خاطرات سوتی‌ها

[meli_sampad]

پاسخ : سوتی‌ها

دیشب داشتیم بحث می کردیم که کجا بریم شام بخوریم،بعد مامیم گفت: توپولی هم پیتزاهاش خوشمزَس....!!!!
منظورش دولوپی بود...
خُنُک...!!!!!!

 

[مونا پ]

پاسخ : سوتی‌ها

رفتیم با ملیکا شیر کاکاعو و هیس خریدیم.

بعد ملیکا خواس شیرکاکاعو رو تکون بده هیس رو تو اون یکی دستش تکون میداد!!!

 

[mahshid_f]

پاسخ : سوتی‌ها

مامانم امروز داشت میگفت چرا همه چی میخوره، ولی بازم وزنش ثابته؟
بعد بابام گفت تو که چیزی نمیخوری...
مامانم گفت: چرا دیگه اینهمه، برنج مرنج و شیرینی میرینی و ...
من:

 

[Mohammadreza128]

پاسخ : سوتی‌ها

امروز از خواب بلند شدم ساعت ۱۰ میبینم مامانم دمه در اتاقه صداش کردم تو خواب بیدار بودم یادم افتاد با بابام یه کار داشتم گفتم مامان بابا آنه؟؟ مامانم: چی'؟؟؟
من: بابا خونس؟؟
مامانم:آره آنه

(اثرات مخرب نت روی زندگی)

 

[fa.z]

پاسخ : سوتی‌ها

سر كلاس پرورشى ما گرد نشسته بوديم پشتمون به دبير بود، بعد با اعتماد بنفس گفت بچه ها روتونو بكنين طرف من البته درسته كه پشت هر گلى بلبلى... يكى از بچه ها حواسش نبود پريد وسط حرفش گفت نه خانوم قورباغه نشسته!!

 

[کوزت]

پاسخ : سوتی‌ها

من همیشه هندزفری تو گوشمه
مامانم که میاد تو اتاقم چون هوچی نمیشنوم پانتومیم میره
امروز هندزفری تو گوشم نبود
مامانم اومد تو اتاق
به حالت پانتوم دهنشو م۳ماهی بازو بسته میکرد گف سارا واست شامپو خریدم
من: سرمو تکون دادم که یعنی اوکی
مامانم دوباره به حالت پانتومیم گف پاشو برو حموم شب مهمون داریم
گفتم مامان خل شدی؟
بلند صحبت کن خب
مامان به حالته تف:ااا میشنیدی؟ ببخشید
بدبخت تف شد قشنگ

 

[lindaa]

پاسخ : سوتی‌ها

رفته بودیم مهمونی!
یکی از عمه هام هم اونجابود!!

بعد داشتم با مامانم حرف میزدم!!

مامانم گفت مگه فلانی باتو بود؟؟(منظورش این بود داشت باتو حرف میزد؟!)

من گفتم پس نه با عمم بود!!

بعد دیدم عمم

من ^#^ :-[ببخشید !

 

[meli_sampad]

پاسخ : سوتی‌ها

امروز تو باس نشسته بودیم بعد یه بچه ها که عضو شورا شده گفت فکر کنم عضو بدل اَلل(عَلل) ــَم بعد من بلند گفتم خره اون ادل بدله...!!!
همه خندیدن..!!!
منظورم همون الل بدل بود..

 

[meli_sampad]

پاسخ : سوتی‌ها

تو ایستگاه باس منتظر بودیم یهو یه باس اومد... مارو میگی عین چی می دویدم دنبالش.. 2تا پسر نشسته بودن توش از پشت شیشه مسخره می کردن و می گفتن بدویین بدویین... بیا همین جا پیش من بشین... بعد از چقد جلوتر واساد تا رفتیم سوار بشیم راه افتاد... پسرا کلی مسخرمون کردن....
وقتی برگشتیم تو ایستگاه همه داشتن می خندیدن بمون...
نگو باس مردونه بود...!!!!!!

 

[پوریا]

پاسخ : سوتی‌ها

اقا ما یه مینوییان داریم ملقب به مینو...بعد من و مینو اومدیم برای مسخره بازی همدیگه رو سر صف سر تلاوت قران بغل کردیم!بعد ناظم ما رو کشید بیرون(ناظم معروفمون!)زنگ زد خونمون گفت بچتون سر صف مینو رو بغل میکنه!!مادرم هم که نمیشناخت اون موقع مینو رو!وقتی رفتم خونه داد زد این مینو کیه؟سر صف هم جای این چیزاس؟!منم هل شدم به جای اینکه توضیح بدم گفتم به خدا فقط بغلش کردم!!!!!!

 

[Magnetic]

پاسخ : سوتی‌ها

من چند سال،کلمه قُدِّسَ سِره رو می خوندم:قُدس سره!!!!!
خانواده رو همیشه می نویسم:خوانواده!!!!!
یه جایی،به جای اسم و فامیل خودم،مال پدرمو گفتم!!!!!
یه بار کیفم رو تو مدرسه جا گذاشتم!!!!!

 

[کوزت]

پاسخ : سوتی‌ها

سره کلاس لاشهء گاو ،خوندم لاشیء گاو فوش بدتر خوب شد ندادم
بچه بد دهن شده دیگه :سوت

 

[negginnium]

پاسخ : سوتی‌ها

امروز تو باس نشسته بودیم بعد یه بچه ها که عضو شورا شده گفت فکر کنم عضو بدل اَلل(عَلل) ــَم بعد من بلند گفتم خره اون ادل بدله...!!!
همه خندیدن..!!!
منظورم همون الل بدل بود..

البته علیَ البدل!

 

[AMT]

پاسخ : سوتی‌ها

روز 13 آبان... نیشابور... خراسان رضوی...ایران
شعار نماز جمعه قبل از راهپیمایی:
جنبش وال استرس!!!!!!!!!!! اعلام باید گردد...
حضور پرشمار شما مردم غیور در امروز ، یوم الله 22 بهمن!!!!!!!!! مشتی بر دهان استکبار دنیوی است!!!!!!!
یک سوال:استکبار اخروی هم داریم؟؟؟

 

[.!؟]

پاسخ : سوتی‌ها

دبير شيمي داشت جزوه ميگفت كه بنويسيم،همزمان اذان هم داشت پخش ميشد!
يه لحظه دبير سكوت كرد يكي از بچه ها همينجوري داشت مينوشت،حواسش پرتِ اذان شد در ادامه ي جزوش نوشت:اشهد ان لا اله الا الله...

 

[SOUL KEEPER]

پاسخ : سوتی‌ها

همکار بابام تو مغازه داشته پارچه میفروخته ، 1 دختره میاد میگه 30سانت پارچه ی حریر میخوام برای پاپیون برا گردن گوسفند ، 5 دقیقه بعد 2تا دختره با یه پسر میان میگن 30سانت پارچه میخواستیم برا پاپیون ، بعد بابام حریر رو میاره بش میگن نه آقا ، این چیه ، یه جنس بهتر ... ، بعد اون همکار بابام میگه نه بابا ، همین خوبه دیگه ، مگه برای گوسفند نمیخواین ؟! یهو اونا جا میخورن میگن : گوسفند چیه آقا ؟ برا داماد میخوایم ... (اون پسره که باشون بود داماد بود) بعد اینا ) )

 

[Sarina_ahm]

پاسخ : سوتی‌ها

سوتی یه سری ا بچه ها تو امتحان شیمی:
BaCl2+2H2O->?
Ba(H2ClO)2 -> پاسخ این دوستان
پینوشت:منظور ازین سوال آب تبلور بوده و فررآورده BaCl2.2H2Oست...ینی آسونترین سوال امتحان بود...

 

[L.E]

پاسخ : سوتی‌ها

یه بار در کلاس از تو قفل شده بود بعد یه سری پشتش بودن!
بعد من هی داشتم زور می زدم بازش کنم،اوناام هی جیغ و ویغ و اینا!هی ام در میزدن!
بعد من هول شدم اصن!
بعد یهو درو وا کردم بعد هوار زدم:نکبتا!ببندین خوب!(دهناشونو!)
بعد چشامو وا کردم دیدم معاونه پشته در بود بعد پشتشم چنتا بچه!
من که دیگه....زمین زمین!دهنتو وا کن من برم تو دهنت قایم شم!

 

[.!؟]

پاسخ : سوتی‌ها

، رفت لپ جلوییمو کشید ،:‌

در نگاه اول فك كردم لپ جلويي يه جايي از بدن يك فرد ميتونه باشه!!!!
مث لپ چپ، لپ راست

از يكي پرسيدم كه لپ جلويي كجاست؟!؟!
بعد ديگه خودم فهميدم منظور اين نفر جلوييش بوده...
آقا خُب درست بنويس

 

[mgh-nano]

پاسخ : سوتی‌ها

دبیر شیمی داشت جزوه میگفت ، برا حل مسائل ، گفت : در مسائل ، یون یا گرم معلوم را میدهند و یون یا گرم مجهول را میخواهند (یه همچین چیزی ) . در کمال وقاهت (؟ ) ، خیلی جدی میخواستم بپرسم ، ممکنه یون یا گرم مجهول رو بدن ، مال ِ معلوم رو بخوان ؟؟