خاطرات سوتی‌ها

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع tamanna
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : سوتی‌ها

معلم فیزیک ما دستش خورد به یه چیزی (یادم نیست! فک کنم فشار سنجی چیزی بود!) برگشت به اون چیزه گفت: ببشید! شرمنده! حواسم نبود..... :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

من امروز سر کلاس بودم معلم داشت درس می داد بعد من یه سوال پرسیدم
معلم گفت اینو که دیروز گفتم
من که اصلا حواسم نبود گفتم :"من دیروز نبودم گوزو"(با عرض پوزش از به کار بردن این کلمه)
ادامه ی ما جرا را خودتون حدس بزنید
 
پاسخ : سوتی‌ها

آقا سوتی سال!!

یکی از همکلاسیام زنگ تفریح داشت تکلیف کامپیوتر رو تموم می کرد، معلم ریاضی هم میاد تو.در همین حال همه بچه ها داشتن قبل از اینکه معلم بیاد به هم فحش میدادن ( ;D) اینم میاد میگه ک*ن، ک*ن، ک*ن ;D ;D

بدبخت میمیره از خجالت :)) :))

همون فرداییش تاریخ تکرار شد و یکی از بچه ها حواسش نبود معلم قرآن تو کلاسه بهش یه حرف بالای 18 سال زد!! ;D

چند ماه بعد هم همون پسره که سوتی داده بود (اولی) وسط کلاس شیمی داد زد "گ*ز بخور!!" بیچاره معلم شیمیمون پیر بود نشنیده گرفت!!
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم ادبیات:دهنتو می بندیا......
عربی:بله ......بله
فیزیک:نوسته بسه(بنده خدا 80درصد از زبوننو نداره
ززیست:پسرای گلم بنویسید
ریاضی:نگا کنن.....
دفاعی:س س س(یعنی ساکت)
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم عربیمون بیچاره خیلی فشار بش وارد شده بود گفت: حرف نرن بگو! :))
کلا کلاساش سوتیه! یه بارم نیمکتامون رو هوا بودن (در پی دعوایی که سر جلو بردن نیمکت داشتیم)گفت خوبه! از این شیطنتا خوشم میاد! =D>
یکی دیگه ام گفت برین آزمایشگاه گفتیم چی بیاریم گفت یه ورق و یه کاغذ کافیه! :-? :))
 
پاسخ : سوتی‌ها

معلم عربي(همه باهاشون اشنايي دارن!!) تيكه كلامش"خوب"بود!!
ما شمرديم تو نيم ساعت اخر كلاس 102 بار گفت "خوب" يعني در هر 18 ثانيه يه بار ميگفت خوب!
 
پاسخ : سوتی‌ها

يك ساعت و نيم كلاس من يك ساعتشو در حال ازار نفر جلوييم بودم(اون نيم ساعتو داشتم عربيجواب ميدادم كه به لطف خودم والبته دوستان20 حاصل شد) خلاصه بعد از يك ساعت پياده روي روي اعصابش بلند شد گفت:
مريض داري؟
اين جمله ي بالا مخلوطي از دو جمله ي زيزر هست:
مرض داري؟
مريض؟
بعد از اون اين جمله به شاهكارهاي ادبي كلاس ما پيوست........
 
پاسخ : سوتی‌ها

خب!ما یه معلم عربی داشتیم امسال قدش نصف من بود وزود هم می اومد سر کلاس! یه روز ندیدمش بین بچه ها تو کلاس
بعد زنگ اومدم تو کلاس داد زدم بچه ها ز*** نیومده! ز*** گفت سلام نگین!
 
پاسخ : سوتی‌ها

دوستم يه كاري كرده بود ميخواست توجيه كنه گفت : " از حولم " اينكارو كردم
يه لحظه همه زدن زير خنده چون شنيده بودن كه اون گفته : As..s hole am :D
 
پاسخ : سوتی‌ها

من تا دلتون بخواد سوتي دادم
قسمت به قسمت ميذارم تا بتونين بخونين
1.
ما يك دبير رياضي باحال داشتيم . بچه ها به كلمه چيز خيلي حساس بودن . معلم داشت ميگفت كه چطور نمرات رو تو كارنامه ميذارن كه يك جملش اين شد "اين نمره ها رو تو چيز ميذارن " يكي از بچه هاي بيجنبه زد زير خنده معلم گفت چي شده گفت آقا نمراتو تو چيز ميذارين ؟
منم گفتم شما شرايطو محيا كن من با آقاي ...(دبير رياضيمون ) با هم تو چيز ميذاريم
معلم عصبي شد منو بيرون كرد

يك بار توي مدرسه تو 3 تا زنگ تفريح ازمون 3 دست ورق گرفتن
بار سوم خيلي سوتي بدي دادم
دستمو گرفتم خيلي وضعش خراب بود گفتم بچه ها دست من ر*دست ،پر*وده نميشه باهاش بازي كرد
كه يك دفعگي ناظم زد پشتم گفت آقا مهران عفت كلام رو رعايت كن كه من اونجا سرخ شدم دوستاي نامردم هيچي نگفتن كه ناظم اومده تو
 
پاسخ : سوتی‌ها

یه بار یه دوستام سر کلاس داشت یه آهنگ با صدای بلند گوش میداد همزمان معلممون یه سوال پرسید که دوستم تصمیم گرفت جواب بده با صدای بلند داد زد ما که از قضیه خبر داشتیم ازمردیم از خنده خیلی حال داد
 
پاسخ : سوتی‌ها

آخرای سال تحصیلی یه سوتی دادم که تا عمر دارم یادم نمیره!
یکی از بچه ها یه دست و.ر.ق اورده بود مدرسه... زنگ آخر بود که مدیر اومد و گفت یکی بهم خبر داده شما از آلات قمار استفاده میکنید...
بدبخت اون رفیقم رنگش پریده بود , دیدم اگه مدیر بخواد بچه هارو بگرده این بنده خدا سوتی میده, واسه همین بسته ی ورق رو (یه بسته ی خاتم کاری شده ) ازش گرفتم و گذاشتم تو جیبم ... موقعی که نوبت من شد مدیر هرچی گشت نتونست پیداش کنه(حرفه ای جاسازی شده بود) ... اومدم از کلاس برم بیرون که یهو پام گیر کرد به کیف دوستم و با مغز اومدم رو زمین... اومدم بلند شم دیدم بسته ی ورقا افتاده جلوی پای مدیرمون! نه راه پس داشتم نه راه پیش! رفتم جلو خیلی خونسر ورش داشتم و بوسیدمش و دوباره گذاشتم تو جیبم! مدیرمون فک کرد قرآنه! به جون خودم راستشو گفتم!
 
پاسخ : سوتی‌ها

بابا ما تو اردوها با مديرو اكثر معلما بازي كرديم باحاليش اين بود كه معلم دينيمون خودش يه دست داشت با ما ميومد بازي ميكرد
كلا سوتي هاي ما تو فحش دادنه فحش ميديم(چيزدار) بعد ميبينيم معاون پشت سرمونه ولي چيزي نميگه
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از siher :
بابا ما تو اردوها با مديرو اكثر معلما بازي كرديم باحاليش اين بود كه معلم دينيمون خودش يه دست داشت با ما ميومد بازي ميكرد
كلا سوتي هاي ما تو فحش دادنه فحش ميديم(چيزدار) بعد ميبينيم معاون پشت سرمونه ولي چيزي نميگه
خوش به حالتون... ما که یه دفعه رفتیم اردو وسط بازیمون اومدن کل ورقارو جمع کردن بردن... یه بنده خدایی سه دست داشت مدیرمون همشو گرفت... بنده خدا دهنش سرویس شد.
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از A]-[()()RA :
خوش به حالتون... ما که یه دفعه رفتیم اردو وسط بازیمون اومدن کل ورقارو جمع کردن بردن... یه بنده خدایی سه دست داشت مدیرمون همشو گرفت... بنده خدا دهنش سرویس شد.
بابا مدیر ما خودش اینکاره اس ولی به خاطر موقعیتش نشون نمیده...
 
پاسخ : سوتی‌ها

به نقل از RATANIOT :
بابا مدیر ما خودش اینکاره اس ولی به خاطر موقعیتش نشون نمیده...
بیچاره مدیر شما !

ما تو راهنمایی بازی میکردیم تو اردو ها ، کاریمون نداشتن ، اینجا هنوز فرصت نشده امتحانش کنیم !
(البته خلاف شرع بازی نمیکردیم ;D )
 
پاسخ : سوتی‌ها

واي امروز امتحان زيست دشتيم
داشتيم تصحيح ميكرديم
يه گزينه بود : "عضله ي سريني بزرگ به 4 سر ران متصل است"
دوستم پرسيد چرا اين درسته ...
برگشتم بلند گفتم . خوب اين ك...ونه ديگه ...
 
پاسخ : سوتی‌ها

اين بدترين سوتي من بود همين امسال تو همايش بوديم 90درصد جمعيت دختر بودن من با دوستام رفتم بعد كيفمو گذاشتم رو صندلي رفتم بيرون وقتي برگشتم اومدم بشينم دوستان اومدن مرام بذارن و لطف كردن كيفمو برداشتن بعدش هم با بدترين حالت ممكن افتادم رو زمين آخه صندلي برگشته بود البته با اعتماد به نفس زياد يه طوري وانمود كردم كه دارم بند كفشمو ميبندم جالبيش هم اين بود كه كفشم بندي نبود
 
پاسخ : سوتی‌ها

قبل از امتحانات ترم اول سال سوم راهنمايي فيزيك داشتيم من به معلم گفتم آقاي باري ببخشيد تو امتحان فشارم ميدين ؟(منظورم فصل فشار بود)
گفت شما پسر خوبي باش همينجا فشارت ميدم
از خجالت آب شدم
فكر كن سلطان تيكه كلاس بهش همچين تيكه اي بندازن
 
پاسخ : سوتی‌ها

یکی از بچه ها سر امتحان ریاضی ترم دوم تو نماز خونه پرسید خانوم کی زنگ میخوره ؟!؟!؟
 
Back
بالا