگشته میگه اِ بچه ها کارگرا تولید مثل کردن 4تا شدن =))
انگار باکتری ن =)) =))
هر کدومشون 2تا شدن
 
Back
بالا