ديالوگ‌های ماندگار

[maryammovahedzadeh]

پاسخ : ديالوگ های ماندگار

عاشق این تیکه از عصر یخبندانم…
.
.
.
.
.
.
.

_شما چرا اینقد سرخوشین؟؟؟

_رازمونو بهش بگیم داداش؟؟؟

بیا جلو بیا…
چون ما خیلی خیلی…
گاگولیم

جووون

 

[SHAMIM.J]

پاسخ : ديالوگ های ماندگار

شهاب حسینی:داشتم ب صدات گوش میکردم حواسم ب حرفات نبود

× اسم فیلم؟

 

[zeinab.n]

پاسخ : ديالوگ های ماندگار

من فلج به دنیا اومدم و به زندگی امید داشتم
ﺷﺶ ﻣﺎﻩ ﺑﻌﺪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺍﯾﺪﺯ ﺩﺍﺭﻡ
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ .. از کفش تن تاک استفاده کردم
ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﺪﺯ ﻭ ﺳﺮﻃﺎﻥ ﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺲ ، ﺗﺎﺯﻩ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﺗﻮﯼ ﻣﺴﺎﺑﻘﺎﺕ ﺩﻭﯼ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ شرکت کنم
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺗﺎﮎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﻭ ﺷﺪﻩ،
ﺳﻮﺭﺍﺥ ﻻﯾﻪ ﺍﻭﺯﻭﻥ ﮐﻮﭼﯿﮑﺘﺮ ﺷﺪﻩ
ﺩﯾﮕﻪ ﺷﺎﻣﭙﻮ ﭼﺸﻤﻤﻮ ﻧﻤﯿﺴﻮﺯﻭﻧﻪ
ﺗﺎﺯﻩ ﭘﻮﺳﺘﻤﻢ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺗﺮ ﺷﺪﻩ
ﺁﻧﺘﻦ ﺩﻫﯽ ﮔﻮﺷﯿﻤﻢ ﺩﻭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺷﺪﻩ
ﺳﺮﻋﺖ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺘﻤﻢ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ
ﺩﻭﺱ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺑﻬﻢ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ
ﺍﻧﮕﺸﺖ ﮐﻮﭼﯿﮑﻪ ﭘﺎﻡ به ﻣﯿﺰ ﻣﺒﻞ ﮔﯿﺮ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ


))))))))))

شوخی کردم-مهران مدیری



+


دکتر(مانی حقیقی) : یه چیزی بهت میگم خوب آویزه گوشت کن, جوک خوب و بد وجود نداره ,جوک گوی خوب و بد وجود داره

ورود آقایان ممنوع-رامبد جوان

 

[Passenger.]

پاسخ : ديالوگ های ماندگار

بعضی از روزها،روزهاییکه آدم می شینه وفکر می کنه چه اتفاق هایی افتاده که حالا اینجاست؟
چه کارایی کرده و چه تصمیمهایی گرفته که زندگیش به این نقطه رسیده وکدوم جابه جایی درتصمیماش میتونسته زندگیشو یه شکل دیگه کنه؟
چه وقت باید می گفته آره واحتمالا گفته نه ؟
کی باید چیزی رو می شنیده و نشنیده؟
کجا باید پا میشده اما نشسته ؟
یا کجا باید می نشسته اما پا شده ؟

[ خام، پخته، سوخته -شهرام مکری ]

 

[ShiNinG]

پاسخ : ديالوگ های ماندگار

The dreamers


Director: Bernardo Bertolucci ​

Matthew: I think you prefer when the world "together" means not "a million," but just two
+
Matthew: I thought you had many lovers. I mean when I saw you for the first time, at the Cinematheque, you and Theo, you looked so cool, so sophisticated. Like a movie star
Isabelle: I was. I was acting, Matthew​

+

Matthew: Yes, I'm drunk. And you're beautiful. And tomorrow morning, I'll be sober but you'll still be beautiful​

How I Met Your Mother Season 4 Episode 23​

Ted: Okay, I'm going to say something out loud that I've been doing a pretty good job of not saying out loud lately. What you and Tony have, what I thought for a second you and I had, what I know that Marshall and Lily have, I want that. I do. I keep waiting for it to happen. I'm waiting for it to happen. I guess I'm just tired of waiting. And that is all I'm going to say on that subject
Stella: I know that you're tired of waiting. And you might have to wait a little while more but, she's on her way, Ted. And she's getting here as fast as she can​

 

[Aramesh_Z]

پاسخ : ديالوگ های ماندگار

تزویر سکه‌ی دوروییست که یک روی آن نقش خدا ، و روی دیگر آن نقش ابلیس است.

[مختار - مختارنامه]

 

[big_bang]

پاسخ : ديالوگ های ماندگار

آقای مجری:
کلاه قرمزی بگو ببینم؛ ما برای چی خونه تکونی میکنیم؟؟؟
کلاه قرمزی:
برا اینکه پدرمون در بیاد...!

خیلی هم ماندگار.

 

[SHAMIM.J]

پاسخ : ديالوگ های ماندگار

زمین بدون نگرانی رویاست.....فیلم سپیده

 

[shaqayeq.m]

پاسخ : ديالوگ های ماندگار

قدیم وقتی میخواستی زن بگیری ی دیپلم میگرفتی دو سال میرفتی خدمت مقدس سربازی
بعد دو تا اطاق کرایه میکردی دست زن مهربانتو میگرفتی میرفتی سر زندگیت.
الان دیگه علم پیشرفت کرده!
ینی با دیپلم و پایان خدمت پاستیل خرسیم تو صفحه ی دوم شناسنامت نمیندازن برا همین
برای اینکه زن بگیری باید بری لیسانس بگیری با لیسانس که کار نمیدن بعد باید بری فوق لیسانس بگیری
بعد بدون پایان خدمتم که به کسی کار نمیدن بعد با مدرک فوق لیسانس باید دو سال بری خدمت مقدس سربازی
بعد که از اون جا اومدی سربازیت تموم شد باید بگردی دنبال کار ماهی 800 هزار تومن که باز با ماهی 800 هزار تومن
پاستیل خرسیم تو صورتت نمیندازن،در نتیجه میری سراغ یه کار دوم.
بعد با کمک پدر،اقوام،خویشاوندان،دوستان،همسایه بالاخره میتونی روی پای خودت وایسی بعد که روی پای خودت وایسادی
میشی42ساله بعد در سن 42 سالگی باید بگردی تو شهر ببینی زن بهت میدن یا نه!
شوخی کردم-مهران مدیری



نه عشق نه شرف نه ناموس نه دوست داشتن
دیگه هیچکدومش برام مهم نیست،فقط 5 میلیارد تومن پولمو میخوام
که نمیدونم چجوری از حسابم کشیدی بیرون!
حامد بهداد-به فاصله ی یک نفس

 

[Miraneh]

پاسخ : ديالوگ های ماندگار


فامیل دور:بعنوان مثال؛شما تا حالا [دور] رفتین؟
آقای مجری:نه ؛برای چی؟
فامیل دور:من دیگه حرفی ندارم.!

 

[maryammovahedzadeh]

پاسخ : ديالوگ های ماندگار

پسر خاله :آرزو کردم
آقای مجری :چه آرزویی کردی
پسر خاله :به خودم مربوط نیست
آقای مجری :متلک میندازی؟!!
پسر خاله :نه خیر یعنی برا دیگران آرزو کردم (یواشکی در گوش آقای مجری آرزوشو میگه)
"آرزو کردم سر سفره ی همه نون باشه"

 

[Weeping Angel]

پاسخ : ديالوگ های ماندگار

Agent Smith: I'd like to share a revelation that I've had during my time here. It came to me when I tried to classify your species and I realized that you're not actually mammals. Every mammal on this planet instinctively develops a natural equilibrium with the surrounding environment but you humans do not. You move to an area and you multiply and multiply until every natural resource is consumed and the only way you can survive is to spread to another area. There is another organism on this planet that follows the same pattern. Do you know what it is? A virus. Human beings are a disease, a cancer of this planet. You're a plague and we are the cure.

The Matrix 1999

 

[Marziyeh.banoo]

پاسخ : ديالوگ های ماندگار

آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟​

فامیل دور: واسه بهار.​

از در بسته دزد رد می‌شه ولی از در باز رد نمی‌شه.​

وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر می‌کنه یکی هست که در ُ باز​

گذاشتی دیگه. ولی وقتی در بسته باشه، فکر می‌کنه کسی نیست ُ یه عالمه​

چیز خوب اون‌تو هست ُ می‌ره سراغ‌شون دیگه.​

در باز ُ کسی نمی‌زنه. ولی در بسته رو همه می‌زنند. خود شما به خاطر این‌که​

بدونی توی این پسته دربسته چی ئه، می‌شکنیدش. شکسته می‌شه اون در.​

دل آدم هم مثل همین پسته می‌مونه.​

یه سری از دل‌ها درشون باز ئه. می‌فهمی تو دلش چی ئه. ولی یه سری از دل‌ها​

هست که درش بسته‌اس. این‌قدر بسته نگه‌اش می‌دارند که بالاخره یه روز مجبور​

می‌شند بشکنند و همه‌چی خراب می‌شه.​

آقای مجری: در دل آدم چه‌جوری باز می‌شه؟​

فامیل دور: در دل آدم با درد دل ئه که باز می‌شه.​

 

[h.f]

پاسخ : ديالوگ های ماندگار

من دنیا را مثل ساعت تصور می کنم. در ساعت هر قطعه وظیفه ای دارد و اگر تمام قطعات کارشو درست انجام نده خرابه و به هدفش نمیرسه!

*********
هیوگو : آقای لوبیسم اون‌شب به من یک کتاب داد.

ایزابل : اون همیشه این کار رو می‌کنه - فرستادن کتاب به یک خانه‌ی خوب ؛ این اسمیه که براش گذاشته.

هیوگو : اون هدف داره. یه هدف واقعی.

ایزابل : منظورت چیه؟

هیوگو : هرچیزی یه هدفی داره. حتی ماشین‌ها. ساعت‌ها زمان رو میگن؛ قطارها ما رو به جاهای مختلف میبرن؛ اونا کاری رو میکنن که باید؛ مثل آقای لوبیسم. شاید بخاطر همینه .... که یه ماشین خراب منو اینقدر ناراحت می‌کنه، چون نمیتونه کاری رو که باید انجام بده. شاید در مورد آدمها همینطوره. اگه هدفت رو از دست بدی، مثل‌ اینه که خراب شدی.

**********
دنیا مثل ماشینی هست که ما همه قطعاتشیم. اگر یکی از ما نباشه این ماشین دیگه کار نمی کنه. پس قطعا دلیلی هست که من بوجود آمدم.

هیوگو-مارتین اسکورسیزی

 

[Mr.khaste]

پاسخ : ديالوگ های ماندگار

والتر وایت : جنس من خالصه ، تکه ، کوکاکولاس !
یارو : اگه ما همینجا بی سر و صدا بکشیمت چی میشه ؟
و.و : میتونی دنیایی رو بدون کوکاکولا تصور کنی ؟!




برکینگ بد_فصل پنجم_قسمت 8
(کسیا ک این سریال و دیدن میفهمن من چی میگم )

 

[ghazale.gh]

پاسخ : ديالوگ های ماندگار

قاضی: شما پزشک بودید؟
مسعود: خیر .
قاضی: کسی را میتونستید مداوا کنید؟
مسعود: خیر .
قاضی: پس چرا برگشتید؟
مسعود: ایشون حرف قشنگی زدن؛بنده جوگیر شدم!


مرد هزار چهره

 

[مهدی]

دیالوگ ماندگار

PULP FICTION​

?This was divine intervention. You know what divine intervention is-

. I think so. That means that God came down from Heaven and stopped the bullets -

. That's right. That's exactly what it means-

​

 

[maryammovahedzadeh]

پاسخ : ديالوگ های ماندگار

آقای مجری یه ضرب المثلی ما داریم میگه :
شیرینیست ... میری ...نیست...


عزیزمِ ببخشید - کلاه قرمزی 93

 

[anneshirly_ba]

پاسخ : ديالوگ های ماندگار

دیو:خاله مجری ازت متنفرم

آقای مجری:منم خیلی ازت بدم میاد

کلاه قرمزی 93

 

[Rashowa]

پاسخ : ديالوگ های ماندگار

همه ی جوان ها بالاخره یک روز عاشق می شوند ولی همه ی زندگی به همان عشق اول ختم نمی شود .​

معمولا آدم با عشق اولش ازدواج نمی کند ، حتی گاهی با او حرف هم نمی زند ، اما احساس قشنگی است که همیشه خاطرات آدم را شیرین می کند!
چهل سالگی-علیرضا رئیسیان