احسنت خواهربه نقل از مهسا.ش :نه بابا!!!این حرفها چیه؟!ما همه مون عقاید شخصیمونو بیان کردیم.من هم خیلی تندروی کردم.ولی خب اینها عقیده من بود.پس اصلا معذرت نمیخوام!!!شما هم نباید بخواهید.
به نقل از Lorca :اینجا، برای خداحافظی کس دیگری زده شد...اما؛
خیلی دلم میخواست این پستم جدا از بقیه پست هایی باشه که تا حالا توی سمپادیا دادم، اما فکر نمی کنم موفق شده باشم چیز متفاوتی از آب درش بیارم...
این جمله که هر چیزی بالاخره پایانی داره اغلب به نظر ناراحت کننده میاد؛ اما وقتی خیلی خوب بهش فکر میکنین، به این نتیجه میرسید که اگه اینطور نبود چقدر همه چیز یکنواخت و پوچ و اعصاب خورد کن به نظر می رسید...
مدت زیادی بود که میخواستم برم؛ اما به یه سری دلایل نشد. تا اینکه بالاخره وقت خداحافظ ما هم سر رسید.
توی این مدت نه چندان کوتاه که توی سمپادیا بودم، از حدود مهر ماه سال 87 تا حالا، چیزهای خیلی خیلی زیادی یاد گرفتم. شاید روی هم رفته وقتی توی سایت اومدم و عضو شدم، فکر نمی کردم منم مثل خیلی ها وقتی واردش میشم یه جورایی اینقدر احساس راحتی و شادی بهم دست بده...توی این مدت، از بچه های سایت، از تک تک شون یک چیز خاص یاد گرفتم. از مهربونی و برادری و رفاقت گرفته تا چیزای دیگه ای که بین بچه ها بوده و هست و امیدوارم همیشه باشه، چرا که این اون چیزیه که سایت رو محیطی نگه داشته که به این آسونی ها نمیشه ازش دل کند. اگر هم گاهی دلخوری هایی پیش میومده، یا سریع رفع میشده یا، شاید به خاطر خوبی خود اعضا، فراموش میشده...
روی هم رفته، من، از اینکه عضو سمپادیا شدم، عضوی از جامعه ای که چه بخوایم چه نخوایم، چه توش باشیم چه نه، همه به خاطر یه وجه اشتراک عضوی از اون محسوب میشیم؛ و از اینکه سعی کردم فعال باشم (ولو با اسپم نویسی!) لذت بردم و باید از خیلی ها، از تک تک اعضای سمپادیا تشکر کنم چون لحظات قشنگی رو توی زندگی من رقم زدن. گاهی همین که با دیدن یک پست از ته دل میخندیم، یا اون لحظه ای که همه با هم از چیزی شاد هستن، جرقه ای از خوشی و لذت رو در وجودت ایجاد می کنه که شاید توی این دنیای پردردسر ارزش زیادی داشته باشه.
دل کندن از این خوشی ها همیشه سخته. و تازه اگه دل تنگی بعدش رو در نظر نگیریم...اما همه چیز بالاخره گاهی تموم میشه و...شاید رفتن منم روی هم رفته به این همه مقدمه چینی نیاز نداشته باشه!
اینو میدونم که برای یک مدت طولانی، و شاید همیشه، سمپادیا و اعضاش رو نخواهم دید. دلم میخواد تولد همه ی اونایی رو که نتونستم بمونم و حضوری تبریک بگم، پیشاپیش بهشون تبریک بگم. برای همه ی اعضای سایت، و مدیران که بدون شک سخت ترین مسئولیت رو توی سایت دارن، آرزوی موفقیت و سلامتی و شادی میکنم...از تمام کسانی که به هر نحوی رنجوندمشون و میدونم تعدادشون کم نیست از نه دل معذرت میخوام، حلال کنید چون خوبی که ندیدید...و اینکه همیشه اینقدر خوب باشید که همه از بودن در سایتتون لذت ببرن...
به نقل از Lorca :اینجا، برای خداحافظی کس دیگری زده شد...اما؛
خیلی دلم میخواست این پستم جدا از بقیه پست هایی باشه که تا حالا توی سمپادیا دادم، اما فکر نمی کنم موفق شده باشم چیز متفاوتی از آب درش بیارم...
این جمله که هر چیزی بالاخره پایانی داره اغلب به نظر ناراحت کننده میاد؛ اما وقتی خیلی خوب بهش فکر میکنین، به این نتیجه میرسید که اگه اینطور نبود چقدر همه چیز یکنواخت و پوچ و اعصاب خورد کن به نظر می رسید...
مدت زیادی بود که میخواستم برم؛ اما به یه سری دلایل نشد. تا اینکه بالاخره وقت خداحافظ ما هم سر رسید.
توی این مدت نه چندان کوتاه که توی سمپادیا بودم، از حدود مهر ماه سال 87 تا حالا، چیزهای خیلی خیلی زیادی یاد گرفتم. شاید روی هم رفته وقتی توی سایت اومدم و عضو شدم، فکر نمی کردم منم مثل خیلی ها وقتی واردش میشم یه جورایی اینقدر احساس راحتی و شادی بهم دست بده...توی این مدت، از بچه های سایت، از تک تک شون یک چیز خاص یاد گرفتم. از مهربونی و برادری و رفاقت گرفته تا چیزای دیگه ای که بین بچه ها بوده و هست و امیدوارم همیشه باشه، چرا که این اون چیزیه که سایت رو محیطی نگه داشته که به این آسونی ها نمیشه ازش دل کند. اگر هم گاهی دلخوری هایی پیش میومده، یا سریع رفع میشده یا، شاید به خاطر خوبی خود اعضا، فراموش میشده...
روی هم رفته، من، از اینکه عضو سمپادیا شدم، عضوی از جامعه ای که چه بخوایم چه نخوایم، چه توش باشیم چه نه، همه به خاطر یه وجه اشتراک عضوی از اون محسوب میشیم؛ و از اینکه سعی کردم فعال باشم (ولو با اسپم نویسی!) لذت بردم و باید از خیلی ها، از تک تک اعضای سمپادیا تشکر کنم چون لحظات قشنگی رو توی زندگی من رقم زدن. گاهی همین که با دیدن یک پست از ته دل میخندیم، یا اون لحظه ای که همه با هم از چیزی شاد هستن، جرقه ای از خوشی و لذت رو در وجودت ایجاد می کنه که شاید توی این دنیای پردردسر ارزش زیادی داشته باشه.
دل کندن از این خوشی ها همیشه سخته. و تازه اگه دل تنگی بعدش رو در نظر نگیریم...اما همه چیز بالاخره گاهی تموم میشه و...شاید رفتن منم روی هم رفته به این همه مقدمه چینی نیاز نداشته باشه!
اینو میدونم که برای یک مدت طولانی، و شاید همیشه، سمپادیا و اعضاش رو نخواهم دید. دلم میخواد تولد همه ی اونایی رو که نتونستم بمونم و حضوری تبریک بگم، پیشاپیش بهشون تبریک بگم. برای همه ی اعضای سایت، و مدیران که بدون شک سخت ترین مسئولیت رو توی سایت دارن، آرزوی موفقیت و سلامتی و شادی میکنم...از تمام کسانی که به هر نحوی رنجوندمشون و میدونم تعدادشون کم نیست از نه دل معذرت میخوام، حلال کنید چون خوبی که ندیدید...و اینکه همیشه اینقدر خوب باشید که همه از بودن در سایتتون لذت ببرن...
به نقل از Lorca :اینجا، برای خداحافظی کس دیگری زده شد...اما؛
خیلی دلم میخواست این پستم جدا از بقیه پست هایی باشه که تا حالا توی سمپادیا دادم، اما فکر نمی کنم موفق شده باشم چیز متفاوتی از آب درش بیارم...
این جمله که هر چیزی بالاخره پایانی داره اغلب به نظر ناراحت کننده میاد؛ اما وقتی خیلی خوب بهش فکر میکنین، به این نتیجه میرسید که اگه اینطور نبود چقدر همه چیز یکنواخت و پوچ و اعصاب خورد کن به نظر می رسید...
مدت زیادی بود که میخواستم برم؛ اما به یه سری دلایل نشد. تا اینکه بالاخره وقت خداحافظ ما هم سر رسید.
توی این مدت نه چندان کوتاه که توی سمپادیا بودم، از حدود مهر ماه سال 87 تا حالا، چیزهای خیلی خیلی زیادی یاد گرفتم. شاید روی هم رفته وقتی توی سایت اومدم و عضو شدم، فکر نمی کردم منم مثل خیلی ها وقتی واردش میشم یه جورایی اینقدر احساس راحتی و شادی بهم دست بده...توی این مدت، از بچه های سایت، از تک تک شون یک چیز خاص یاد گرفتم. از مهربونی و برادری و رفاقت گرفته تا چیزای دیگه ای که بین بچه ها بوده و هست و امیدوارم همیشه باشه، چرا که این اون چیزیه که سایت رو محیطی نگه داشته که به این آسونی ها نمیشه ازش دل کند. اگر هم گاهی دلخوری هایی پیش میومده، یا سریع رفع میشده یا، شاید به خاطر خوبی خود اعضا، فراموش میشده...
روی هم رفته، من، از اینکه عضو سمپادیا شدم، عضوی از جامعه ای که چه بخوایم چه نخوایم، چه توش باشیم چه نه، همه به خاطر یه وجه اشتراک عضوی از اون محسوب میشیم؛ و از اینکه سعی کردم فعال باشم (ولو با اسپم نویسی!) لذت بردم و باید از خیلی ها، از تک تک اعضای سمپادیا تشکر کنم چون لحظات قشنگی رو توی زندگی من رقم زدن. گاهی همین که با دیدن یک پست از ته دل میخندیم، یا اون لحظه ای که همه با هم از چیزی شاد هستن، جرقه ای از خوشی و لذت رو در وجودت ایجاد می کنه که شاید توی این دنیای پردردسر ارزش زیادی داشته باشه.
دل کندن از این خوشی ها همیشه سخته. و تازه اگه دل تنگی بعدش رو در نظر نگیریم...اما همه چیز بالاخره گاهی تموم میشه و...شاید رفتن منم روی هم رفته به این همه مقدمه چینی نیاز نداشته باشه!
اینو میدونم که برای یک مدت طولانی، و شاید همیشه، سمپادیا و اعضاش رو نخواهم دید. دلم میخواد تولد همه ی اونایی رو که نتونستم بمونم و حضوری تبریک بگم، پیشاپیش بهشون تبریک بگم. برای همه ی اعضای سایت، و مدیران که بدون شک سخت ترین مسئولیت رو توی سایت دارن، آرزوی موفقیت و سلامتی و شادی میکنم...از تمام کسانی که به هر نحوی رنجوندمشون و میدونم تعدادشون کم نیست از نه دل معذرت میخوام، حلال کنید چون خوبی که ندیدید...و اینکه همیشه اینقدر خوب باشید که همه از بودن در سایتتون لذت ببرن...
لرکابه نقل از Lorca :اینجا، برای خداحافظی کس دیگری زده شد...اما؛
خیلی دلم میخواست این پستم جدا از بقیه پست هایی باشه که تا حالا توی سمپادیا دادم، اما فکر نمی کنم موفق شده باشم چیز متفاوتی از آب درش بیارم...
این جمله که هر چیزی بالاخره پایانی داره اغلب به نظر ناراحت کننده میاد؛ اما وقتی خیلی خوب بهش فکر میکنین، به این نتیجه میرسید که اگه اینطور نبود چقدر همه چیز یکنواخت و پوچ و اعصاب خورد کن به نظر می رسید...
مدت زیادی بود که میخواستم برم؛ اما به یه سری دلایل نشد. تا اینکه بالاخره وقت خداحافظ ما هم سر رسید.
توی این مدت نه چندان کوتاه که توی سمپادیا بودم، از حدود مهر ماه سال 87 تا حالا، چیزهای خیلی خیلی زیادی یاد گرفتم. شاید روی هم رفته وقتی توی سایت اومدم و عضو شدم، فکر نمی کردم منم مثل خیلی ها وقتی واردش میشم یه جورایی اینقدر احساس راحتی و شادی بهم دست بده...توی این مدت، از بچه های سایت، از تک تک شون یک چیز خاص یاد گرفتم. از مهربونی و برادری و رفاقت گرفته تا چیزای دیگه ای که بین بچه ها بوده و هست و امیدوارم همیشه باشه، چرا که این اون چیزیه که سایت رو محیطی نگه داشته که به این آسونی ها نمیشه ازش دل کند. اگر هم گاهی دلخوری هایی پیش میومده، یا سریع رفع میشده یا، شاید به خاطر خوبی خود اعضا، فراموش میشده...
روی هم رفته، من، از اینکه عضو سمپادیا شدم، عضوی از جامعه ای که چه بخوایم چه نخوایم، چه توش باشیم چه نه، همه به خاطر یه وجه اشتراک عضوی از اون محسوب میشیم؛ و از اینکه سعی کردم فعال باشم (ولو با اسپم نویسی!) لذت بردم و باید از خیلی ها، از تک تک اعضای سمپادیا تشکر کنم چون لحظات قشنگی رو توی زندگی من رقم زدن. گاهی همین که با دیدن یک پست از ته دل میخندیم، یا اون لحظه ای که همه با هم از چیزی شاد هستن، جرقه ای از خوشی و لذت رو در وجودت ایجاد می کنه که شاید توی این دنیای پردردسر ارزش زیادی داشته باشه.
دل کندن از این خوشی ها همیشه سخته. و تازه اگه دل تنگی بعدش رو در نظر نگیریم...اما همه چیز بالاخره گاهی تموم میشه و...شاید رفتن منم روی هم رفته به این همه مقدمه چینی نیاز نداشته باشه!
اینو میدونم که برای یک مدت طولانی، و شاید همیشه، سمپادیا و اعضاش رو نخواهم دید. دلم میخواد تولد همه ی اونایی رو که نتونستم بمونم و حضوری تبریک بگم، پیشاپیش بهشون تبریک بگم. برای همه ی اعضای سایت، و مدیران که بدون شک سخت ترین مسئولیت رو توی سایت دارن، آرزوی موفقیت و سلامتی و شادی میکنم...از تمام کسانی که به هر نحوی رنجوندمشون و میدونم تعدادشون کم نیست از نه دل معذرت میخوام، حلال کنید چون خوبی که ندیدید...و اینکه همیشه اینقدر خوب باشید که همه از بودن در سایتتون لذت ببرن...
به نقل از Lorca :اگه قراره یه روز خداحافظی کنید چرا میاید که بهتون عادت کنن و از رفتنتون ناراحت بشن؟ هیچ خوشمان نیامد...![]()
به نقل از علی.ا :لرکا
جوابت رو با حرف خودت میگم:
« اگه قراره یه روز خداحافظی کنید چرا میاید که بهتون عادت کنن و از رفتنتون ناراحت بشن؟ هیچ خوشمان نیامد...»
امروز که گفتی بهم میخوای دیگه نیای کل خوش حالی که از اومدن خواهرم تو وجودم بود رو ازم گرفتی...اما باهات مخالفت نمیکنم ...مخالفت نمیکنم چون میدونم همیشه قبل از کاری که بخوای بکنی خوب فکر میکنی...و مطمئنم که الان از نتیجه ای گرفتی اطمینان داری...شاید قشنگ ترین لحظه هاش همون صندلی داغت بود...روی هم رفته خوش گذشت...شاید این کار امروز تو باعث بشه منم از سمپادیا خداحافظی کنم...به زودی...هر وقت وقتش رسید...امیدوارم هر جا هستی موفق باشی...گاهی هم سر بزن...به نقل از Lorca :اینجا، برای خداحافظی کس دیگری زده شد...اما؛
خیلی دلم میخواست این پستم جدا از بقیه پست هایی باشه که تا حالا توی سمپادیا دادم، اما فکر نمی کنم موفق شده باشم چیز متفاوتی از آب درش بیارم...
این جمله که هر چیزی بالاخره پایانی داره اغلب به نظر ناراحت کننده میاد؛ اما وقتی خیلی خوب بهش فکر میکنین، به این نتیجه میرسید که اگه اینطور نبود چقدر همه چیز یکنواخت و پوچ و اعصاب خورد کن به نظر می رسید...
مدت زیادی بود که میخواستم برم؛ اما به یه سری دلایل نشد. تا اینکه بالاخره وقت خداحافظ ما هم سر رسید.
توی این مدت نه چندان کوتاه که توی سمپادیا بودم، از حدود مهر ماه سال 87 تا حالا، چیزهای خیلی خیلی زیادی یاد گرفتم. شاید روی هم رفته وقتی توی سایت اومدم و عضو شدم، فکر نمی کردم منم مثل خیلی ها وقتی واردش میشم یه جورایی اینقدر احساس راحتی و شادی بهم دست بده...توی این مدت، از بچه های سایت، از تک تک شون یک چیز خاص یاد گرفتم. از مهربونی و برادری و رفاقت گرفته تا چیزای دیگه ای که بین بچه ها بوده و هست و امیدوارم همیشه باشه، چرا که این اون چیزیه که سایت رو محیطی نگه داشته که به این آسونی ها نمیشه ازش دل کند. اگر هم گاهی دلخوری هایی پیش میومده، یا سریع رفع میشده یا، شاید به خاطر خوبی خود اعضا، فراموش میشده...
روی هم رفته، من، از اینکه عضو سمپادیا شدم، عضوی از جامعه ای که چه بخوایم چه نخوایم، چه توش باشیم چه نه، همه به خاطر یه وجه اشتراک عضوی از اون محسوب میشیم؛ و از اینکه سعی کردم فعال باشم (ولو با اسپم نویسی!) لذت بردم و باید از خیلی ها، از تک تک اعضای سمپادیا تشکر کنم چون لحظات قشنگی رو توی زندگی من رقم زدن. گاهی همین که با دیدن یک پست از ته دل میخندیم، یا اون لحظه ای که همه با هم از چیزی شاد هستن، جرقه ای از خوشی و لذت رو در وجودت ایجاد می کنه که شاید توی این دنیای پردردسر ارزش زیادی داشته باشه.
دل کندن از این خوشی ها همیشه سخته. و تازه اگه دل تنگی بعدش رو در نظر نگیریم...اما همه چیز بالاخره گاهی تموم میشه و...شاید رفتن منم روی هم رفته به این همه مقدمه چینی نیاز نداشته باشه!
اینو میدونم که برای یک مدت طولانی، و شاید همیشه، سمپادیا و اعضاش رو نخواهم دید. دلم میخواد تولد همه ی اونایی رو که نتونستم بمونم و حضوری تبریک بگم، پیشاپیش بهشون تبریک بگم. برای همه ی اعضای سایت، و مدیران که بدون شک سخت ترین مسئولیت رو توی سایت دارن، آرزوی موفقیت و سلامتی و شادی میکنم...از تمام کسانی که به هر نحوی رنجوندمشون و میدونم تعدادشون کم نیست از نه دل معذرت میخوام، حلال کنید چون خوبی که ندیدید...و اینکه همیشه اینقدر خوب باشید که همه از بودن در سایتتون لذت ببرن...
به نقل از chatton :امروز که گفتی بهم میخوای دیگه نیای کل خوش حالی که از اومدن خواهرم تو وجودم بود رو ازم گرفتی...اما باهات مخالفت نمیکنم ...مخالفت نمیکنم چون میدونم همیشه قبل از کاری که بخوای بکنی خوب فکر میکنی...و مطمئنم که الان از نتیجه ای گرفتی اطمینان داری...شاید قشنگ ترین لحظه هاش همون صندلی داغت بود...روی هم رفته خوش گذشت...شاید این کار امروز تو باعث بشه منم از سمپادیا خداحافظی کنم...به زودی...هر وقت وقتش رسید...امیدوارم هر جا هستی موفق باشی...گاهی هم سر بزن...
je suis contente pour ton decision mon amie...
برای اینکه گاهی فقط آدم میتونه توی یه زبان دیگه تمام حسشو جمع کنه...لا اقل برای من که این طوره...به نقل از Sylar :باتوجه به این موج خداحافظی منم پس باید به فکر باشم!
?Pourquoi ecrire ces phrases en francais
درک میکنم چی میگی اساسی. ولی این حس را توی جمله ای که گفتی نداشتم! برای همین متوجه نشدم.به نقل از chatton :برای اینکه گاهی فقط آدم میتونه توی یه زبان دیگه تمام حسشو جمع کنه...لا اقل برای من که این طوره...
شما هم هر وقت وقتش رسید اقدام کنید....
خب شاید من نتونستم حسمو خوب القا کنم...چون واقعا از درایتش خوش حال شدم...به نقل از Sylar :درک میکنم چی میگی اساسی. ولی این حس را توی جمله ای که گفتی نداشتم! برای همین متوجه نشدم.
منم به عنوان اعتراض به روند فعلی همین جا اعلام میکنم که از ساعت ۱۲ امشب که گذشت دیگه در انجمن فعالیت نخواهم کرد!
متن خداحافظی هم به زودی آماده میشه.
![]()