پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار
باباتو می شناختم! قدیما با آفتابه عرق میخورد، حالا ” ضای ” والضالین نمازشو قد اتوبانِ قم میکشه!(داریوش ارجمند- رییس)
پدر (همایون ارشادی):خوب هر چی ملا یادت داده رو ول کن فقط یک گناه وجود داره اونم دزدیه و السلام .هر گناه دیگه ای هم نوعی دزدیه . اگر مردی رو بکشی یک زندگی رو می دزدی حق زنش رو از داشتن شوهر می دزدی .وقتی دروغ میگویی حق کسی رو از دانستن حقیقت میدزدی وقتی تقلب می کنی حق رو از انصاف می دزدی. می فهمی؟
به تعداد ادم ها ی دنیا راه هست برای رسیدن به خدا....(مارمولک)
ترمه : سیاوش یه دیقه ، یه دیقه گوش کن ببین چی می گم! ببین! دنیای ما با هم فرق داره،ما دو تا هیچ ربطی به هم نداریم. به خدا داری وقتتو تلف می کنی.
سیاوش : خوشحالم ! وقتی نگران وقت های تلف شده منی ، یعنی اینکه برات مهمم.(پرتقال خونی)
سه بار که آفتاب بیفته لب دیوار و سه بار که اذون مغربو بگن
همه یادشون میره ما کی بودیم و واسه چی مردیم (قیصر-بهروز وثوقی)
کلاه قرمزی: «معذرت از ته دل.»
آقای مجری: «چرا نمیری خونه؟»
کلاه قرمزی: «آخه... دلم تنگ میشه...»
آقای مجری: «تنهایی؟»
کلاه قرمزی: «اِیهین.»
آقای مجری: «منم تنهام، همه فکر میکنن فامیل من شهرستانن؛ یعنی خودم اینجوری گفتم. ولی من هیشکیو ندارم، عین تو...»
کلاه قرمزی: «کاشکی من دایناسورت بودم.»
عشق اونه که هرگز نگی متاسفم(Love Story)
ماشاالله(حمید لولایی):احمد چته؟
احمد(رضا عطاران):عاشق شدم.
ماشاالله:این شتریه که در خونه ی هر خری می خوابه!
(سریال خانه به دوش) من خودم عاشق این دیالوگم
