خاطرات سوتی‌ها

sheita

کاربر فعال
ارسال‌ها
51
امتیاز
8
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از ἦἳỊὈὈḟἇṝ :
یه بار داشتم سر کلاس اجتماعی زبان حل می کردم که معلم سگ اختماعیمون منو صدا کرد که درس جواب بدم
وقتی صدام زد به جای بله گفتم yes اونم همه چیز رو فهمید
وااااااااااااااااااااااااااااای


نیلوفر جون این سوتیت که خیلی خوب بود یاد سوتی که من سر کلاس زیست دادم بیوفت به سوتیت افتخار کن :D
کیمیارو بگو
یه بار زیر میز مبی باز کرده بود و با ظرافت تمام بدون اینکه معلم بفهمه داشت میخوند که خانم x گفت پاشو درس جواب بده اونم کتاب از زیر میز برداشت و با شدت تمام زد روی میز
بیچاره بلکل لو رفت
یادش بخیر
 

panther

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,428
امتیاز
1,120
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشکی هرمزگان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

منم خيلي سوتي ميدادم. يه سرياشو نميشه گفت بن ميكننم ! اما يه شاهكارم اين بود :
سر زبان سرمو روي پاي بغل دستيم گذاشته بودم(من ميز دوم از سمته معلمم!!!)(ايشون خيلي پاي مناسبي براي خوابيدن دارن!) بعد داشتم smsبازي ميكردم. زبان هم چون تفكيك شده به 2 گروه ما گروه كمه ايم 12 نفريم. نيمكت جلو هم خالي بود پس من اولين ميز بودم. معلم اومد يه هو گفت ار يو اوكي؟؟؟ بعد من اومدم كم نيارم زود رنگم رو پروندم گفتم : نو اي هو هداك!!!!!! بعد ترسيد!(ظاهرن خيلي رنگمو پرونيده بودم!) گفت بدو برو پيش معاون آبقند بگير بد زنگ بزن بيان دنبالت ! يكيم بام فرستاد!!! از اون موقع كساني كه فهميدن كلن بم ميگن هد اكت خوب شد؟
 

Karo

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
555
امتیاز
1,791
نام مرکز سمپاد
شهيد بهشتي
شهر
سنندج
دانشگاه
دانشگاه تبریز
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار رفتیم اردو یکی از دوستام لیوانو برعکس گرفته بود زیر شیر اب می گفت " چرا این لیوان پر نمیشه"
 

راضيه

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
368
امتیاز
132
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 تهران
شهر
تهران
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : سوتی‌ها

سوتي زياده:
من بدبخت يه بار داشتم فوتبال بازي ميكردم
وسط بازي عقب بوديم من گفتم: حالا ببين چه جور گل ميزنم
يكي از بچه هاي تيم حريف گفت تو خر كي باشي؟
خواستم بگم تو ساكت.
تو رو كه گفتم شوت كردم حرفم قطع شد
فكر كنين چه فاجعه اي
بد بختي اينه كه طرف پسر بود(البته فاميل)

يه بار هم تو كوه يه يارو بلند گفت چه حالي ميده الان يكي بيفته
همون لحظه افتادم زمين
كلي بهم خنديدن

يه بار هم با مغز رفتم تو شيشه رنگي نميدونم چه جور نديدم
 

راضيه

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
368
امتیاز
132
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 تهران
شهر
تهران
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : سوتی‌ها

يه بار هم كه برا پيچوندن رفته بوديم نهار خوري
معلما اومده بودن دنبالمون من و دوستم رفتيم پشت كمد خواهرم هم رفت پريد تو يه ديگه بزرگ
حالا چشتون روز بد نبينه ناظم اومد رفت در ديگ رو باز كرد خواهرم رو ديد كمد هم از اونور تكون خورد
بقيشم كه ديگه معلومه پيش مديرو مشاورو از اين حرفا
 

moozhan

کاربر فعال
ارسال‌ها
27
امتیاز
18
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار به صورت غیرقانونی 5شنبه رفته بودیم مدرسه! بعد هیچکی نباید می فهمید که ما تو مدرسه ایم!رفته بودیم حیاط پشتی از روی نیمکت آویزون شده بودیم رو دیوار(فهمیدین الان یعنی چی؟!!) بعد از رو دیوار داشتیم با 2 تا از بچه ها که بیرون مدرسه بودن حرف می زدیم! بعد من احساس کردم یکی داره هی میزنه به پام! دوستم از رو نیمکت رفت پایین من اون بالا هنوز داشتم حرف میزدم! بعد این یارویی که پایین بود پاچه ی شلوارمو گرفته بود ول نمی کرد! دوستم هم هی می گفت رژان...رژان..منم می گفتم مرض یه لحظه واسا!! آخر همینطور که داشتم فحش میدادم و لگد می پروندم که یارو پاچه ی شلوارمو ول کنه گفتم:خشی ول کن دیگه!!(مخفف یه فحش!!) بعد برگشتم دیدم یکی از مسئولین مدرسه هستن ایشون که صدامونو شنیده اومده ببینه چه خبره!! :))مردم از خجالت! البته بعد از اینکه منفجر شدم از خنده مجبور شدیم توضیح بدیم که چرا اومدیم مدرسه و بالای دیوار چی کار می کردیم!! :D
 

panther

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,428
امتیاز
1,120
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشکی هرمزگان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها

ما كليد تمام دراي مدرسه رو تقريبا داريم. يه پنجشنبه كه بچه هاي المپياد اومده بودن، ماهم واسه علافي رفتيم. يهو تينا (دوستم) حال كرد فيس بوك چك كنه. بعد در سايت رو باز كرديم رفت داشت چك مي كرد درم از تو قفل كرد.يهو معاون اومد تا واسه دو تا از بچه ها برگه پرينت بگيره! بعد گفت شما چجوري اومدين تو؟‌ماهم پررو پررو گفتيم در باز بود. گفت من الان درو كه قفل بود باز كردم. اون دو تايي هم كه باهاش اومده بودن طرف تينا شدن گفتن نه خانم در باز بود!!!! بدبخت آخر گفت ميدونين فشار كاري روم زياده اصلن حواسم به هيچي نيست!!!:دي :دي :دي
 

Samaneh.Z

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,137
امتیاز
1,491
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
کرج
مدال المپیاد
مدال نقره‌ی المپیاد نجوم‌و‌اخترفیزیک ..
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : سوتی‌ها

امروز سر جلسه ی امتحان بودم ، همه رو نوشته بودم ، داشتم نوشته های رو دیوارو میخوندم!نوشته بود
سوتی:
خانم ....... : حالا همون طوری که نشسته پاشو!! :D :D :D
 

moozhan

کاربر فعال
ارسال‌ها
27
امتیاز
18
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

معلم ریاضی: من نگفتم رادیکال 2...گفتم راادیکال 2 !!

یکی نیس یگه این دو تا چه فرقی دارن؟!!
 

moozhan

کاربر فعال
ارسال‌ها
27
امتیاز
18
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از mahta_H :
معلم فیزیکمون آقای شکفته کلا سر تا پاش سوتیه !
یه دفعه از روی سکوی جلوی تخته افتاد اومد طبیعیش کنه گفت این نیروی گرانش زمین بود ! :))

این که خوبه!! یکی از معلمامون بار اول که از اون بالا خورد زمین خندید بار دوم سوم هم خندید! بار چهارم خیلی جدی برگشت گفت آخر این سکو هه یه بلایی سر ما میاره!! دیگه نرفت اون بالا! فقط موقعی که می خواست رو تخته بنویسه میرفت اون بالا بعد سریع میومد پایین!! پایینم که بود هی پاش گیر می کرد به میز و صندلی!! خلاصه یکسره شست پاش تو چشش بود!!
 

منا

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
784
امتیاز
840
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بجنورد
مدال المپیاد
ریاضی وشیمی
رشته دانشگاه
مهندسی نفت
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار دبیرمون از روی سکو افتاد ..بعد خیلی ریلکس بلند شد و گفت : عذر میخوام...

یه بارم دبیر سوم ابتداییمون از رو سکو افتاد ...همچین گرومپ صدا داد که نگو...بعد کلی عصبانی بر گشت و گفت : از بس که حواسه ادمو پرت می کنین اینجوری میشه دیگه..تا دو روز هم باهامون قهر بود..:))
 

alex delpiero

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
796
امتیاز
1,215
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی (شعبه دیگری ندارد ...)
شهر
کرج
مدال المپیاد
سال 1388 قبولی المپیاد نجوم مرحله اول ، سال 1389 و 1390 قبول مرحله اول المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : سوتی‌ها

معلم زیان سال پیش ما یه دفعه گفت یاد 50 . 50 از تکمیلی و وزارتی می دم یا 50 . 60 ....
معلم فیزیکمون هر جلسه می گه اذیتتون می کنما البته باید حالتت چشاشون ببینید
معلم معارفمون همیشه حداقل چند تا خاطره رو تعریف می کنه سر کلاس
اول سال هر خاطره ای که تعریف می کرد آخرش می گفت : همون تو عملیات بعدی شهید شد.
یه دفعه خاطره از خودش می گفت تموم که شد من گفتم : بعد چی شد ؟ تو عملیات بعدی شهید شدید؟
این سوتی نیست ولی جالبه
سر کلاس زبان بودیم و یکی از بچه ها با اجازه معلم داشت با دیکشنری گوشیش و زیر میز یه متن رو ترجمه می کرد.
یهو معاون درو باز کرد و بدون هیچ مکثی گفت : آقای فلانی پاشو بیا گوشیتم بیار
و گوشیش رو گفرت البته بعد فهمید با اجازه معلم بوده و پس داد.

یه معاون پرورشی داریم خیلی از من کار می کشه و ....
یه دفعه سر کلاس برنامه ریزی شغلی بودیم
اومد گفت سپهر رو می گید بیاد یه لحظه
من حال نداشتم برم کتاب رو گرفتم جلو صورتم بچه ها گفتن آقا نیستش
اونم با این که من میز جلو نشسته بودم و بغلش نفهمید و رفت
 

شیما

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
12
امتیاز
2
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
پاسخ : سوتی‌ها

وسط های سال بود که معلم فیزیکمون اومد سره کلاس بچه ها گفتن خانم درس ندید و از این جور حرفا خلاصه باب خاطره گویی باز شد یکی دو تا از بچه های خ.خ مون گفتن خانوم شما مدرکتون چیه و از این حرفا ...
معلمه گفت من فوق لیسانس انرژی هسته ای دارم ....
یکی از بچه ها گفت :خانم چرا نرفتید تو این کارای انرزی هسته ای مملکتی ....
معلمه گفت:بابا ترورم می کنن ..
من گفتم :اه ه ه ه ه حیف شد ...
خلاصه سره این یک حرف نمره کلاسیم شد 17 ..... :D
 

mgh-nano

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,411
امتیاز
3,170
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
کرمان
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
cs
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از Shokouh :
خدا نســازه واسشون ... خيلي عقــده ايــن ! حالا مگــه ليســانس انرژي هستــه ايم هســت؟؟!نشنيده بودم !
فیزیک میخونن ، گرایش اتمی !

چه جالب ، دبیر ما هم همین حرفو زد ، منتها ما پاچه خواریشو کردیم ! {-8 :P
 
ارسال‌ها
688
امتیاز
32,549
نام مرکز سمپاد
شهید رجایی اسلامشهر
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1390
دانشگاه
پژوهشگاه شیمی و مهندسی شیمی ایران
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی
تلگرام
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از شیما :
من گفتم :اه ه ه ه ه حیف شد ...
خلاصه سره این یک حرف نمره کلاسیم شد 17 ..... :D
مگه چیه که نمره هم کم کرده؟؟!
اتفاقا پارسال پای معلم فیزیک گرامی درد میکرد اومد سر کلاس گفت فکر کنم از کفشمه پاشنه ی پام درد می کنه! بعد بنده عرض کردم یک رفیق داشتم اینجوری شد مرد!!
بعد با بچه ها خندیدیم و تموم شد دیگه نمره کم کردنش چیه؟؟
هدف از این ارسال چیزی نبود گفتم دور همی بخندیم!!
 

alex delpiero

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
796
امتیاز
1,215
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی (شعبه دیگری ندارد ...)
شهر
کرج
مدال المپیاد
سال 1388 قبولی المپیاد نجوم مرحله اول ، سال 1389 و 1390 قبول مرحله اول المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از odyssey :
یکی از دوستام می گفت داشته تو خیابون می رفته، یکی دم در مغازه وایستاده بوده، بعد طرف تکون نمی خورده اینم زیاد دقت نکرده، فکر کرده بوده مانکنه یارو!!! (پسر هم بوده از شانس) لباسش رو دست زده گفته چقدر قشنگه!!!!!!!!!!! و بعد... :D
بیچاره آبروش رفته بود! :D

چه جالب
منم یه دفعه همینطور
حالا یه دفعه دیگه خیلی جالب بود
به پشتم نگاه می کردم
یهو برگشتم با صورت رفتم تو شکم یکی
بعد با عجله گفتم ببخشید و دور شدم
وقتی داشتم دور می شدم برگشتم دیدم یارو مانکن بوده
بچه های سمپاد خیلی به این سوتی ها افتخار می کنید؟
واقعا باید تو گینس تعداد سوتی های سمپاد رو ثبت کرد
 

nresi

کاربر فعال
ارسال‌ها
50
امتیاز
3
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1 تهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
فیزیک
دانشگاه
-
پاسخ : سوتی‌ها

بنده هم یه بار ازسر همین تیکه انداختنا کمترین نمره پایه رو گرفتم !
 

Niloofar sharafi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,159
امتیاز
2,806
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
-
دانشگاه
شریف
رشته دانشگاه
ریاضیات و کاربرد ها
پاسخ : سوتی‌ها

در عوض ما یه معلم فیزیک داریم ، بعد از این آدمیه که همه ازش خوف می کنن . بعد میاد سر کلاس ( به طور کاملا شانسی ، من عزیز دردونه شم ) هی تیکه می اندازم ، هز جلو خودش اداشو در میارم ، خودشم هی می خنده . تاثیری تو نمره ام هم نداشته هیچ موقع .
 

nnn

کاربر فعال
ارسال‌ها
44
امتیاز
40
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ميانه
دانشگاه
علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سوتی‌ها



ما یه دبیر ریاضی داریم که یه دستشو میذاره رو کمرش یکیشم میذاره رو دیوار و تکیه میده
به همین خاطر تو مدرسه بهش میگیم افتابه
یکی از بچه ها در حال روخوانی:
ای پیامبر ببین که از وقتی که تو اسلام رو معرفی کردی چقدر دعوا بین مردم کمتر شده
یکی از بچه ها: خانوم میشه بیشتر توضیح بدین
دبیر دینی: یعنی اینکه دعوا اینا بین مردم عرب کمتر شده دیییییگه
هیچ میدونید قبل از اینکه پیامبر اسلام رو بیاره چقد بین شیعه و سنی دعوا بوده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1


به فارسی برگدانده شد[
 

محسن جندقیان

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
301
امتیاز
27
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی کاشان
پاسخ : سوتی‌ها

یه روز یه بچه هامون میخواست به 133 زنگ بزنه. داد زد گفت شماره ی 133 چنده؟؟؟؟؟؟

رفته بودیم مشهد. حواسم نبود. داشتم با بچه ها حرف میزدم. میخواستم بگم آقا یه دونه یخ در بهشت بدید گفتم یه دونه یخ در هویج بدین.......
 
بالا