گروس عبدالملکیان

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع vesal
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : گــروس عبــدالملــکیــــان

بارانی که روزها

بالای شهر ایستاده بود

عاقبت بارید

تو بعدِ سال ها به خانه ام می آمدی ...



تکلیفِ رنگ موهات

در چشم هام روشن نبود

تکلیفِ مهربانی ، اندوه ، خشم

و چیزهای دیگری که در کمد آماده کرده بودم

تکلیفِ شمع های روی میز

روشن نبود



من و تو بارها

زمان را

در کافه ها و خیابان ها فراموش کرده بودیم

و حالا زمان داشت

از ما انتقام می گرفت



در زدی

باز کردم

سلام کردی

اما صدا نداشتی

به آغوشم کشیدی

اما

سایه ات را دیدم

که دست هایش توی جیبش بود



به اتاق آمدیم

شمع ها را روشن کردم

ولی

هیچ چیز روشن نشد

نور

تاریکی را

پنهان کرده بود ...



بعد

بر مبل نشستی

در مبل فرو رفتی

در مبل لرزیدی

در مبل عرق کردی



پنهانی ، بر گوشه ی تقویم نوشتم :

نهنگی که در ساحل تقلا می کند

برای دیدن هیچ کس نیامده است ...
 
پاسخ : گــروس عبــدالملــکیــــان

منظوم نداره ؟
 
پاسخ : گــروس عبــدالملــکیــــان

به نقل از حافظ :
منظوم نداره ؟
از چه لحاظ؟
منظور که مسلما داره! ولی هرکس یه جور شعریُ میپسنده به هر حال!
 
پاسخ : گروس عبدالملکیان

گرگ، شنگول را خورده است
گرگ
منگول را تکه تکه می کند
بلند شو پسرم!
این قصه برای نخوابیدن است

================
می خواستم بمانم
رفتم
می خواستم بروم
ماندم
نه رفتن مهم بود و نه ماندن
مهم
من بودم
که نبودم...
 
پاسخ : گروس عبدالملکیان

این یه قسمت از یه شعر بلندش ...

شلیک هر گلوله خشمیست که از تفنگ کم میشود

سینه ام را اماده کرده ام

تا تو مهربان تر شوی.
 
پاسخ : گروس عبدالملکیان

به نقل از ریــحــانــه :
از چه لحاظ ؟
منظور که مسلما داره ! ولی هرکس یه جور شعریُ میپسنده به هر حال !
منظوم نداره ها... مطمئنی؟


حالا که رفته ای، بیا
بیا برویم
بعد مرگت قدمی بزنیم
ماه را بیاوریم
و پاهامان را تا ماهیان رودخانه دراز کنیم.

بعد
موهایت را از روی لب هایت بزنم کنار
بعد
موهایت را از روی لب هایت بزنم کنار
بعد
موهایت را از روی لب هایت...

لعنتی
دستم از خواب بیرون مانده است.
 
پاسخ : گروس عبدالملکیان

خودم را میزنم به خیابان های
های های
منی که از خلا پر بود
همینطور برای خودم می خندم
همین طور برای خودش اشک می اید.......


پ.ن:ته سه سطر اول کسره داره
 
پاسخ : گروس عبدالملکیان

دیروزم دفتر شعر جوان بود!
کلا دفتر شعر جوان زیاد میره مثکه. ;D
من پارسالم رفتم اونجا بود!
 
پاسخ : گروس عبدالملکیان

هوا
که پیرهن پوشیده
هوا
که میز صبحانه را می چیند
هوا
که گوش می دهد به شعرهام
هوا
که لب بر لبم می گذارد
هوا
که داغم می کند
هوا
که هوایی ام کرده
هوا
که حواسش نبود، این شعر است
و از پنجره بیرون رفت
 
پاسخ : گروس عبدالملکیان

سطرها در تاریکی جا عوض میکنن حرف نداره =D>
 
پاسخ : گروس عبدالملکیان

هرچند سبک و سیاق مختص ِ خودش رو داره اما واقعا بعضی از اشعارش قشنگن و ملموس ... 8-^
 
پاسخ : گروس عبدالملکیان

ایشون استاد یکی از دوستای من بود، خیلی دنبال کتاباش بود ولی مثل این که نشرش قطع شده؟ از کجا میشه شعراشو پیدا کرد؟
 
پاسخ : گروس عبدالملکیان

به نقل از Majids :
ایشون استاد یکی از دوستای من بود، خیلی دنبال کتاباش بود ولی مثل این که نشرش قطع شده؟ از کجا میشه شعراشو پیدا کرد؟

توی اینترنت 99 درصد شعراشون هستن ...
واقعا ؟! چرا نشرشون قطع شده ؟
 
پاسخ : گروس عبدالملکیان

نمیدونم من فقط ازش شنیدم که میگفت تو نمایشگاه کلی دنبال کتاباش گشته نبوده بعدا پرس و جو کرده گفتن مثل این که انتشاراتی کلا بسته

پ.ن: وزارت محترم ارشاد :|
http://fa.wikipedia.org/wiki/نشر_چشمه
 
پاسخ : گروس عبدالملکیان

سرریز کرده این پاییز .

برف با لکه های نارنجی

بهار با لکه های زرد




فصل ها می گریزند

و خورشید

که هی غروب می کند

خرداد را پر از خون کرده.

ما

سراسیمه فرار می کنیم

و کوچه های بن بست

که آن قدر زیبا بودند

این قدر ترسناکند
 
پاسخ : گروس عبدالملکیان

خیلی خوشحالم که گروس این قدر فراگیر شده ! ایشون استاد منه و تمام عناوینی که در شعر کسب کردم مدیونشم ! فکر و اندیشه ی فوق العاده زیبایی داره چیزی که این روزها کمتر در این سبک دیده میشه !

بدون شک بهترین شاعر سورئاله !
 
پاسخ : گروس عبدالملکیان

دروغ، دیواری‌ست
که هر صبح آجرهایش را می‌چینی
بنّای بی‌حواس من!
در را فراموش کرده‌ای

*
آب تا گردنم بالا آمده
آجرها تا گردنم بالا آمده
آب تا لب‌هایم بالا آمده
آب بالا آمده...

من اما نمی‌میرم
من ماهی می‌شوم
"گروس عبدالمالکیان"
 
پاسخ : گروس عبدالملکیان


کتاب جدیدم با عنوان " هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست " امروز منتشر شد.

این کتاب شامل 50 قطعه شعر است که همراه با همین تعداد عکس و در 110 صفحه به چاپ رسیده است.
در این مجموعه که با چیدمان یک به ‌یک شعر و عکس طراحی شده، 36 عکاس برجسته‌ی ایرانی همکاری کرده‌اند که اسامی آن‌ها به ترتیب سال تولد عبارت است از: عباس کیارستمی، بهمن جلالی، افشین شاهرودی، سیف‌الله صمدیان، کریم ملک‌مدنی، مهدی منعم، رومین محتشم، مهدی فتحی، مهران مهاجر، کریم متقی، شهریار توکلی، کورش ادیم، جلال شمس‌آذران، کیارنگ علایی، علیرضا میرزایی، مهرداد افسری، امین نظری، بهنام صدیقی، شادی آفرین‌آرش، گوهر دشتی، حسین فاطمی، علیرضا وحید، امید امیدواری، حمید جانی‌پور، بابک کاظمی، کاوه بغدادچی، علی شیخ‌الاسلامی، صمد قربانزاده، امیر مینابیان، مصطفی پیوندی، محسن بایرام‌نژاد، سیاوش نقشبندی، میعاد آخی، آرش اشگر، امیرحسین کردونی، سینا شیری.
جمع‌آوری و انتخاب عکس‌های این کتاب که شامل گزیده ای از شعرهای تازه و برخی از شعرهای منتشر شده می باشد ،با همکاری خانم نازنین طباطبایی انجام گرفته است.
عکس‌هاي مرحوم بهمن جلالي از طريق خانم رعنا جوادي (همسر ايشان) در اختيار اين مجموعه قرار گرفته است.
هم اکنون دوستان می توانند این کتاب را از کتابفروشی چشمه ،واقع در خیابان کریمخان تهیه نمایند.

"بخشی از پیام گروس عزیز "
 
Back
بالا