خاطرات سوتی‌ها

Yasaman.k

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
520
امتیاز
3,661
نام مرکز سمپاد
فرزانگان شعبه2
شهر
کـرمان
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
باهنر کرمان
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از khashayarfn :
خوب مشکلش کجاست؟؟ :D
ابن الان شد یه سوتی از من :D
راسشما تو مغازه که بودیم از اون شیره(تعویض شد) عکس گرفتم تار شد بعد بابام یه شیر دیگه برداش گف اینم خرابه X-( تو خونه عکس بگیر دیگه ما دوباره چکش نکردیم همونو گذاشتم که شد سوتی :|
 

:)

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
15
امتیاز
109
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
Tehran
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار دوستم سر امتحانای ترم هی اس میداد که کتابتو فردا بده و من جزوم کامل نیست و اینا [-o<و منم گفتم نه و بعد دوباره گفت و من بش اس دادم گیر نده نمیدم ولی اشتباه تایپ کردم X_X X_X X_X
 

شبنم...

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
247
امتیاز
1,309
نام مرکز سمپاد
فرزانگان(مادر)
شهر
سیرجان
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : سوتی‌ها

امتحان دینی=یکی از معجزات حضرت عیسی مرده کردن زندگان {-8
یادم رفت و جاش گذاشتم=یادش گذاشتم یا به قول معلم زیست جاش انداختم :))
لاکپشت=کلپوشت :O =))
یکی از بچه ها سر زنگ ریاضی داشت پا تخته تعیین دامنه حل میکرد گفت عبارت زیر رادیکال رو مضاف الیه قرار میدیم اخه سر زنگ ریاضی قبلش داشت عربی میخوند =))
 

artemis ej

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
1,530
نام مرکز سمپاد
فرزانگان٢
شهر
مشهد
مدال المپیاد
داشتيم يه زماني...
پاسخ : سوتی‌ها

نقل قول از يكي دوستانم:
رفتن به .... :D
يه مدرسه اي ميبينه كلي قبولي كنكور داشته و حسابي تركونده و اينا....
بعد دنبال اسم مدرسه ميگشتن ببينن چه مدرسه اي هست اينجا اينقد بچه هاش زرنگن!
بنرو رو تابلو سر در مدرسه زدن.... =))
:-"
يا ديدين وارد يه جا ميشين مينويسن مقدمتان گلباران...
اونجا تو همون شهر قسمت خروجي رستوران زدن مقدمتان گلباران.... :-"
و من هنوز هم ميگويم همه جاي ايران سراي من است... :D
يه جايي تو مايه هاي بهروز... =))
 

.::MoJi::.

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
651
امتیاز
5,029
نام مرکز سمپاد
ً
شهر
ً
سال فارغ التحصیلی
0
پاسخ : سوتی‌ها

مهمونی بود بعد ک رفتن مهمونا مامانم گفت آره چرا میوه ب فلانی تعارف نکردی ؟
منم برگشتم گفتم فلانی بیاد بخوره !!! X_X
آره خلاصه برداشت بد نکرد فک کنم...
 

a.mahsa

کاربر فعال
ارسال‌ها
23
امتیاز
216
نام مرکز سمپاد
فرزانگان7
شهر
تهران
مدال المپیاد
رفتم زیست دیدم باهاش حال نمیکنم ولش کردم!
دانشگاه
3 سال دیگه دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ژنتیک
پاسخ : سوتی‌ها

من یه بار داشتم تو راهرو تند تند میدویدم (مقنعه ام هم افتاده بود) که یهو چشم باز کردم دیدم افتادم تو بغل معلم رباتیکم(مرد بود) بعدش گفتم ببخشید خانوم جواهری(ناظمه!) دیگه نمیدوم !!!!!!
روز بعد که رفتم سر کلاس وقتی روباتمو بهش نشون دادم گفتش: مهسا خانوم در راهرو رعایت شیونات اسلامی لازم است و ما میدانیم و شما نمیدانید!!!!!! سوره ی جواهری ایه ی 5 !!!!!!!!!!!
اینو که گفت نمیدونستم بخندم یا خجالت بکشم :D
 

Nightmare

کاربر فعال
ارسال‌ها
72
امتیاز
344
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی شهرکرد
شهر
شهرکرد
مدال المپیاد
المپاد ریاضی مرحله اول
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : سوتی‌ها

من تازه خودم فهمیدم ، این چند وقت که تو سایت عضو هستم نام کاربریم را اشتباه نوشته بودم ( nightmare را نوشتم naightmare :D)

این همه پول دادم رفتم کلاس زبان همش حروم شد
 

m.s2

msom
ارسال‌ها
146
امتیاز
587
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خرم اباد
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علوم پزشکی لرستان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

سوتی طرفو داشته باش
طرف میره مکه مثلا تو رستورانن یه نفر میاد میگه آژانس تون اسمش چیه؟
این طرف هم میگه ما با آژانس نیومدیم با هواپیما اومدیم
یارو میگه ( :O) نه منظورم اینه که با کدوم آژانس اینجا اومدید؟
طرف هم میگه: اها منظورتون فهمیدم ما تارستوران با اتوبوس اومدیم
اخر منظور یارو آژانس هواپیمایی....
...
..
..
..
نبوده ! منظورش کاروانی بوده که باش به مکه رفتن !
 

Snow ball

کاربر فعال
ارسال‌ها
66
امتیاز
53
نام مرکز سمپاد
علامه طباطبائی
شهر
اهواز
مدال المپیاد
من اصولاٌ خیلی واقع بینم...
دانشگاه
هر جا که خدا بخواد.
رشته دانشگاه
ببینم ژنتیک درمیام یا که نه.
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر امتحان ادبیات یه اتفاق روحانی واسم افتاد [-o<...دور دوم که داشتم دوره میکردم متوجه شدم یه سئوالو که حاشیه صفحه بود،جا گذاشتم..همون موقع جو گیر شدم و با اجازه معلم شیمیمون(همون ماسته که الان مراقبمونه!) اینو وظیفه الهی خودم دونستم که به همه اعلام کنم تا جاش نندازن. ;))
متاسفانه هیچکه جاش ننداخته بود و من..له شدم. L-:


سوتی دومم سر کلاس ادبیات بود.داشتم بینوایانو با آبو تاب میخوندم و فقط یه خط مونده بود به آخرش.اومدم خط آخرو تاریخی بخونم...واقعاٌ هم تاریخی خوندم...کوزتو خوندم کوزات بعد اومدم بخندم،چنان صدای وحشتناکی همراه با مخاط فراوان به بیرون تراوش کردم که هنوز که هنوزه از معلم ادبیات خجالت میکشم.
 

مت

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
3,640
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
کرمان
پاسخ : سوتی‌ها

توی مراسم ختم،موقع رفتن همه داشتن به صاحب عزا تسلیت می گفتند یکی ازفامیلشون هول شد گفت ببخشید که مرد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 

sh.kh1377

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
732
امتیاز
2,445
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
نقره ی زیست دوره هجده و طلای دوره نوزده
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از Shaghayegh.Kh :
اتفاقا بغل دستی من هم یه بار اسم منو رو برگش نوشت =)) بعد معلمه منو صدا کرد میخواست منو بخوره! خب گناه من چیه؟ X-(
و باز هم یکی از این سوتی ها داد!!!!!! :D
 

sh.kh1377

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
732
امتیاز
2,445
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهران
مدال المپیاد
نقره ی زیست دوره هجده و طلای دوره نوزده
پاسخ : سوتی‌ها

وای خدای من هر وقت سوتی که تابستون دادم یادم نمیره! ما از طرف مدرسه رفتیم مشهد! بعدش صبح که شد ، دوستم به من گفت شقایق زنگ گوشیتو عوض کن یه چیز باحال بزار ، بعد منم زنگو کردم آهنگ I know you were trouble از تیلور ! بعدش رفتیم نماز مغرب توی صحن که نماز بخونیم. بعدش وسط نماز بودیم و از اونجا که پدر بنده خیــــلی وقت شناسه زنگ زد و من گوشیمو سایلنت نکرده بودم! حالا وسط نماز شروع کرده میخونه !! وای خدای من ! افتضاح بود! دوستم سارا بغلم داشت نماز میخوند ، نمازشو شکست گفت خاموشش کن! منم استرس گرفتم گفتم سارا اگه خاموش کنم همه می فهمن من بودم =)) =)) ولی اگه دست نزنم خاموش میشه! سارا منو هی بشکون میگرفت ، میگم خاموش کن! منم میگفتم نمیتونم این کارو کنم :-" بعد هر دو خندمون گرفت ! بعد قطع شد و من یه نفس راحت کشیدم! بعدش یه هو دوباره شروع کرد به زنگ خوردن :-" ینی افتضاح بود ! خیلی شیک آبرومون جمیعا رفت.
ردیف عقب ما هم خندشون گرفت و نماز رو شکستن! وای ! بعد جلویی من که از ماجرا خبر نداره برگشته میگه : شما خجالت نمیکشین وسط نماز میخندین ؟ اینجا جای مسخره بازیه؟! من و دوستم : تو راست میگی ! :|
 

mobina7

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
538
امتیاز
1,553
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بهشهر
دانشگاه
دانشگاه مازندران
رشته دانشگاه
حسابداری
پاسخ : سوتی‌ها

یعنی امشب با این حرف مامانم تمومِ خستگیِ دینی خوندن پرید رسما! :-"
خانواده نشسته بودیم بعد بحث راجع به بچه دار نشدن بود مادر گرام داشت با بابام میحرفید بعد گفت اره فلانی که 10 سال بچه دار نمیشد و فکر میکرد مشکل از خودشه فهمید مشکل از شوهرشه!
بعد یکدفعه خواهر محترم(کلاس پنجمِ) پرسید یعنی چی مرده مشکل داشت و بچه دار نمیشد؟ :-" :-"
مگه مرده باید بچه دار شه؟ :-"
مامان ما هم خیلی ریلکس گفت یعنی اینکه...
یعنی اینکه..
یعنی..
دیدم ول کن نیست مادرم یه نگاه کردم یکدفعه دو تایی ترکیدیم رسما! =)) =))
حالا مونا هم داره میخنده از خنده ی ما! :))
 

hamed.m

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
88
امتیاز
543
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 2
شهر
تهران
دانشگاه
ایشــالله اِم آی تی :))
رشته دانشگاه
ســه سـال دیـگه معــلوم میش
پاسخ : سوتی‌ها

درس دوم ادبیات2 یه شعر داره راجع به رستم و اشکبوس.سره کلاس معلم ما گفت این درس رو از رو جزوه ای که بهتون دادم بخونید.منم تقریبا کل درسو خیلی شیک و با وزن خوندم تا این که رسیدم به بیت یکی مونده به آخر که این بود:
قضا گفت گیر و قدر گفت ده فلک گفت احسنت ومه گفت زه
این کلماتش بد پرینت شده بود. 'ک' , 'گ' رو با هم اشتباه میگرفتیم معمولا. منم تو سومین کلمه این بیت ‍یه اشتباه خیلی کوچیک کردم و 'گ' رو خوندم 'ک'.همین!
نمیدونم چرا یهو بچه ها زدند زیر خنده... :-"
چرا واقعا؟ اشتباهه دیگه پیش میاد حالا معلم ما هم میگه ازت انتظار نداشتم!! زشته این کار‍ا...!! :-"
من :|
بچه ها =))
معلم ^-^
و همچنان من :|
 

Anita H

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
571
امتیاز
2,987
نام مرکز سمپاد
حلّی ۲
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
کامپیوتری بودم
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

داداشم نشسته داره امتحان زبان فارسیمون رو مسخره میکنه، مثلا نوشته زبان چیست؟ داداشم میگه یکی از اجزای کله و پاچه :|
همین طوری داشت بلند بلند میخوند، یهو رسید به یه سوال با این مضمون: «زایایی را با ذکر مثال توضیح دهید.»
یهو دیدیم پریده هوا داره سقف رو گاز میگیره :D
 

fateme.n

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
629
امتیاز
2,398
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجفآباد
سال فارغ التحصیلی
1394
رشته دانشگاه
کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

امروز بچه ها میخواستند بدون اینکه خانواده ها بفهمند برند کافی شاپ
ولی من چون بچه خوبیم به مامانم گفتم و وقتی که بچه ها دیر کردند زنگ زدند به مامانه من :D :-"
و :))
بچه ها وقتی رسیدند خونه ^#^ X_X
من که حرفی به کسی نزدم جز به مامانم ;))
 

ghezi

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
224
امتیاز
437
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کرمانشاه
شهر
کرمانشاه
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی کرمانشا
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

شنبه ظهر عمل داشتم اما از صبحش باید میرفتم بیمارستان
هیچکیم همراهم نبود!خودم تنها!
از همون صبح پرستار واسم سرم وصل کرد بعد گفت هروقت تموم شد بگو تا بیام
منم وقتی دیدم تموم شده اومدم ببندمش تا برم پیش پرستاره،اشتباه بستمش هرچی خون داشتم از بدنم اومده بود تو سرمه!!! :D
با چه بدبختی سرممو از جایی که بهش آویزون شده بود آوردم دستم گرفتم رفتم پیش خانوم پرستار عین بچه ها نگاش کردم! :|
گفت چیییییییکار کردی؟؟؟ :Oبرو بشین سرجات تا واست درستش کنم! :-w
رفتم.واسم درستش کرد و گفت وقتی تموم شد چیکارش کنم اما نمیدونم چرا اینبارم برعکس انجامش دادم!!! :D
روم نشد دوباره برم پیشش بگم چه گندی زدم X_X اما مجبور بودم دیگه...
رفتم جلوش دقیقا با این حالت :D
گفت ای خداااااااااااااااا من چه گیری افتادم از دست تو غزل!!! ~X( ~X( ~X(
البته زدش به شوخی،منم که تمام مدت :D
گفت دیگه حق نداری از جات تکون بخوری تا خودم بیام! :-w
اینم عکس دسته گلی که به آب دادم :-"
xcydo13kb0041ufuc7i6.jpg
 

zahra:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
545
امتیاز
5,226
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف‌آباد
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
الزهرا/رویان
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی/ژنتیک مولکولی
پاسخ : سوتی‌ها

طی پیمان سعادت اباد (ولنجک حتی)ارارات به ترکیه واگذار شد
 

lovesky

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
606
امتیاز
3,585
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
قم
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : سوتی‌ها

عمم اسمس داده بود که:دقت کردید آدمایی که موقع ×دن فکر میکنن موقع فکر کردن می×ن؟
با حالت :)) اومدم واسه بابام خوندم،
برگشت گفت کدوم بیشعور فلان فلان شده ای اینُ داده؟ :ال
من:حالا بیخیال :-"
-گفتم کی :ال
عمه نسرین :| :-"
بابام :| :-" کار اشتباهی کرده خب :-"
 

m.shadi

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
233
امتیاز
6,085
نام مرکز سمپاد
فَرزانگان 2.
شهر
مَشَد؛؛)
رشته دانشگاه
علوم آزمایشگاهی.
پاسخ : سوتی‌ها

شوهر خالَم چار دست ـو پا شد مثه اسب بعد رو به دخدرش[18ماهشه]:بیا باباجون سوار شو.
این بچّه عم کلی داش زحمت میکشید که سوار شه اما نمیتونست منم رفتم کمکش کنم؛؛)
گذاشتمش رو کمره باباش یهو داد زدم برو حیوون؛؛) سکوتی همه جاعو فرا گرفت؛؛)
بعد که بازیش تموم شد بابام از خواب بیدار شد منم با خوشالی: وای بابا خواب بودی کلی خَربازی کردیم؛؛)
شوهرخالم: ارادت داری:/
نتیجه اخلاقی:به شُما چه که جوگیر میشید:-"


من تو آژانس: آقا آقا سَله چهال لاه بپیچین سمته لاست؛؛)
 
بالا