خاطرات سوتی‌ها

rainman · 2011/9/10

پاسخ : سوتی‌ها

ديدين يكي ميخواد يه كاري بكنه؛

بعد ميگن:

نكن ميفتي رو دستمون؛

مامانم بزگشته ميگه:

ميگم بالا نردبون نرو ميفتي رو گردنمون...

=))

به نقل از lady chemist :
پسره اسکول انگشتشو تا حلق کرده تو دهنم!!!کم مونده بود رو دکتره بالا بیارم!!!!

خدايي دندون پزشكيم خيلي آدم اذيت ميكنه...

الان اينجا چندتا برداشت ميشه:

1.هدف از حلق ته دهنه...

2.هدف از حلق مچ دسته...

3.هدف تخريب چهره تيم هميشه محبوب و مردمي تراختور ميباشد...

F@temeh · 2011/9/10

پاسخ : سوتی‌ها

چندشب پیش همه ریخته بودیم خونه مامان بزرگم...آخرای شب همه رفتیم تو کوچه که دیگه زحمتُ کم کنیم...ماشین دایی ما هم خیلی لگنه!
بابام به دختر داییم گفت:میخوای صبرکنیم باهم بریم؟ یه بار اگه توراه ماشینتون خراب شد ما باشیم :))

دختر داییم برگشت گفت:مگه سیم باسکول داری؟؟؟
ماهم هیچی نگفتیم حرکت کردیم...بعداز چند ثانیه خواهرم گفت:سیم باسکول؟؟؟ منظورش سیم بُکسُل بود؟؟؟؟؟؟؟
ماهم چندثانیه بعد:
بابا:

مامان:

خواهرم:

برادرم: (

من:

armitaa · 2011/9/11

پاسخ : سوتی‌ها

عموم تعریف میکرد یه آقایی رفته پیشش (از دوستانِ اجباریش بوده) بهش میگه دیروز رفتم ماشین خریدم و اینا... عموم میگه مبارکه حالا چی خریدی؟
طرف میگه پرایدِ 2 :-?

عموم: پرایدِ 2؟؟؟ :-?

والا من پراید 131و132و141 دیدم اما پرایدِ 2 نه :-?

بعد طرف میگه خب بیا ببینش

وقتی میرن اونجا عموم میبینه ماشینه پرادو بوده =))

parasto jooon · 2011/9/11

پاسخ : سوتی‌ها

رفتيم ميخواستيم پيتزا سفارش بديم....بعد هي همه نظرشون عوض ميشد...
مامان ِ دوستم ميگفت آقا يه قارچ و گوشت..نه پپروني....نه نه نه صبر كنين ..بعد انقدر چرت و پرت گفتيم آخرش عصباني شد گفت من مال خودمو ميگم فقط....آقا فقط يه پيتزا قارچ و قورچ بدين.... :-"

negginnium · 2011/9/11

پاسخ : سوتی‌ها

همین الان
یاهو بودم
به دوستم گفتم یه لحظه وایسه برم دسشویی برگردم، دلستر خوردم حالا همش تبدیل شده به ج*ش
میخواس بگه دلسترت تو حلقم، گف ج*شت تو حلقم :))

*کیمیا* · 2011/9/11

پاسخ : سوتی‌ها

امروز سوار آژانس شدم.رسیدم به کوچه ی مورد نظر
بعد به اقاهه میگم بی زحمت از داخل کوچه برین داخل!!!!!!

مهسا 1376 · 2011/9/11

پاسخ : سوتی‌ها

اینو یکی از بچه ها(معلومه دیگه کی ;))

) چندوقت پیش تو تاپیک سمپادیای کرمان داد :-"

ویرایش: هیچی

mahya... · 2011/9/11

پاسخ : سوتی‌ها

دوم راهنمایی بودیم یه بار معلم ادبیامون رو بردیم سایت یه CDبهش نشون بدیم.کامپیوتر CD رو نخوند بعدش معلم ادبیاتمون گفت خب اون ورشو بذارید. :-"

(فکر کرده بود این نوار کاست های زمان ناصر الدین شاهه)

*کیمیا* · 2011/9/11

پاسخ : سوتی‌ها

تو باشگاه مربیم گفت زانوبند احتیاج دارین.ما چون خبر نداشتیم نبرده بودیم بنابر این نفر یکی بستیم
گفت ببندین به زانوی راست.
بعد اومد یه دور با خودش تمرین کنه دید نه زانوی چپ احتیاج داره. :))

بعد گفت اشتباه شد زانو بندو ببندین زانوی چپ
یکی از بچه ها حواسش نبود بعده یه سال میگه مگه زانوی راست نبود؟؟؟؟؟
مربیمون گفت نه بابا ببین بچه ها چپ کردن!!!!!!!! :))

sogand1374 · 2011/9/11

پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از Rainman :
ديدين يكي ميخواد يه كاري بكنه؛

بعد ميگن:

نكن ميفتي رو دستمون؛

مامانم بزگشته ميگه:

ميگم بالا نردبون نرو ميفتي رو گردنمون...

خدايي دندون پزشكيم خيلي آدم اذيت ميكنه...

الان اينجا چندتا برداشت ميشه:

1.هدف از حلق ته دهنه...

2.هدف از حلق مچ دسته...

3.هدف تخريب چهره تيم هميشه محبوب و مردمي تراختور ميباشد...
هدف از حلق ته دهان بوده!!!!!

raman · 2011/9/11

پاسخ : سوتی‌ها

زل زده بودم به گوشی هندزفری م:
_وا!چقد صداش بلنده!بگو پَ...چرا همه شبا بم میگن تو رخت خواب اون لامصبُ از گوشِت در آر...نگو صداشو می شنیدن که می فهمیدن دارم چیکار می کنم...آهان... :-?

بعد یهو فهمیدم صدای بلند مال گوشیه نیس...اون یکی گوشیش تو گوشم بوده!

(چقد گوش تو گوش شد!)
+حالا چه کسی پاسخگوی "پس بگو"ها منه؟! L-:

negginnium · 2011/9/11

پاسخ : سوتی‌ها

امروز
به دوستم پی ام دادم: کجایی؟ میخواست بمنویسه amuzeshgah Arman
نوشت : amizeshgah arman
من : کجا؟! آمیزشگاه؟! مگه بندرم آمیزشگاه داره؟! تو اونجا داری چیکار میکنی؟!
بعد یهو فهمیدم منظورش آموزشگاه بوده

منتقد · 2011/9/12

پاسخ : سوتی‌ها

سوتی دادم بد جور
رفتیم خونه دوستم تو ماه رمضون
بعد داشتیم افطار میکردیم
این دوستم مرتب چک میکرد و راخهن میرفت که چیزی کم و کسر نباشه
بعد من خواستم حرفای بزرگونه بزنم میخواستم بگم اومدیم خودتو ببینم اینقدر تو آشپزخونه نباش که هم تیکه باشه هم بشینه
یکهو گفتم اومدیم خودتو بخوریم بیا دیگه :-[ :-[

haniiii · 2011/9/12

پاسخ : سوتی‌ها

ما رفتیم حرم یه یارویی هی دنبال ما میومد منم که سگ محل نمی دادم تازه بابامم کنارم بود گفتم باباجون غیرت میرت یخ مسن(ینی نی)برگشتم تو صورت یارو بهش گفتم یوخده بیشتر نیگا کن اشنا شاید در اومدی!!!بعد که یوخده دقیق شدم دیدم اااااا عموی مامانمه که تازه با هم اومدیم مسافرت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!من

کوزت · 2011/9/12

پاسخ : سوتی‌ها

زنگ بزن و در بزنم قاطی شده :((

امروزم مامانم خواس بیدارم کنه محکم میزد رو دره اتاقم
میگفتم مااااماااان زنگ نزن بیدار شدم

سعید الوند · 2011/9/12

پاسخ : سوتی‌ها

یکی از دوستام داشته خیلی رسمی با یه دختره فینگلیش چت میکرده می نویسه aha بعد دکمه اینتر میزنه غافل از اینکه صفحه کلیدش فارسی بوده و نوشته ش*ش! =))

Magnetic · 2011/9/12

پاسخ : سوتی‌ها

مدیر مدرسمون همین امروز زنگ زد خونه که از قبولی داداشم بپرسه.
من برداشتم حواسم نبود اشتباهی بهش گفتن:HELLO!!!!!!!!
خودم که ترکیدم از خنده!!!!!
:))