پاسخ : انتقاد از مديران كل و ارشد
من از سمپادیا رفتم. ولی خداروشکر دوستهای سمپادیاییم رو که از دست ندادم. به من اطلاع دادند که داره یه سری چیزا به اشتباه گفته میشه درموردم در اینجا و لازم دونستم بیام و روشن کنم قضیه رو که دیگه حرفی نباشه.
مرسی از علی که یادم آورد اینو اشاره کنم! حرفهای من و داخلیهای قبلی که اینجا پست دادن هیــــــــــــــــــــــــچ ربطی به مسائل پیش آمده نداره. فقط به من خبر دادن که داره بهم یه سری نسبتها ناروا داده میشه منم اومدم توضیحات ارائه بدم. اونها هم که خودشون بودن و پست دادن اینجا هدفشون این بوده از خودشون دفاع کنن و نذارن که دلیل استعفاشون چیز دیگری جلوه داده بشه. خیلی جالبه که توقع دارید هرجا دوست داشتید بد وبیراه بگید بهشون و اونها از خودشون دفاع نکنن!! همین.
به قول پریوش ادامه هم ندید بحث رو. بذارید سایت آرامش داشته باشه. ولی این رسم همه جای دنیاست که وقتی به کسی تهمتی زده میشه یا دروغی نسبت داده میشه بیاد و از خودش دفاع کنه در همون مکان. این پست طولانی خواهد بود. امیدوارم شاکی نشید. چون لازمه یک بار برای همیشه همه چیز رو مطرح کنم.
این یک پست روشنگری، افشاگری یا از این قبیل مسائل نیست! پست دفاعیه هست و اگر اینقدر چپ و راست برای استعفای من از خودتون دلیل در نمیآوردین، هرگز نمیاومدم سایت که اینها رو بنویسم.
من میتونستم همون زمانی که استعفا دادیم دسته جمعی بیام و تاپیک بزنم و شلوغ کنم سمپادیا رو و دلایلم رو اطلاع رسانی کنم. این کار رو نکردم چون اصلا دوست نداشتم جو سایت آشفته بشه. هرکس هم که بهم پ.خ داد و دلیلم رو پرسید یه سری کلی گویی کردم و رسما پیچوندم که جو به هم نریزه. که البته به هم ریختن جو در نتیجهی استعفای یه تیم تقریبا کامل مدیریتی اجتناب ناپذیر بود و من همون زمان به خاطرش از محمد معذرتخواهی کردم و گفتم قصد به هم ریختن جو رو نداشتیم. صرفا وقتش بود که بیایم از تیم مدیریت بیرون.
و خب راستش اون زمان فکر میکردم استعفای دستهجمعی ما به قدر کافی گویا باشه و نیازی به ارائهی توضیحات نباشه.
اما بعدا متوجه شم که هرکس به زعم خودش یه برداشتی داشته از استعفای من و یه چیزهایی رو به من نسبت داده... در واکنش به این قضیهست که اومدم صراحتا توضیح بدم یه سری چیزهارو. (قطعا نه همه چیز رو!)
من ۷سال عضو فعال سمپادیا بودم. از دوم دبیرستان تا سال آخر دانشگاه! آدمهای زیادی رو دیدم. ۳سال اولش که هنوز دانشجو نشده بودم بیشتر در حال کسب تجربه بودم. بعد از کنکور ما، ایدهی انجمن پشتیبانی کنکور ۹۱مطرح شد و محمد مطهری به من و نگین راز پیشنهاد مدیریت انجمن رو داد و ما هم قبول کردیم. دورهی خیلی خوبی داشتیم و فکر میکنم با توجه به فیدبکهایی که گرفتیم تونستیم تا حدی مفید باشیم. اما همون زمان یه آقایی بودن که سال قبلش برای کنکور خودم یه عالمه به من کمک کرده بودند. ایشون به من پیام دادند و گفتند که تو سمپادیا خیلی خبرهای بدیه و تو سادهای و نمیدونی و بودنت اونجا خیلی اشتباهه. اون موقع من ۱۸سالم بود و نظرم در مورد هرکسی که این حرفها رو میزد این بود که طرف توهم داره یا شخصیت ضد اجتماعیه یا ... . به ایشون گفتم که من فقط به نیت کمک به بچه های کنکوری میام سمپادیا و اصلا به سایر مسائل کاری ندارم. ایشون اون زمان به من گفتن: «
موندن شما در سمپادیا خیانت محسوب میشه چون یه عده آدم که با شما دوستن و یا شمارو قبول دارن و یا پستهای کنکوریتون براشون مفید و جذابه به سایت کشیده میشن ودر محیط بدی قرار میگیرن.»
اون زمان این حرفها برای من چرت و پرت محسوب میشد. در نتیجه من اینجا موندم وبا کمک نگین راز انجمن پشتیبانی کنکور ۹۱تا انتها با بچه های کنکوری پیش رفت.
۴سال از اون زمان گذشت و من تو این مدت زیاد خیلی تغییرات رو در سمپادیا شاهد بودم. نمی دونم چند در صد از آدمهای اینجا من رو از نزدیک میشناسن. من آدمی هستم به شدت معتقد به «اخلاق». مستقل از بعد مذهبی و ... . من میگم «اگر دین ندارید لااقل اخلاق مدار باشید!» من فلسفه نخوندم!! پس لازم نیست اینجا کسی بیاد با من سر معنی «اخلاق» کلکل کنه. فکر کنم واضح باشه منظور من از اخلاق چیه. و هرگونه بیاخلاقی رو نمیتونم تحمل کنم و در صورت مشاهدهش به نظرم میاد که باید باهاش مبارزه کنم. در نتیجه من همیشه دغدغهی اخلاق داشتم و چیزی که شاهد بودم این بود که در این ۴ سال، به طرز عجیبی اخلاق داشت کنار گذاشته میشد و هی رفته رفته، قبح همه چیز فرو ریخت! به خصوص این اواخر شیبش خیلی زیاد شد! من از دیدن این روند ناراحت بودم و واقعا نمیدونستم برای متوقف کردنش چه کاری میشه کرد. مینیمم کاری که میشد کرد وضع اون قانون
ممنوع بودن فحشهای رکیک در تاپیک حرف بزن بود که به محض وضعش خیلی خوشحال شدم و از محمد تشکر کردم به خاطرش.(که ظاهرا اون قانون هم بعدا لغو شد!!) ولی به طور کلی از روند عجیب سایت برای رفتن به سمت بیاخلاقی ناراحت بودم. تا یه روزی که من درگیر کنکور ارشد بودم و امتحان ترم هم داشتم که محسن یهو بیمقدمه اومد به من گفت که میخواد منو مدیر کل کنه. واقعا شوکه شدم ولی محسن گفت بودن تو میتونه خیلی کمک کنه. حتی گفت «
همین که اسمت باشه خودش کافیه! نمیخواد هیچ کاری بکنی. کلی از مشکلات حل میشه!» من هم که نگران وضعیت سمپادیا بودم،وخیالم راحت شده بود که قرار نیست کار زیادی انجام بدم، قبول کردم. از اینجا من وارد مرحلهی خیلی سختی شدم. آدمها رو با یه دید جدیدی شناختم و خیلی بهم فشار آورد این شناختنها. از مسائل پشت پرده ی سایت باخبر شدم!(عبارتی که تا قبل از اون بهش میخندیدم و میگفتم برو بابا! مگه یه سایت چقدر میتونه جدی باشه که بخواد مسائل پشت پرده داشته باشه؟!!) و تازه فهمیدم بیاخلاقی که من نگرانش بودم، تا کجاها پیش رفته. فهمیدم که چقدر آدمها به واسطهی این سایت آسیب دیدن. چقدر از آدمها در حساسترین دورهی سنیشون وارد این سایت شدن و بستری براشون فراهم شده که رسما به سمت بیاخلاقی برن. و خیلی چیزهای دیگه که واقعا پی بردن به وجودشون من رو خیلی آزار داد و قطعا نمیتونم بازگوشون کنم. بعد تازه یاد حرف اون آدم در ۴ سال قبل افتادم که خیلی تو پرده بهم یه چیزهایی گفته بود از مسائل سایت و بهم گفته بود موندنت در اینجا خیانته. تازه فهمیدم منظورش چی بود. تازه فهمیدم که اگر من خیلی زودتر از این سایت رفته بودم چند نفر دوستهای من هم شاید نمیومدن، دوستهای اونها هم نمیومدن و ... .
از سمپادیا مثل هر چیز دیگهای میشه خوب استفاده کرد میشه هم خیلی بد استفاده کرد. در این شکی نیست. اما اینکه بستر خیلی نرم و گرم و لطیفی فراهم بشه برای اون استفاده ی بد، من دوست نداشتم واقعا که توش شریک باشم اما شدم. تو دورهی مدیر کلیم سعی کردم یک سری کارهای خیلی نرم و زیرپوستی انجام بدم. این وسط هم تنها کسی که تا حدی از من حمایت میکرد محسن بود و محمد کلا نگرانی بابت محتوای سایت نداشت یا اگر هم داشت به نظر من اینطوری نمیومد و نمیاد و بیشتر نگرانیهاش به حوزه ی فنی برمیگشت. در حالی که من نگرانیم دقیقا محتوایی بود و نه فنی. در نتیجه نمیتونستم روی حمایت محمد حساب کنم و تنها حامیم محسن بود.
بعد یه روز فهمیدم که فرشید دوباره مدیر کل شده. من فرشید رو از وقتی دبیرستانی بودیم میشناختم و میدونستم که نحوهی تفکرمون و نگاهمون به مسائل متفاوته و در نتیجه میدونستم که تو مدیریت سایت و تعیین سیاستهای کلی به مشکل برخواهیم خورد.
روزی که محسن بهم گفت خودش و ادیب میخوان استعفا بدن، فهمیدم حامی دیگه ای نخواهم داشت.( ضمن اینکه چیزهایی رو درمورد مدیریت فرشید فهمیده بودم و متوجه شدم که در عمل دربرابرش من هیچ قدرتی ندارم. چون تامین بخش اعظمی از هزینههای سایت بر عهدهی ایشونه و در نتیجه کاملا قدرت عمل داره چون عملا مالکیت سایت رو داره!) و در هر بحثی بی چون و چرا فرشید از دوستها و همفکرهای خودش حمایت میکنه و این قابل تحمل نیست. ضمن اینکه در همین زمان من و خیلیهای دیگه درگیر کنترل و حل کردن مسائلی بودیم که توسط «مازیمون» برای سایت مرتب رخ میداد در حالی که خب مازیار دوست فرشید بود و ما خوب فهمیده بودیم که با برگشتن فرشید به مدیریت، حمایت بی چون و چراش از مازیار شروع میشه
اینجا بود که وقتی فهمیدم کارهای من بی فایدهست و دیگه نمیتونم هیچ کاری بکنم و قدرت آدمایی مثل مازیار و همفکرانش تو سایت بیشتر از من هست که
الکی برچسب مدیر کل خوردم، خب ترجیح دادم استعفا بدم تا اقلا با بودنم و اونم بالوگوی مدیر کل(!!!) به طور ضمنی تایید نکنم اوضاع موجود رو. استعقای من باعث شد که داخلیها هم استعفا بدن. چون اونا هم دقیقا دغدغهی اخلاق داشتن و حامیشون هم من بودم و با نبودن من بودن اونا هم دیگه تاثیری نمیتونست داشته باشه!. در نتیجه همهمون با هم استعفا دادیم. من دارم به صراحت میگم اینو که من به خاطر مشکل با نحوهی مدیریتی فرشید و حمایت بی چون و چراش از شخص مازیار و پی بردن به یه سری جریانات تو سایت که هیچ کاری نمیتونستم براشون بکنم، استعفا دادم. و داخلیها هم همینطور! (البته استعفای ژالان دلیل دیگری داشت و به دلیل ما مربوط نبود. )
ضمنا، زهرا هم با من صحبت کرد و گفت که نمیخواسته با گفتن دلیلش سایت رو به هم بریزه. دلیل استعفای زهرا هم دقیقا نحوهی مدیریتی فرشید و چند تا دیگه از مدیران بوده و اینکه اساسا زهرا نمیتونسته توهین به عقاید رو بپذیره و تیم مدیریتی نظر دیگری داشته.
ضمنا میخوام چند تا اشاره کنم:
۱- من مشکلی ندارم با آزادی عقیده. ولی با اینکه آزادی فقط برای یه عدهی خاص باشه صددرصد مشکل دارم
۲- اگر من رو به عنوان آدم مذهبی میشناسید، فکر نمیکنم کهکشان رو به عنوان یک مذهبی بشناسید. در نتیجه میتونید از اینجا به این نکته پی ببرید که واقعا بحث مذهب در میان نیست و ما داریم حرف اخلاقیات رو می زنیم. و این رو هم میدونم که تعریف اخلاقیات برای هرکسی متفاوته. اما یه چیزهای بیس و پایهای وجود داره که اقلا بین آدمهای طبیعی و نرمال جامعه پدیرفته شده هست! از نظر کسی هم که این مسائل مطرح نیست و به نظرش اخلاق مسخرهست یا مثلا الان وضع خیلی خوبه و اینا، به خودش مربوطه. من نیومدم اینجا پست بدم که کسی رو قانع کنم یا تیمکشی کنم! فقط دارم دلایل خودم و داخلیها رو توضیح میدم برای استعفامون که دیگه لازم نباشه آدمها بشینن و درموردش افسانه ببافم ودلایل عجیب و غریب برای ما از خودشون دربیارن.
۳- به نیلوفر هم گفته بودم دلیل استعفام رو و خیلی هم از مدیر شدنش خوشحال شدم.
۴- اینها رو باید میگفتم تا دوباره چند روز بعد کسی نیاد بگه مهسا و داخلی ها به این دلیل و اون دلیل استعفا دادند رفتند.
۵- اینکه تیم مدیریتی زمان ما خوب بود یا نبود قضاوتش با شما هست. من اصلا کاری به این چیزها ندارم. من صرفا میگم دلایل آدم رو تحریف نکنید واقعا!
به نقل از مازیمون :
1. رفتن مهسا مرتبط به استعفای شما نبود. مهسا از اول هم قصد نداشت مدیر کل بشه، با اصرار محسن شد، و مهسا دانشجو سال اخر بود و کمبود وقت و دردسر های سایت باعث شد استعفا بده، همونطور که نیرمان و خود محسن استعفا دادن.
من همون زمان هم صراحتا دلیل استعفام رو به محمد گفتم که خب صددرصد صلاح ندیدن که دلیلم رو اعلام کنن. ولی اینکه دلیلم صرفا این اعلام بشه که سرم شلوغ بود و درگیر درس بودم برام خیلی عجیب بود. من به خاطر سنگینی درسهام میتونستم از مدیریت استعفا بدم. چه دلیلی داشت که از سایت خداحافظی کنم؟!
من از اول قصد مدیر شدن نداشتم قطعا. دانشجوی سال آخرم همونطور که ایشون گفت. به شدت هم سرم شلوغه. اصلا هم حوصلهی درگیریهای سایت رو نداشتم. به اصرار محسن هم مدیر شدم. اینا همش درسته و خودم هم بارها بهش اشاره کردم. اما اینا دلیل استعفای من نبودن!
برعکس چیزی که فکر میکنید دلیل استعفای من، کهکشان، پوریا، علی و مهرناز دقیقا یه چیز بود. همون مواردی که بهشون اشاره کردم..
ضمنا انتقاداتی که نسبت به فرشید مطرح کردم، دلیل نمیشه ایشون مدیر بدی باشه یا هرچی! صرفا مدل مدیریتیش با مال من متفاوته و من هم چون دیدم نمیتونم باهاش کنار بیام کناره گرفتم. اگر نه خب مدیرهای الان حتما با مدل مدیریتی ایشون موافقن و باهاش اوکین که اینجان دیگه :) اینو گفتم که معنی حرفهام حمله به فرشید برداشت نشه.