بله بعده مدت ها دوباره اومدم پستی بذارم.
خب فرق داریم البته . نمی دونم چرا فکر می کنید خر خون بودیم که وارد سمپاد شدیم یا هرچی.
نمی دونم من خرخون نبودمو نیستم هنوز و خب الان می فهمم که چه خوب هست که نیستم وگرنه کله زندگیم به درس خوندن هایی باید میرسیدم که به هیچ دردی نمی خوردند.
از اون هایی هم نبودم که پول به قدری داشته باشم که تلف اموزشگاه هایی کنم که مثلن اماده می کردن برایه ورود به سمپاد.
ولی اینم می دونم که اون موقع که ما وارد شدیم کله حلی تو تهران ۲ مدرسه بودو سره جمع ۲۰۰ نفر ورودی داشت. فرزانگان هم فک کنم راهنمایی یدونه بیشتر نداشت که البته مدرسه بزرگی بود.
ولی اگه بگید ما با دیگرون فرق نداریم یعنی در حقه مدرسه خیلی نامردی کردیم.
وقتی تو مدرسه بودم نمی فهمیدم که تفاوت داریم الان که ادم هایی دیگه اطرافم میبینم میفهمم که اصلن اساسی فرق داریم.
این ادم ها اینطورن : از نطر درسی :تاحالا ازمایشگاه ندیدن یا اگه دیدن ازمایشی نکردن که امروز به دردشون بخوره. الان طرف ۳ روزه داره تلاش می کنه یه راهی پیدا کنه که سرعت یه متحرک و شتابشو به دست بیاره. احتمالن تو دبیرستان این کارو هممون انجام دادیم.
اون یکی هنوز در تلاشه برایه به کار بردن پیپت.
مردم کلی مهمونت می کنن که داده هاشونو به نمودار تبدیل کنی کاری که بچه ۲ ام راهنمایی ما می تونه بکنه.
از نظر فکری : یک سری فرضیات که حتا به درستیشون مطمین نیستن رو پذیرفتن و هرچی برعکسشو بهشون بگی حتا نمی خوان بهش فکر کنن.
نمی گم همشون ولی بعضی هاشون فکر کردن رو وظیفه معلم می دونن و کاره خودشونو حفظ کردن .
البته همیشه استثنا هست و بعضی ها هستن که حقشون بوده سمپادی شنو نشدن و برعکس.
من نمی گم کی خوبه کی بد. مساله اینه که تفاوت وجود داره. (خطابه مستقیم به ناطق
)