مطالعه ی گروهی : روی ماه خداوند را ببوس

وضعیت
موضوع بسته شده است.
  • شروع کننده موضوع
  • #1

سیاوش

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,667
امتیاز
6,098
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر- نرم افزار
اینستاگرام
این تاپیم مربوط به طرح مطالعه ی گروهیه و در اینجا این کتاب تحلیل میشه (;

c7de14440b624d59acfa.jpg


“روی ماه خداوند را ببوس” با بیش از ۲۰ دوره چاپ مجدد، بین کتاب‌های ایرانی رکورد تازه‌ای به وجود آورده است. این کتاب در جشنواره‌ی قلم زرین انجمن قلم ایران عنوان بهترین رمان رو در دو سال متوالی کسب کرده و در حال حاضر مشهورترین اثر مصطفی مستور است. این کتاب با نثری ساده از مفاهیم فلسفی در رابطه با موجودیت خدا سخن می‌گوید.

لینک دانلود کتاب

علاقه مندان میتوانند تا تاریخ 20 مهرماه کتاب را خوانده و در تاپیم مربوطه شرکت کنن (;


“هر کس روزنه‌ای است به سوی خداوند، اگر اندوهناک شود. اگر به شدت اندوهناک شود.” این جمله‌ای‌ست که در آغاز کتاب نوشته است و کل مضمون را معنی میکند.

اثری با درونمایه فلسفی است که به تردیدهای عمیق یک دانشجوی فلسفه درباره وجود یا عدم وجود خدا می پردازد.

داستان درباره یونس، دانشجوی دکترای پژوهشگری اجتماعی است. یونس مشغول تکمیل پایان نامه دکترایش با موضوع “تحلیل جامعه شناسی علل خودکشی دکتر پارسا (استاد فیزیک جدید)” است. استادی که بخشی از زندگیش را صرف “تحلیل ریاضی مفاهیم انسان” کرده است. نامزدش سایه نیز که دانشجوی ارشد الهیات است، در حال تحقیق برای اتمام پایان نامه کارشناسی ارشدش در باره مکالمات خداوند و موسی است. طی این ماجرا دوستش مهرداد از آمریکا بازمیگردد و یونس که در ابتدا بخاطر ایمان و اعتقاداتش به فلسفه گرایش پیدا کرده تا وجود خدا را به دیگران اثبات کند، خود به وجود خدا شک می کند.



برگرفته از وب‌سایت مهسا زرین

از همه ی دوستان خواهش میکنم که این کتاب رو بخرن ولی اگه احیانا گیر نیاوردن از E-book استفاده کنن (;


از دادن پست تکی خطی و بدون بار فنی پرهیز کنید! چون حذف میشوند!


برای نقد بهتر کتاب ابتدا تاپیک http://www.sampadia.com/forum/index.php?topic=54758.0چگونه برای یک داستان نقد بنویسیم را مطالعه کنید (;

چگونه برای یک داستان نقد بنویسیم


برای نقد یک کتاب میتوان از فاکتور های زیر استفاده کرد!
1- شخصیت پردازی
2- نحوه روایت
3- خط سیر داستان
4- هدف نویسنده
5- ازتباط با مخاطب
6-منطق
7-تاثیر در جذابیت داستان
با تشکر از ستایش :)
 

Seti

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
331
امتیاز
2,603
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران.
شهر
تهران.
مدال المپیاد
مدال طلای دورۀ بیست و شش المپیاد ادبی.
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی/ادبیات فرانسه
پاسخ : روی ماه خداوند را ببوس

با اینکه اسپمه اما چه نقد های مفیدی :D

خواهران من ، نقد ، نه بیان نظر شخصی !!!

توصیه میکنم این تاپیکو بخونین قبل پست زدن : http://www.sampadia.com/forum/index.php/topic,54758.0.html چگونه برای یک داستان نقد بنویسیم !
 

Sampadik

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,666
امتیاز
7,042
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تــهران
پاسخ : روی ماه خداوند را ببوس

من اون تاپیک نقد رو خوندم اما یکم سنگینه...ما امسال درسمون همین نقد کردن بود من اونجوری نقد میکنم.
به نظرم طبق عناصر داستان اگه پیش برم موضوع داستان به نظرم خیلی خوب بود یعنی کلیشه نبود امروزه خیلی از کتابا این حالت کلیشه رو دارن که البته خب در واقع ته تهش یه جورایی پیروزی خیر بر شر بود!
طرح داستان رو خوب درآورده بود و خوب تونسته بود موضوع رو به داستان بیاره.
اینکه راوی خودش بود بهتر بود تا اینکه سوم ششخص باشه..داستان واضح تر بود.
لحنش خوب بود اما یه جورایی یکم به بی راهه کشیده میشد بعضی جاهاش اما خب این به نظرم بد نبود.این نشون میده که ذهن نویسنده بازه.
منطق داستانی این کتاب کاملا با عقل جور در میومد و کلا هیچ جاش دور از منطق نبود.
شخصیت پردازیش بد نبود.خب خیلی از شخصیت تیپ یا همون ایستا استفاده کرده بود که خب این یکم ضعفه ولی باز به نظرم لازم بود.اما خب شخصیت های اصلی داستان همه شخصیت پویا بودن که خیلی خوب بود!
گره افکنی و گره گشایی ها خیلی به جا بودن خصوصا این حالت که گره گشایی دقیقا در لحظه ی آخر بود و خیلی نشونش نداده بود.یه جوری لای کلمات بود.بحرانشم که معلوم بود کدوم نقطه اس و از همون جا گره گشایی شروع نشد.یکم بعد در واقع آخر بود.

کلا باور پذیری داستان هم کاملا عدی بود دیگه.
در کل همین :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

سیاوش

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,667
امتیاز
6,098
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر- نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : روی ماه خداوند را ببوس

خوب من دیشب برای بار دوم این کتاب را خوندم تا بتونم یه نقد خوب دربارش بنویسم! (;
1- شخصیت پردازی : به نظرم داستان حول 5 شخصیا اصلی بیان شد : 1- یونس راوی داستان 2-سایه همسر او 3- مهرداد دوست یونس 4- علی رضا دوست یونس و 5- شخصیتی مجازی یعنی دکتر پارسا
که به نظرم اگر خواننده در حین خواندن وارد داستان شود و با شخصیت های آن همراه شود نوسنده در انتقال مفهوم موفق بوده ولی اگه خواننده با کرکتر های داستان همراه نشود اصلا نمی تواند با منظور نویسنده رابطه برقرار کند!
ولی به نظرم در کتاب روی شخصیت سایه کم کار شده چون اون شخصیتی هست که تاثیر اغراق آمیزی(املاس درسته؟) از یونس میگیره و در خانواده ای پولدار بزرگ شده!
2-نحوه روایت داستان یکی از نقاط قوت اونه و نویسنده طوری اونو مطرح کرده که خواننده خودشو غرق در داستان میبینه و با اون همراه میشه!
3-به نظر من خط سیر داستان یکی از نقاط ضعفه اونه مثلا صفحه 30 و 31 که نویسنده در باره ی کسی که محکوم به اعدام شده چیزی نیست که کمکی به روند داستان میکنه!
و فقط فضای داستان را عوض میکنه!
4-به نظرم این بخش یکی از موفق ترین بخش های کتابه که در اون نویسنده اهداف خودشو مطرح میکنه!
اولین هدفی که من از این داستان برداشت کردم در ص 10 هست که یونس شخصیت اصلی داستان خودش رو در حال مرگ میدونه و قبل از مرگ خود در پی اینه که نشانه ای از خودش بر جای بگزاره تا از یاد ها فراموش نشه در اینجا نویسنده به این واقعیت اشاره داره که فراموشی بدتر از مرگه ( اینو به زیبایی تو کتاب آتش دزد میشه دید) و آخر فراموشی به تنهایی میرسه
چیزی که باعث ترس میشه
دومین هدف نویسنده به نظرم اثبات برای وجود خداوند است که ما در آخر کتاب به زیبایی هدف خودشو بیان میکنه در آنجا که علی رضا دوست یونس به اون میگه که خداوند در بازی های کوکدکان و ... وجود داره و اون به پارکی میره و به بچه ای در پرواز دادن بادبادک کمک میکنه تا اون به خدا برسه! :)
5-همون طور که گفتم به نظرم کتاب به خوبی با خواننده ارتباط بر قرار میکنه!
6-منطق یکی از اشکالاتی که به نظر من به این کتاب میشه گرفت منطق آن است ! سوالاتی که یونس در باره ی وجود خداوند از خودش میپرسه به نظرم اصلا در حد یک دانشجوی دکترای فلسفه نیست و سوالاتی که میپرسه سوالاتیه که در ذهنه یک نوجوان هم ممکنه شکل بگیره واین اصلا با منطق جور در نمیاد!
7-اما یکی دیگه از مهمترین نقات مثبت کتاب نصر روان اونه که هر کسی میتونه با اون ارتباط بر قرار کنه و نویسنده تونسته با نثری روان یه مفهوم فلسفی را برسونه به نظر این امتیاز بزرگ برای این کتابه و باعث فروشش شده! (;
 

Fallen

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,129
امتیاز
229
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد 1
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی
پاسخ : روی ماه خداوند را ببوس

به نقل از کیمیا.پ :
من اون تاپیک نقد رو خوندم اما یکم سنگینه...ما امسال درسمون همین نقد کردن بود من اونجوری نقد میکنم.
به نظرم طبق عناصر داستان اگه پیش برم موضوع داستان به نظرم خیلی خوب بود یعنی کلیشه نبود امروزه خیلی از کتابا این حالت کلیشه رو دارن که البته خب در واقع ته تهش یه جورایی پیروزی خیر بر شر بود!

این نبرد خیر و شر همه جا هست تو همه جا حتی دنیای واقعیم هست و این پیروزی خیر بر شر یه نماده.نماد اینکه در آخر وضع درست میشه.
اگه توجه کنین تو همه جا یه خیر و شر هست.
ببخشید نقد نکردم ولی لازم بود بگم.
 

Seti

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
331
امتیاز
2,603
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران.
شهر
تهران.
مدال المپیاد
مدال طلای دورۀ بیست و شش المپیاد ادبی.
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی/ادبیات فرانسه
پاسخ : روی ماه خداوند را ببوس

سلام . قبل از هر چیز یه تشکر از جناب سیاوش برای راه انداختن این مطالعه گروهی که باعث شد خیلیها از جمله خودم بریم سراغ کتابای قدیمی کتابخونه مون و اونا رو یه مروری بکنیم .
در مورد "روی ماه خداوند را ببوس " ، این کتاب به قدری قوی نوشته شده بود و مخاطبان کتاب ازش خوششون اومد که دیگه تو کتابخونه هر کتابخونی مجموعه کتابای مستور پیدا میشه . به نوعی این کتاب تبلیغی برای مستور هم محسوب میشه .
روش من برای نقد این کتاب اینه که در 4تا پست جداگانه برای شلوغ نشدن تاپیک ؛ فاکتور های زیر رو بررسی میکنم :
1- شخصیت پردازی
2- نحوه روایت
3- خط سیر داستان
4- هدف نویسنده
ودرواقع بررسی این 3 فاکتور دراین موارد :

ازتباط با مخاطب
منطق
تاثیر در جذابیت داستان

________________________
________________

بخش اول : شخصیت پردازی :
یکی از نقاط قوت مستور ، استفاده از یه ترفند هوشمندانه است " توصیف غیر مستقیم شخصیت " اصولا تو یه داستان اگه همه شخصیت ها از زبان راوی ( اول شخص ، دوم شخص و دانای کل ) توصیف شن یا حتی قسمت عمده ایشون ، داستان رو به شدت تضعیف میکنن . خیلی از نویسنده های مبتدی برای اینکه این مورد باعث تضعیف داستانشون نشه ، خیلی تصنعی و توی ذوق برمیدارن همه شخصیتها رو تو مکالمات یا نامه ها یا الخ توصیف میکنن . اما مستور خیلی زیبا یه سری رو تو مکالمات (خودش ، سایه ، علیرضا ) توصیف کرده ، یه سری تو خاطرات ( مهرداد ) و یه سری تو نامه ها ( مونس و محسن پارسا ) و اینم یادش نرفته که حس کنجکاوی مخاطب کتابش باید ارضا شه پس یه سری زاویه از شخصیتها رو پنهان در متن و اتفاقات گذاشته تا خواننده خودش اونا رو کشف کنه !
یکی از چیز هایی که همیشه منو تو خوندن کتابام نگران میکنه ، تعداد و نقش شخصیت های فرعیه . گاهی در بعضی کتابایی که خوندم ، شخصیت های فرعی انقد کم میشن که احساس میکنم کتاب کلاسیک و رئالی که دارم میخونم کاملا تخیلیه یا نقطه مقابلش ، گاهی تعداد بسیار زیاد و حضور زاید شخصیت های فرعی گیجم میکنه به طرزی که از خوندن کتاب منصرف میشم . خوشبختانه مستور شخصیت های فرعی شو آفریده ، اما نه آشنا بلکه در یک حضور یا در یک تماس ، شخصیت فرعی حضور پیدا میکنه ، تاثیرشو میذاره و میره ( رفتنی که واسه خواننده مفهومه که بازگشتی نداره یعنی مثلا مادرش یه دفعه ای نمیاد و یه دفعه ای غیب نمیشه !! ولی اون راننده تاکسیه میاد ، حرفشو میزنه ، تاثیرشو میذاره و میره و دلیلی هم نیس دوباره برگرده . البته واسم سواله علیرضا اونو از کجا اورده ! ) مثل پرویز . یا اگه قرار نیست تاثیری داشته باشه ،حضور چندانی هم نداره مثل دختر وپسر توی رستوران !

موضوع دیگه ، ایستایی و پویایی شخصیت هاست ! ایستایی شخصیت علیرضا خیلی ایستایی قشنگیه اما سوالی که واسه من هست ، اینه که ، کتاب یه کم راجب علیرضا تصنعی شده چون آدمای اینجوری خیلی کمن . یعنی علیرضا خیلی زیبا فک میکنه اما نمیتونه با مخاطب ارتباط برقرار کنه ! پویایی یونس پویایی ای در مسیر منطقه و خوشبختانه با قابلیت ارتباط با مخاطب . یعنی پویایی ای که جذابه و کشش داره . ولی مهرداد این وسط میمونه . من گیج شدم قراره مهرداد چیکار کنه . ینی تکلیفش روشن میشه یا مستور اونو به عهده خواننده میذاره ؟!
راجب پارسا و عشقش به مهتاب . عشقهای اینجوری تو آثار مستور رواج داره . اما مستور شخصیت پارسا رو انقد درست از تو نامه هاش به ما فهمونده که وقتی دلیل خودکشیش معلوم شد ، گیج نشیم ! این خیلی تو جذابیت داستان مهمه . چون شخصیتاشون ، معما پردازی مستورو توجیه میکنه .
سایه هم واقعا دختر دلنشینیه اما با وجود اینکه میتونه با مخاطب ارتباط برقرار کنه اما باور پذیر نیست . با این وجود تو جذابیت سیر داستان نقش انکار ناپذیری داره !!


×این قسمت اول نقد منه . شخصیت پردازی . تا 20 مهر سه قسمت دیگه رو خواهم گذاشت . این پست ها به هم مرتبط اند و مکمل همند . ممنون . وخوشحال میشم نقدم رونقد کنین ! ×
 

Fallen

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,129
امتیاز
229
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد 1
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی
پاسخ : روی ماه خداوند را ببوس

این دانای کل همون حالت سوم شخص گونه رو داره؟
دوم شخص چجوری میشه دقیقا؟تا حالا نشنیدم و نخوندم.
 

Seti

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
331
امتیاز
2,603
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران.
شهر
تهران.
مدال المپیاد
مدال طلای دورۀ بیست و شش المپیاد ادبی.
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی/ادبیات فرانسه
پاسخ : روی ماه خداوند را ببوس

به نقل از King Dain II :
این دانای کل همون حالت سوم شخص گونه رو داره؟
دوم شخص چجوری میشه دقیقا؟تا حالا نشنیدم و نخوندم.

دقیقا معنی دانای کل . همون سوم شخص که همه چیزو تو ماجرای داستان میدونه
دوم شخص مثل آثار کریستین بوبن که راوی با یه آدم حرف میزنه و روایت میکنه ! مثل یه نامه !
 

silence

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
507
امتیاز
348
نام مرکز سمپاد
علامه حلی - شهید قدوسی
شهر
تهران
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : روی ماه خداوند را ببوس

منم فکر می کنم که حضور شخصیت علیرضا تو داستان زیاد مناسب نیست. کتابای دیگه مستور معمولا به این شکل شخصیت آرمانی ندارن اما انگار حضور علیرضا تو این کتاب از این جهت اجتناب ناپذیر بوده که موضوع مورد چالش خیلی حساسه و باید یه آدم شبه معصوم با رفتارها و حرف های فرشته گونه در جهت روند داستان مخاطب رو در فضای فکری نویسنده نگه داره.
در حالی که محور موضوعی کتاب شک و تردید در وجود خداست فکر می کنم تاثیر شخصیت ها و روند داستان طوریه که در نهایت مخاطب رو قانع می کنه که تردید رو فراموش کنه!
 

Fallen

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,129
امتیاز
229
نام مرکز سمپاد
شهید هاشمی نژاد 1
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی شیمی
پاسخ : روی ماه خداوند را ببوس

من فعلا نصفشو خوندم کتاب نسبتا خوبیه.
میگم نسبتا چون یه ایرادی از نظر من داره
1- اینکه بعضی شخصیتاش باور پذیر نیستن .
2- نویسنده بعضی جاها قاطی کرده! یعنی تو گفت و گوها داره محاوره ای حرف میزنه یهویی کتابی صحبت میکنه که البته بیشتر اشکال ویراستاریه.
3- یه مشکلم که البته از نظر من حجم کمشه من وسوسه شدم دیروز همشو بخونم ولی نصفشو خوندم من کتاب 200 س یه روزه تموم میکنم این یکم حجمش کمه.
ولی موضوعش خیلی خوبه یعنی واقعا منم بعضی وقتا فک میکنم این همه درد و مرض برا چیه؟!
شخصیت یونسم شخصیت جالبیه به نظرم سایه رو تا حالا خوب توصیف نکرده علیرضام که تازه ظاهر شده پس چیزی دربارش نمیگم.اینا یافته های بنده تا حالاس!
این یه نقد نیست وقتی همشو خوندم میما میگم بقیه رو.
 

Seti

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
331
امتیاز
2,603
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران.
شهر
تهران.
مدال المپیاد
مدال طلای دورۀ بیست و شش المپیاد ادبی.
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی/ادبیات فرانسه
پاسخ : روی ماه خداوند را ببوس

قسمت دوم : نحوه روایت


روایت کتاب به صورت اول شخصه . راوی صریح حرف میزنه و خوشبختانه ، تناقضی که عموما در نحوه روایت اول شخص میبینیم رخ نداده . یعنی اینکه راوی اول شخصی که آدم عادیه بتونه از طرز فکر افرادسر دربیاره . این از نمونه هایی که دقت مستور رو در قلم زدن نشون میده <D= .

به نظرمن اگه روایت دانای کل بود ، اثر گذاری روی مخاطب کاهش پیدا میکرد و اثر خشک میشد . نمیتونم توضیح بدم چجوری ولی خودم قسمتی از داستانو اینجوری با نحوه روایت دانای کل نوشتم و مقایسه کردم و اصلا خوشم نیومد . نحوه روایت دوم شخص هم نیاز به منادا داشت که فرد خاصی در کتاب نبود که بتونه به خوبی نقش منادا رو بازی کنه . بنابراین ، نحوه روایت اول شخص بهترین شیوه روایت بوده .

در مسیر روایت ، اشکلات سجاوندی و نگارشی ای ندیدم و از چشم من دور مونده . اینم بالاخره یه پوئن مثبت واسه مستور به حساب میاد.
لحن داستان باورپذیری داستان رو خیلی زیاد کرده بود . لحنی که مثل یه دفتر خاطرات بود . دفتر خاطراتی که اگه بخونیش احساس میکنی تماما همراه راوی هستی ( انگار مث هری پاتر ، وارد دفترچه خاطرات تام ریدل شدی :D ) . خب این تو جذابیت داستان خیلی موثره . همذات پنداری !

خوب دیگه راجب نحوه روایت چی داریم ... انتخاب زمان . زمانی که میبینم مضارع است ( حال خودمون :D ) . این انتخاب هم مثل انتخاب راوی ، خیلی هوشمندانه بوده . چون همونجوری که جناب silence گفتن ، موضوع کتاب یه چالشه ، یه چالش حساس که لازمه مخاطب لحظه به لحظه با راوی پیش بره ، فکرای راوی رو تصور کنه و همگام با اون ، علامت سوال تو ذهنشو پاک کنه . یعنی همونجوری که راوی درگیر چالش میشه اونم بشه و شروع و اوج و گره و گشایی رو تجربه کنه . یه جوری تو داستان جاری شه . بنابرین زمان مستقبل که کلا خط میخوره . ماضی هم ، مخاطب رو از جریان دور نگه میداره ( مث 2قطب همنام آهنربا . توضیح : این تشبیه ، تشبیهی بود که تو یه نقد تو روزنامه خوندم و خیلی لذت بردم) . پس بهترین زمان همون مضارعه :D )
راستش چیز دیگه ای تو روایت به خاطرم نرسید . اما مطمئنم 2 فاکتور دیگه خیلی کار میبره . ممنون از نقدتون و مشارکتتون !
 
  • شروع کننده موضوع
  • #12

سیاوش

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,667
امتیاز
6,098
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر- نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : روی ماه خداوند را ببوس

به نقل از ستایش !! :
سلام . قبل از هر چیز یه تشکر از جناب سیاوش برای راه انداختن این مطالعه گروهی که باعث شد خیلیها از جمله خودم بریم سراغ کتابای قدیمی کتابخونه مون و اونا رو یه مروری بکنیم .
در مورد "روی ماه خداوند را ببوس " ، این کتاب به قدری قوی نوشته شده بود و مخاطبان کتاب ازش خوششون اومد که دیگه تو کتابخونه هر کتابخونی مجموعه کتابای مستور پیدا میشه . به نوعی این کتاب تبلیغی برای مستور هم محسوب میشه .
روش من برای نقد این کتاب اینه که در 4تا پست جداگانه برای شلوغ نشدن تاپیک ؛ فاکتور های زیر رو بررسی میکنم :
1- شخصیت پردازی
2- نحوه روایت
3- خط سیر داستان
4- هدف نویسنده
ودرواقع بررسی این 3 فاکتور دراین موارد :

ازتباط با مخاطب
منطق
تاثیر در جذابیت داستان

________________________
________________

بخش اول : شخصیت پردازی :
1-یکی از نقاط قوت مستور ، استفاده از یه ترفند هوشمندانه است " توصیف غیر مستقیم شخصیت " اصولا تو یه داستان اگه همه شخصیت ها از زبان راوی ( اول شخص ، دوم شخص و دانای کل ) توصیف شن یا حتی قسمت عمده ایشون ، داستان رو به شدت تضعیف میکنن . خیلی از نویسنده های مبتدی برای اینکه این مورد باعث تضعیف داستانشون نشه ، خیلی تصنعی و توی ذوق برمیدارن همه شخصیتها رو تو مکالمات یا نامه ها یا الخ توصیف میکنن . اما مستور خیلی زیبا یه سری رو تو مکالمات (خودش ، سایه ، علیرضا ) توصیف کرده ، یه سری تو خاطرات ( مهرداد ) و یه سری تو نامه ها ( مونس و محسن پارسا ) و اینم یادش نرفته که حس کنجکاوی مخاطب کتابش باید ارضا شه پس یه سری زاویه از شخصیتها رو پنهان در متن و اتفاقات گذاشته تا خواننده خودش اونا رو کشف کنه !
یکی از چیز هایی که همیشه منو تو خوندن کتابام نگران میکنه ، تعداد و نقش شخصیت های فرعیه . گاهی در بعضی کتابایی که خوندم ، شخصیت های فرعی انقد کم میشن که احساس میکنم کتاب کلاسیک و رئالی که دارم میخونم کاملا تخیلیه یا نقطه مقابلش ، گاهی تعداد بسیار زیاد و حضور زاید شخصیت های فرعی گیجم میکنه به طرزی که از خوندن کتاب منصرف میشم . خوشبختانه مستور شخصیت های فرعی شو آفریده ، اما نه آشنا بلکه در یک حضور یا در یک تماس ، شخصیت فرعی حضور پیدا میکنه ، تاثیرشو میذاره و میره ( رفتنی که واسه خواننده مفهومه که بازگشتی نداره یعنی مثلا مادرش یه دفعه ای نمیاد و یه دفعه ای غیب نمیشه !! ولی اون راننده تاکسیه میاد ، حرفشو میزنه ، تاثیرشو میذاره و میره و دلیلی هم نیس دوباره برگرده . البته واسم سواله علیرضا اونو از کجا اورده ! ) مثل پرویز . یا اگه قرار نیست تاثیری داشته باشه ،حضور چندانی هم نداره مثل دختر وپسر توی رستوران !

موضوع دیگه ، ایستایی و پویایی شخصیت هاست ! ایستایی شخصیت علیرضا خیلی ایستایی قشنگیه اما سوالی که واسه من هست ، اینه که ، کتاب یه کم راجب علیرضا تصنعی شده چون آدمای اینجوری خیلی کمن . یعنی علیرضا خیلی زیبا فک میکنه اما نمیتونه با مخاطب ارتباط برقرار کنه ! پویایی یونس پویایی ای در مسیر منطقه و خوشبختانه با قابلیت ارتباط با مخاطب . یعنی پویایی ای که جذابه و کشش داره . ولی مهرداد این وسط میمونه . من گیج شدم قراره مهرداد چیکار کنه . ینی تکلیفش روشن میشه یا مستور اونو به عهده خواننده میذاره ؟!
راجب پارسا و عشقش به مهتاب . عشقهای اینجوری تو آثار مستور رواج داره . اما مستور شخصیت پارسا رو انقد درست از تو نامه هاش به ما فهمونده که وقتی دلیل خودکشیش معلوم شد ، گیج نشیم ! این خیلی تو جذابیت داستان مهمه . چون شخصیتاشون ، معما پردازی مستورو توجیه میکنه .
سایه هم واقعا دختر دلنشینیه اما با وجود اینکه میتونه با مخاطب ارتباط برقرار کنه اما باور پذیر نیست . با این وجود تو جذابیت سیر داستان نقش انکار ناپذیری داره !!

منم از بچه خواهش دارم که نقده بقیه رو تحلبل کنن ( مثه نقده خودم (; )و اشکالاتشو بگن!




×این قسمت اول نقد منه . شخصیت پردازی . تا 20 مهر سه قسمت دیگه رو خواهم گذاشت . این پست ها به هم مرتبط اند و مکمل همند . ممنون . وخوشحال میشم نقدم رونقد کنین ! ×
ببخشین یکم دیر شد اما من یه سری اشکال به نقدتون میگیرم! :)
1- در مورد توصیف کرکتر های داستان شما اشاره کردین که خیلی از نوسنده های مبتدی میان شخصیت ها را تو نامه توصیف میکنن و این یه ضعفه در حالی که به نظر من اون یه نقته قوته مثلا یه نویسنده ی بزرگ میاد مثه جین وبستر میاد کله داستان خودشو تو نامه های جودی آبوت به یه شخص خیالی توضیح میده! (;
2-در باره ی شخصیت های فرعی به نظر من مستو خیلی خوب کار نکرده و فقط تونسته یه شخصیت فرعی خوب خلق کنه که اونم همون طور که گفتین راننده تاکسیه ولی شخصیت های دیگه مثله منصور یه قاضی دادگاه بود فک کنم و اون زتدانی ای که محکوک به اعدامه وارد داستان میشت ولی هیچ تاثیری بر نحوه ی روند داستان ندارن!!!!!! مثلا اگه قاضی دادگاه نبوذ هیچ لطمه ای به داستان وارد نمیشد! (;

3- با تصنعی بودن شخصیت علی رضا کاملا موافقم و به نظر همچین انسانی با این خصوصیات کمتر وجود داشته باشه !
4- به نظر من مهرداد فقط در اول داستان نقش بسیار پر رنگی داره طوری که میاد با یونس یه صحبت هایی میکنه که باعث ایجاد شک در اون میشه ولی در ادامه ی داستان مهرداد تاثیر خیلی کمی داره و در سایه ی شخصیت علی رضا قرار میگیره!
5-
 
  • شروع کننده موضوع
  • #13

سیاوش

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,667
امتیاز
6,098
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر- نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : روی ماه خداوند را ببوس

دست های کوچکش را توی دست هایم میگیرم و به او میگویم به آرامی کمی دیگر از نخ را باز کند تا در حالی که نخ توی دست های اوست با حرکت دست های من بر کارش مسلط شود .
پسرک موفق میشود کمی دیگر بادبادک را بالا ببرد . بعد به آرامی دستهایم را از دور دست هایش باز میکنم تا او به تنهایی هدایت بادبادک را به عهده بگیرد . دقیقه ای محو بادبادک توی آسمان میشوم و بعد ده پسرک که با هیجان و ترس نخ را تکان تکان میدهد خیره میشوم. از او جدا میشوم و به طرف پاکت نوشته های پارسا میروم . چند قدم که دور میشوم صدای فریاد شادی پسرک توی پارک بلند میشود . به پشت سرم نگاه نمی کنم اما وقتی پسرک جیغ میکشد : " هورا ! هورا! بچه ها ! بادبادک من رسید به آسمون . رسید به خدا ! " به آسمان نگاه میکنم .به جایی که بادبادک رسیده است به خداوند.

مصطفی مستور _ روی ماه خداوند را ببوس

به نظرم این متن تاثیر گذارترین متن کتابه :)
 
  • لایک
امتیازات: Seti
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا