بالاخره بعد از چند سال جلد اخر مجموعه ادیسه فضایی رو خوندم
ادیسه فضایی 3001
نویسنده : ارتور سی کلارک
خلاصه:3001 ماجراجوهایی فرانک پول را دنبال می کند، فضانوردی که بوسیله کامپیوتر هال-9000 در کتاب 2001:اودیسه فضایی کشته شده است. یک هزار سال بعد، بدن خشک و منجمد شده پول در کمربند کوپیر بوسیله یک یدک کش فضایی جمع کننده ستاره دنباله دار به اسم گولیاث کشف، و دوباره احیا می شود. پول به خانه برده می شود و در مورد زمین در سال 3001 می آموزد. و ……
ژانر کتاب علمی تخیلیه در کل اگه این ژانر رو دوست دارید به هیچ وجه کتابای کلارک رو از دست ندین بخصوص مجموعه ادیسه و راما
موضوع کتاب تقریبا در ادامه ماجراهای سه جلد قبله و هزار سال بعد اتفاق میفته
دوست داشتم کتابو و اینقدر برام جذاب بود ک کلشو تو ی روز بخونم(کنکوریم خودتونین :P)البته من جلدای قبلی رو بیشتر دوست داشتم
در این شکی نیست که اثر بسیار خاصیه ولی به شخصه یه حس بسیار بدی نسبت به این جور کتاب ها دارم یه جورایی تمام چیزا رو می بره زیر سوال(مثال ایرانیش صادق هدایت)! یه نوع خلع یا احساس معلق بودن همراه با نوعی طغیان! همزمان انکار و اثبات واضح بودن یه سری چیزا! یکی از کتابایی بود که هنوز وقتی برای بار چندم(سوم) می خونم با خودم میگم کاش بذارم برای وقتی بزرگتر شدم! الان این کتاب به شدت حرصم رو در میاره!
ولی با تاکید بیشتر میگم بسیار کتاب خاصیه
و من اولین بار عاشق جلدش شدم خیلی جلد کتاب خلاقانه و عالیه! یه سری پله و راه پله و ارتباط عجیبشون با هم( خیلی رک بخوام بگم نماد ذهن کمی تا قسمتی بیمارگونه ی کافکا و خیلی از نویسندگان بزرگه که من این حالت رو خیلی دوست دارم! کمک می کنه آدم بهتر بنویسه)
در پی خوانش کتاب های کافکا این بار رفتم سراغ مسخ
مترجم: صادق هدایت
داستان مسخ از صبحی شروع میشه که گره گوار سامسا کارمند دولت از خواب بیدار میشه و میبینه تبدیل به یه عنکبوت شده و چون اصولا ما آدم ها موجودات بسیار قابل انعطافی هستیم کم کم با این وضعیت کنار میاد( هم خودش و هم خانواده اش) ولی در این بین سامسا یک سری سوال های اساسی در ذهنش پدیدار میشه! سوال هایی که مضمون کلیش اینه: چرا باید تابع محض جامعه بود و در مسیر رودخانه شنا کرد و گرنه باید مسخ شوی؟
و در نهایت سامسا ترجیح میده مسخ باشه تا این که تابع بی چون و چرا باشه!
از اون طرف یکی دیگه از مفاهیمی که میشه از مسخ برداشت کرد احساس بدیه که به سامسا دست میده خانواده ای که تا قبل از تغییرش براشون هر کاری می کرده و حامی شون بوده الان اونو سربار خودشون میدونن تا جایی که برای مرگش هر کاری می کنن!
این کتاب رو خیلی دوست داشتم نثر خوب و بیان دقیق احساسات! وقتی سامسا سوالی در ذهنش شکل می گرفت انگار به نوعی سوال تو هم می شد! خوب نوشته شده بود! یه نوع جاذبه ی خاصی داشت!
از بین جلد های مختلفی که برای این کتاب هست من این جلد رو بیش تر دوست دارم:
داستان توی محیطِ آبادان و زمانِ جنگ اتفاق میافته؛ ولی اصلاً تمِ مذهبی یا دفاعمقدّس و... نداره.[nb]حتّی تنها رُمانی بود که خیلی از قسمتهاش باعث شد بیاراده و بلند بخندم.[/nb] دربارهی زندگی دختر 12سالهای بهنامِ «هستی»ه که بر خلافِ اسم دخترونهش اصلاً رفتار دخترونهای نداره.
شدیداً جذّابه، شدیداً پیشنهاد میکنم.
فَرازی از متنِ کتاب:
« -زن مثل گله،گل باغبون میخواد. مهم نیست باغبون چهشکلی باشه. مهم اینه که گل، تو نگاه باغبون آینهی زیبایی خدا باشه.زن مثل گله، گل باغبون میخواد.گل نمیتونه باغبونش رو انتخاب کنه. باغبونه که گل رو انتخاب میکنه. زن مثل گله. گل دنبال باغبون نمیگرده. باغبونِ عاشق خودش میاد. عاشق که نباشه بذار بره. باران خدا که هست. نترس. گل، بی باغبون نمیمیره، بیخدا میمیره.»
خب خیلی کتاب خوبی بود! تقریبا میشه گفت جزء رمان های گوتیک هستش. شروع حوادث مثل کتاب بابا لنگ دراز به صورت نامه نگاریه! جزء رمان های علمی تخیلی هم میشه به حساب آورد! نوع و سبک نوشتنش و نحوه شروع و به هم ربط دادن ماجراهاش خیلی جالب بود. به علاوه این که موضوع بسیار برجسته و توجه برانگیزی داشت
داستان از این قراره که یه دانشمندی(فرانکشتاین) با استفاده از کنار هم قرار دادن تکههای اجساد آدم ها و اعمال الکتریسیته جانوری زنده به شکل یک انسان به وجود می آره که بسیار وحشناک و سرکش به نحوی که در نهایت خود فرانکشتاین هم نمی تونه اونو کنترل کنه
راستی باید ذکر کنم که از این کتاب فیلم هم ساخته شده به علاوه تعداد نسبتا زیادی از کتاب ها از این کتاب اقتباس کرده اند.
تصویر هیولای فرانکشتاین( در واقع تصویر رابرت دنیرو در نقش هیولای فرانکشتاین)
کتاب "دموکراسی یا دموقراضه" از سید مهدی شجاعی هم یکی از بهترین کتابایی بود که خوندم ... نوشته ای روان و در عین حال پر مغز ... ینی اگه یکم تو زمینه های سیاسی دست داشته باشید حتما بعضی از شخصیت های داستان رو میتونید مشابه سازی بکنید با بعضی از افراد حقیقی ...
یکی از ویژگی هایی که این کتاب داره پایان خیلی خیلی خوبه ... کم اند نویسنده هایی که بتونن ته رمان رو خیلی خوب جمع و جور کنن ... واقعا کل داستان یه طرف و تموم شدن تهش یه طرف ... پیشنهاد میکنم تونستید حتما بخونید ...
خیلی صادقانه و قشنگ و زلال بود. دوستش داشتم. یه سری داستان ها که در واقع خاطرات پراکنده ی گلی ترقی هستند! احساسات خیلی لطیف و پاک( به همراه رک گویی های به نوعی بچگانه) از تشبیه و تمثیل و نماد به خوبی استفاده کرده بود
قسمتی از کتاب که فکر کنم همه خیلی دوستش داشتند:
روزهای هفته هر کدام شکل و رنگ و بوی خودشان را دارند .
شنبه بدترکیب و تلخ و موذی است و شبیه به دختر ترشیده ی طوبی خانم است : دراز ، لاغر ، با چشم های ریز بدجنس .
یک شنبه ساده و خر است و برای خودش الکی آن وسط می چرخد .
دوشنبه شکل آقای حشمت الممالک است : متین ، موقر ، با کت و شلوار خاکستری و عصا .
سه شنبه خجالتی و آرام است و رنگش سبز روشن یا زرد لیمویی است .
چهارشنبه خل است . چاق و چله و بگو بخند است . بوی عدس پلوی خوشمزه ی حسن آقا را می دهد .
پنجشنبه بهشت است
و جمعه دو قسمت دارد : صبح تا ظهرش زنده و پر جنب و جوش است . مثل پدر ، پر از کار و ورزش و پول و سلامتی . رو به غروب ، سنگین و دلگیر می شود ، پر از دلهره های پراکنده و غصه های بی دلیل و یک جور احساس گناه و دل درد از پرخوری ظهر ...
تاریخچه زمان نوشته استیون هاوکینگ
خب این کتاب خیلی معروفه منم خواستم بخونمش تا یکم کتاب علمی خونده باشم واقعیت اینه که این کتاب خیلی رو من تاثیر گذاشت فهمیدم که تقریبا هیچی نمیدونم که جای امید واری داره و یه پیشرفته کتاب خیلی منو به علم و مخصوصا فیزیک علاقه مند کرد کتاب برای من جوری بود که باید با سرعت پایین می خوندمش تا برام هضم بشه حتی بعضی پاراگرافاشو بار ها می خوندم چون واقعا زیبا نوشته شده بودن
در آخر نظرم اینه که اگه کتاب خوان هستید و به جریان علم علاقه مندید حداقل یه بار بخونیدش
نکته مثبت : کتاب اینقدر روون و جذاب و زیبا هست [کلی تصویر رنگی اول هر چپتر هست که یه جورایی سورئاله ومیتونید ازش لذت ببرید ] که من به شخصه توی 20 دقیقه صفحه 67 بودم .به طور کلی اگه یک داستان ِ نمادین ِ زیبای روون هستید بخونیدش ! کل کتاب هم 90 صفحه است وقیمتش هم مناسبه ؛ ضمن اینکه خیلی خیلی خیلی زیباست اصلاً.
حاشیه : ضمن ِ حضور ِ پررنگ گوسفند توی این کتاب باید بگم اگه قبلش کتاب "تعقیب گوسفند وحشی " رو خونده باشید همه چی دستتونه درمورد نماد ِ گوسفند که خیلی هم جذابه ودل انگیز واین هاست اصلاً .
بعد یک چیز دیگه بازم حضور یک زن رویایی واسرار آمیز توی این داستان هست .خیلی هم خوب .
داستان : پسربچه ای که به شدت متکی به مادرش وتاکید جامعه است [طوری که هی میگه : این چیزی است که مادرم میگوید ] میره کتابخونه تا یک کتاب غرض بگیره وپیرمردی اون رو زندانی میکنه و بهش کتاب میده تا بخونه وبعدازمدتی مغزش رو هورت بکشه وباقی قضایا ؛ چون مغز ِپر لذیذه ،بعله .
کتاب "دختر شینا"
خاطره نگار : بهناز ضرابی زاده
واقعا یکی از بهترین کتاب هایی بود که خوندم ... این کتاب جزء کتاب های دفاع مقدس به شمار میاد و بر خلاف بعضی از کتابای دفاع مقدس که بعضی از افراد با خوندن کتاب جذبش نمیشن ( که به این خاطره که زیاد تو این وادیا نیستن وگرنه اونا هم خوبن ) خیلی جذابه و کافیه خواننده فقط مقدمه ! کتابو بخونه تا عاشق کتاب بشه !! و اگه اهل دل باشه یه روزه تمومش کنه !!! ...
احتمالا خیلی از شما ها هم تیزر این فیلم رو که خانوم "الیکا عبدالرزاقی" به همراه همسرشون "امین زندگانی" ساختن رو دیدید که خودش معرف خوبی برای کتابه ...
البته من خودم تا الان حدود 200 صفحه شو خوندم و فقط 50 صفحه اش مونده ولی انقد خوب بود وجدان کتاب خونیم نذاشت که به شما معرفی نکنم ...
یکم هم توضیح درباره داستان کتاب :
کتاب صحبت هایی ضبط شده از خانوم "قدمخیر محمدی کنعان" است که اصلا هدف از ضبط چاپ این کتاب بوده ...
ازدواج دختری حدودا 14 ساله و به شدت وابسته به پدر با پسری سرباز در روستای قایش از توابع همدان که حجب و حیای دختر در ابتدای داستان هر خواننده ای را مجذوب خود میکند ... با شروع جنگ و بچه دار شدن دختر، تمام کارهای خانه می افتند بر دوش دختر 22 ساله ای با چهار فرزند که در شهر همدان، و نه در روستای قایش کنار نزدیکان، زندگی میکند و حدودا هر ماه، یک تا هفت روز همسرش به او سر میزند ...
کتاب شهرت اثر دانیل کلمان
من خودم از طرفدار های دانیل کلمان محسوب می شم و بین کتاب های اون این کی خیلی جالبه. کتاب نه تا داستان مختلف داره که به نحوی به یکدیگر مرتبط می شن، مثلا دلیل یک اتفاق توی یک داستان توی داستان دیگه ای مشخص می شه. پس از لحاظ فرم جالبه. در مورد محتوی هم باید بگم که به تاثیر تکنولوژی توی دنیای ما می پردازه و همین طور وارد بحث های مرتبط با هویت و درک ما از شخصیتمون می شه. در مجموع توصیه می کنم بخونید^___^
ز روی این کاب یک فیلم به اسم Fame: a tale of mistaken identities هم ساخته شده.
* اوّل از همه؛ راجع به اسمِ کتاب یهچیزی بگم. اینکه؛ «AzBeh» نخونید اسمو! اسمِ کتاب «Az Be» هستش.[nb]مثلِ از «من»، به «فولانی» مثن.[/nb]
روندِ جالب و نویی داره، کل داستان تو سِیر یهسری نامه بیان شده.
داستان دربارهی یه خلبان باسابقهی ارتشه که توی یکی از عملیاتها توی زمانِ جنگ بخاطر نجات همکارش یهپاش رو از دست میده و دیگه اجازهی پرواز نداره، امّا همچنان خاطره و عشقِ پرواز داره عذابش میده. و توی داستان تقابلِ دو طرز فکر احساسی و موافق با مرتضی[nb]خلبانِ شخصیتاول داستان.[/nb] که قصد کمک بهاون رو دارن و دستهی منطقی و مخالف با اون نشون داده میشه که فقط از طریق قوانین مسئله رو بررسی میکنن.
فَرازی از متنِ کتاب:[nb]حسِ کامل نوشتن نبود...[/nb]
« همیشه خطِ مستقیم بهترین راه نیست.»
راز فال ورق ازJostein Gaarde
یه رمان فلسفی خیلی قشنگ بود اینم یه قسمت از متنش:
شاید پس از دیدن آنچه خلق کرده ترسیده و از همه چیز دوری گزیده است. می دانی، به آسانی نمی توان گفت که از میان خدا و آدم، کدام یک بیشتر ترسیده اند. به گمان من چنین عمل آفرینشی هر دو طرف را می ترساند. البته قبول دارم که او پیش از آن که برود می توانست پای شاهکار خود را امضا کند.
امضا کند؟؟
به آسانی میتوانست نام خود را در یک دره یا جای دیگری حک کند.
در واقع حرف من این است که خداوند در عرش اعلا می نشیند و به ما می خندد، چون به او عتقاد نداریم.
هر چند شماره تلفنی از خودش بر جای نگذاشته،جهان را باقی گذاشته است. فکر میکنم کاملا منصفانه است.
تاریخ ویل دورانت
تالیف: ویل دورانت William James Durant
ترجمه : احمد آرام و گروه مترجمان
نشر : تهران: اقبال: فرانکلین، ۱۳۳۷
شماره کتابشناسی ملی : ۲۶۴۰۵۹۸
شامل بخش ها و مجلدهای :
تاریخ تمدن - (مشرق زمین) ج. 1
تاریخ تمدن - (یونان باستان) ج.2
تاریخ تمدن - (قیصر و مسیح) ج.3
تاریخ تمدن - (عصر ایمان) ج.4
تاریخ تمدن - (رنسانس) ج.5
تاریخ تمدن - (اصلاح دینی) ج.6
تاریخ تمدن - (آغاز عصر خرد) ج.7
تاریخ تمدن - (عصر لویی چهاردهم) ج.8
تاریخ تمدن - (عصر ولتر) ج.9
تاریخ تمدن - (روسو و انقلاب) ج.10
تاریخ تمدن - (عصر ناپلئون) ج.11
مرد صدساله ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد، اثر یوناس یوناسن.
تعریفای زیادی از این کتاب شنیده بودم و با همین پیش زمینه رفتم سراغش، اما پایین تر از حدانتظارم بود. خیلی صفحه طول کشید تا رمان از حالتِ خشکی ش خارج شه و بتونم باهاش ارتباط برقرار کنم و دوستش داشته باشم. اوایل تصورم این بود که کتاب سرگرمی خوبی برای خودِ نویسنده بوده تا تخیلات ببافه و لذت ببره از نوشتنشون، اما کم کم دامنه ی گسترده ی تخیلاتش برای من هم جذاب و لذت بخش شد.
اتفاقاتی که تو این داستان می افته، هوشمندانه، عجیب و خنده داره! انگار نشستید و آگاهانه یه سناریوی احمقانه رو می خونید. بعضی جاها خیلی غلوشده ست و ارتباط برقرار کردن با داستان رو مشکل می کنه اما بیشتر وقت ها هم دوست داشتنی ه و باعث می شه بخندید. چه بسا با صدای بلند :د
هرچند اوایل خیلی از کتاب خوشم نمیومد، اما آخرا مشتاق بودم کتاب دیگه ای هم از این نویسنده ی فوق العاده خلاق بخونم تا هم چنان بتونم تخیلات عجیبش رو دنبال کنم.
+انتشارات نیلوفر، ترجمه ی خانم فرزانه طاهری. ++برای یه تعطیلاتِ دل چسب، از دستش ندید! یا حتا وسطِ شلوغیاتون چند صفحه ای بخونید و لذت ببرید ؛؛)