ديالوگ‌های ماندگار

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع alemzadeh
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

اصـلا ؛ بهـتره با دهـن پـر حرف نزنیم ...
_ کـلا" حرف نزنیـم چی ؟
+ چـه بهـتر ...
[ اینجا بدون مـن ]
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار


گاتل به راپونزل: اين دنياي بي رحم، اگه دستش يه خورشيدم برسه داغونش ميکنه ...

اینم شعری که راپونزل وقتی میخوند موهاش روشن میشد:

ای گل درخشان شو
میرویی تابان شو
گمشده ام در دو راهی،
دگرگون نما!

حالُ روزم را ...
نزدم برگردان
آن چه در دوران
روبود از من زمان ...

گیسوکمند
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

احمد [شهاب حسینی] : برای چی میخوای بدونی ؟
الی [ترانه علیدوستی] : بالاخره دیگه ...

درباره ی الی - شاهکاری از اصغر فرهادی >:D<

چه خاطره ای بود با این ... ;D
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

"ای کاش من و این کتاب با هم به دست های تو بوسه میزدیم. افسوس..." زن دوم از سیروس الوند با بازی محمدرضا فروتن و نیکی کریمی
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

تو زیر آسمان شهر تیکه خشایار:
میزنم تو اون مختا ... بچه پررو.
تو شب های برره.
ویگولنزج
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

... گلریزون میکنیم واسه کسی که آزاد شه از این چاردیواری ، که همۀ دنیا چاردیواریه ...
... حکم روی کاغذ مال محکمه اس ...

پرویز پرستویی :x
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

خسرو شکیبایی-هامون:اگه من،اون منی که تو می خوای باشم،دیگه من من نیست!
حبیب رضایی-اینجا چراغی روشن است:سرم خورده به سنگ...گفت سلطان عزیز:بزرگ میشی یادت میره.گفتم:میخوام برم دیگه...کار دارم...گفت...نه...هیچی نگفت...
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

جان سخت دو:

خیانت درگذر زمان تغییر ماهیت میده
تبدیل میشه به خدمت B-)
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

اسد(خسرو شکیبایی):آدم افتاده باشه ته دره ,با گلوي زخمي و پاره پاره,اون وقت اگه يه عده زن روستايي با كوزه هاي روي سرشون از روي تپه رد شن, بايد بتونه سرشو بلند كنه و ببينه كه زنا چجوري كوزه ها رو سالم به اون ور تپه ميرسونن.

پري,داريوش مهرجويي 1373

البته مهرجويي اين جمله رو از كتاب سالينجر(فرني وزويي)(اگه نگيم دزديده!)برداشت كرده
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

یه بار یکی رفـته بود سر منبر می گـف " پـل صـراط از مو باریـک تـر ... از تیغ تیز تــر .... "
یـکی اون پـایین گف : حاج آقا بگو راه نـداره دیگه ، چرا می پیچونی ؟ "

[ دموکراسی تو روز ِ روشـن ]
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

سيمين(ليلا حاتمي):اون مي فهمه كه تو پـسرشي؟
نادر(پـيمان معادي):من كه مي فهمم اون پـدرمه.
(فيلم :(( :(( :(( :(( :((,يعني اسم فيلمو نمي دونين؟)
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

دیالوگی که توی کارتون آنشرلی بود: :x
http://cheshmehregi.persiangig.com/audio/Deklameh%20Ansherli%20.mp3

[size=10pt]آنه...
تکرار غريبانه ی روزهايت چگونه گذشت
وقتی روشنی چشمهايت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود
بامن بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکيت
از تنهايی معصومانه ی دستهایت
آيا می دانی که در هجوم دردها و غم هايت و در گيرودار ملال آور دوران زندگيت
حقيقت زلالی درياچه ی نقره ای نهفته بود؟
آنه...
اکنون آمده ام تا دستهايت را به پنجه ی طلايی خورشيد دوستی بسپاری
و در آبی بيکران مهربانی ها به پرواز در آيی
و اينک آنه! شکفتن و سبز شدن در انتظار توست
در انتظار تو....
[/size]
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

( هاوکینگ تو مستند )
- اگر از این به بعد کسی به شما گفت که اشتباه میکنید عیبی ندارد ، بگو من ُ تو همه از یک اشتباه بوجود آمده ایم !
( مافیا ! )
DEREK:داری اشتباه ِ خیلی بزرگی میکنی پسر ... !
VITO ( بعد از کشتن Derek) : من تو زندگیم اشتباهات ِ خیلی لذت بخشی انجام دادم رفیق ... !
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

فرخ : اگه تو ماکارونی رو نخوری، ماکارونی تو رو میخوره!
(مسافران، یعنی من کشته مرده این استدلالای فرخ بودم!)
-------------
تاد: حقیقت رو اندازی ـست که هرگر پاهایمان را نمیپوشاند.
(انجمن شاعران مرده)
-----------
فرمانده کرد: چرا از دستور تمرد کردی؟
روناک: جان من و او یکی بود. اگر او را میکشتم میمردم.

کاوه: چون با هم بودیم زنده موندیم.

روناک: او هیزم می آورد، من آتش میزم.

کاوه: اون آتیش روشن میکرد، من گرم میشدم.

(اشک سرما)
-----------
دکتر ندیمی به فخرالزمان : ما از تبار افراطیم دخترم، حتی افراط در هذیان گویی.
(شب دهم)
----------
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

فرشاد(پيمان قاسم خاني):ولي باران اسم دختره!
باران(اسمشو نمي دونم!):نه. من يه ترانه اي گفتم,شما نشنيدي.مي گه :"باران بوزيد و زمين بارور شد." بارور مذكره ديگه! =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) ;D
سن پطرزبورك ساخته ي بهروز افخمي 1388
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

دیالوگ خسرو شکیبایی ، توی تیتراژ اولیه خانه سبز:

به نظر من یه خونه هرجایی می‌تونه باشه.
می‌تونه بالای یه ساختمون بلند باشه.
می‌تونه توی یه کوچه قدیمی که زیر یه بازارچه‌ست باشه.
می‌تونه بزرگ یا می‌تونه کوچیک باشه.
می‌تونه برای هرکس مفهومی داشته باشه یا هر رنگی داشته باشه.
می‌تونه به رنگ آجر یا به رنگ شیشه و سنگ باشه.
می‌تونه رنگ قرمز یا به رنگِ ...

ولی من ...، یعنی بهتر بگم ما، معتقدیم خونه هرچی که باشه، باید سبز باشه.

بله، سبز و همیشه سبز!

http://www.soundsofmychildhood.com/posts/333
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

مارمولك
«می دونی چیه حاج آقا ، اگر جهنمی هم تو کار باشه ما جامون ته موتورخونشه»
«راه‌های رسیدن به خدا به عدد آدمهاست»
«اصلا به این حرفا نیست، دل آدم باید پاک باشه»
«آقا جان بهشت که زورکی نمی‌شه! آنقدر فشار می‌دین که از آن ور جهنم می‌زنه بیرون ...»
«هی حاج آقا! عمامه ات برعکسه!»
«من دهن شما را... خداوند مورد عنایت قرار دهد ان شا الله، سلام بنده رو به مادرتون ابلاغ بفرمایید!»
«عزیز دل برادر»

" بله، بنده امين ناموس هستم"
«برادر قربونت بره»
«عزیز دل انگیز»
«نگفتم؟ من فکر کردم گفتم»
«خداوند به ما خدمت بدهد به شما توفیق کنیم!»
«من اصلا به تو فکر نمی‌کنم» «ولی بدرد من خورد» «بچه جان خریت خودت را بگردن خدا میانداز»
«به روحانیت جسارت نکن خصوصا که بچه دروازه غار باشه»
«تو اگر دوست می‌خواهی مرا اهلی کن»

«ای شیطون! نکنه گناهی کردی»
«حاج آقا جای ما ته موتورخونهٔ جهنمه»
«سلام عرض می‌کنم خدمت حضار محترم, بالاخص دوستان عزیز خلافکار»
«... خواهر مادر آدم رو به هم وصلت می‌دهند»
«خدا end e مرام، end e معرفت، end e مردانگی است. خدا فقط خدای آدمای خوب نیست، خدای آدمای بد هم هست.»
آدمها اگه مرام داشتن گناه نمی‌کردن.»
«من نمی‌دانم این آقا مجتبی این سوال‌ها را از کجایش در می‌آورد.»
«و اصلا گور بابای قطب شمال ماستت رو بخور.»
«برو حالت رو بکن اما مراقب باش اسراف نکنی.»
«اگر آدمها مرام داشته باشند هیچ‌وقت دزدی نمی‌کنند ولی متأسفانه بعضاً آدمها تک‌خوری می‌کنند و این بدِ روزگار است.»
« علی ایُّ حال، هیچ انسانی نیست که راه برای رسیدن به خدا نداشته باشه...»
« حالا برو اوستاتو بتکون!»
« حاج آقا، شما درس خارج هم خوندین؟" "نخیر...بنده تمام مدت قم بودم.»
« تو عزیز دلمی دل انگیز، اگر اسلام دست و پای ما را نبسته بود...!»
«اذان بده بریم دیگه،اذون گفتم حاج آقا،از کدوم؟!اذون دیگه!اهان!»
«با روحانیت طرف می شی؟»

سخنرانی رضا مارمولک در سکانس پایانی فیلم
«خدا که فقط متعلق به آدم‌های خوب نیست،خدا خدای آدم‌های خلاف‌کار هم هست و فقط خداست که بین بندگانش فرقی نمی‌گذارد فی‌الواقع خداوند اند لطافت اند بخشش اند بیخیال‌شدن و اند چشم‌پوشی و اند رفاقت است.رفیق خوب و با مرام همه چیزش را پای رفاقت می‌گذارد.بایستی ما یک فکری به حال اهلی‌شدن آدم‌ها بکنیم اهلی‌کردن یعنی ایجاد علاقه‌کردن و این تنها راه رسیدن به خداست و خیلی هم مهم است... »
با روحانیت شوخی نکن مخصوصا که بچه دروازه غار باشه

pulp fiction
جولز: انجیل می‌خونی رینگو؟
رینگو: نه همیشه.
جولز: خب من یه قسمتیشو حفظم که بدرد این وضعیت میخوره.
مسیر انسان درستکار بی عدالتی، ستم و ظلم انسان‌های اهریمنی فرا گرفته‌است. خوشا به حال آنکه در راه خیر قدم بر می‌دارد و ضعفا را در تاریکی چون چوپان راهنمایی آن‌ها را از تاریکی عبور می‌دهد چرا که او حامی برادرانش است و هدایت گر گمراهان و یار کودکان گمشده . پس من هر کسی را که بر نابودی برادرم کمر بسته‌اند نابود می‌کنم. و این ارداه خداوند است آنگاه که انتقامم را بر تو نازل می‌کنم.
سالهاست که من دارم این آیه رو میخونم و بعدش آدم می‌کشم. هیچ وقت به معنی اش فکر نکردم. تا اینکه امروز چیزی رو دیدم که منو دوباره به فکر انداخت. دارم این آیه رو تعبیر می‌کنم. معنیش میتونه این باشه. من مرد درستکارم و تو هم انسان شروری و این اسلحه ۹ سانتی متری هم همون چوپانه که در تاریکی‌ها هوای منو داره. یا میشه این طوری تعبیر کرد. من چوپانم و تو مرد درستکار و این دنیاست که شروره. من واقعا می‌خواستم حقیقت این باشه. ولی حقیقت این نیست. حقیقت میگه که من مرد شرورم و تو هم مظهر ضعیفان. ولی من دارم سعی می‌کنم رینگو...واقعا به سختی سعی می‌کنم که چوپان باشم.
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

فیلم priest
-این اون دنیاییه که من براش جنگیدم؟
-نه ولی این تنها دنیاییه که برامون باقی مونده
تقدیرو فراموش نکن اقدام علیه کلیسا اقدام علیه خداست
-پس من برعلیه خدا قیام خواهم کرد
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

همه چی عوض میشه ...
تو واسه من عوض نمیشی!

سی امین روز / هومن سیدی
 
پاسخ : ديالوگ هاي ماندگار

سن پطرزبورگ

- سوکس نه سوسک.
- خدا نکنه پات به زندان برسه.
- من پام نه تاحالا به زندن رسیده نه قراره برسه.
(توهم فرشاد)
- من آن مرغ سیه بالم....... :)


- من برم یه فیلم ببینم از این حال و هوا دربیام .میخوای تو هم بیا
- نه من باید برم کتابخونه رو پایان نامم کار کنم آخه دانشجوی فوقم ....
....
 
Back
بالا