درگذشت محمدایوبی ، معلم سابق علامه حلی
محمد ایوبی معلم سابق علامه حلی درگذشت.
تولد: اهواز، ۱۳۲۱- درگذشت: تهران، ۱۳۸۸
دارای کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی
بازنشستهی آموزش و پرورش
آثار تألیفی:
رمان «طیف باطل» و مجموعه داستان «جنوب سوخته» پیش از انقلاب که هر دو به دست ممیزان دوران به مقوا بدل گشتهاند.
«گزیدهی اشعار نیما یوشیج»، ناشر: قطره
«راه شیری»، داستان بلند، ناشر: طهوری، ۱۳۷۸
«جان شکر»، مجموعه مقالات، ناشر: سلام
«مراثی بیپایان»، مجموعه داستان، ناشر: نسیم دانش، ۱۳۸۱
«پایی برای دویدن»، مجموعه داستان، ناشر: فرهنگ گستر، ۱۳۸۰
«شکفتن سنگ»، مجموعه داستان، ناشر: فرهنگ گستر، ۱۳۸۳
سهگانهی «آواز طولانی جنوب» (جلد اول: غمزهی مردگان، جلد دوم: سِفر سقوط، جلد سوم: زیتون تلخ، خرمای گس)، رمان، ناشر: فرهنگ گستر، ۱۳۸۳
«صورتکهای تسلیم»، رمان، ناشر: افراز، ۱۳۸۷
«زیر چتر شیطان»، رمان، ناشر: هیلا، ۱۳۸۷
«روز گراز»، رمان، ناشر: افق، ۱۳۸۸
همچنین بیش از سیصد داستان کوتاه و مقاله از وی در نشریات مختلف ادبی منتشر شده است.
http://www.khazzeh.com
یاد داشت رضا امیرخانی در باره او : http://ermia.ir/Contents.aspx?id=398
سال هشتاد و دو به گمانم قرار شد در مراسمي به دعوتِ آقاي زاون قوكاسيان در اصفهان، صحبت كنم. در همان رديفِ جلو، جنابِ ايوبي را ديدم كه نشسته بودند...
از ايشان اجازه گرفتم براي شروع به صحبت و گفتم كه حضرتِ ايشان استاد بنده بودهاند... بعد يادم افتاد كه لغتِ استاد تا چه مايه دستمالي شده است. بنابراين توضيح دادم كه:
"در گوشهاي از فرهنگِ عالم ميزيم كه حتا پيش از سخن راندن راجع به هر موضوعي، بايد اجازت بگيرم از معلمم، جنابِ آقاي محمد ايوبي كه حاضرند در مجلس. و اين معلم كه گفتم از سرِ تعارفات و مجاملههاي مرسومِ زمانه نيست، بل به گواهيِ اسنادِ مدرسهام، وي را معلم چندين سالهام ميدانم. و باز بايد از او تشكر كنم، چرا كه داستاننويسي بود سختكوش، اما هرگز به ما داستاننويسي نياموخت، به عوض شيرينيِ داستانخواني را قطره-قطره به ما چشاند..."
همهي همدورهايهاي من در علامهي حلي خوب به خاطر دارند مرد نحيفي را كه ميآمد و ما را با داستان آشنا ميكرد و گاهي وقتها هم مچمان را به شيريني ميگرفت كه از كدام كتاب مطلب بلند كردهايم... همكلاسيهاي من يادشان هست كه يكبار سرِ كلاس به شيريني گفت كه اگر از كتابي مطلبي بر ميداريد، دستِ كم با هم ديگر همآهنگ باشيد! و اشاره كرد به رضا آ. و مهدي ح. كه هر دو از يك كتاب "كپ" زده بودند...
حالا ديگر او در بينِ ما نيست...
از خانوادهي محترم ايشان عذرخواهم كه به دليلِ سفر قادر به عرضِ تسليتِ حضوري نيستم.