از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

[artemis ej]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

بعضی وقتا میری میری همه چی خوبه همه چی عالیه اما یه دفه یه اتفاقی میفته که انتظار نداری!انتظار نداری اینطوری بشه!دوس نداری اینطوری بشه!اینجاس که احساس شکست می کنی احساس می کنی زندگی بی معنیه!خسته شدن از زندگی به خاطر اینه که طعم خوشی رو چشیدیم اما سختی رو نه همه چی خوب بود اما حالا که یه سنگ جلو پامونه نمی تونیم برش داریم!حتی یادمون میره می تونیم خم شیم این سنگرو بذاریم کنار!
من خیلی اینطوری شدم اما بعدش سعی کردم حلش کنم و یه فضای جدید برای خودم بوجود بیارم تا تنوع باشه و یاد سختیام نیفتم ناراحت نشم!

 

[ساقي]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

من خیلی وقته که از زندگی خسته شدم هیچ وقت به زندگی بر نگشتم و هیچ وقت هم به خودکشی فکر نکردم . تصمیم گرفتم حالا که توانایی زندگی کردن برای خودم رو ندارم برای دیگران زندگی کنم . وقتی بودنم فایده ای نداشته باشه ترجیح می دم با نبودنم هم دردسر درست نکنم . خواه و نا خواه کسانی توی زندگی ادم هستن که به بودنش عادت دارن .
هر چقدر هم مسئولیت هام روی شونم سنگینی کنن باز هم اجازه ندارم از زیرشون شونه خالی کنم مسئولیت ادم رو از پوچی نجات میده اما متاسفانه برای خستگی هنوز هیچ دارویی پیدا نکردم ...

 

[pucy cat]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

دليش احساسه روزمرگي يا پوچي وبي هدفيه
که ناشي از خيلي چيزاست مثه کمبود محبت يه سري مشکلات حتي نداشتن برنامه يا خيلي چيزاي ديگه
من تقريبا يه روز در ميون اين احساسو دارم
وخود کشي بي فکرانه ترين راه حل واسه برطرف کردن اين مشکله به نظرم خيلي کارها هست که ميشه کرد واين حسو از خود دور کرد
مثل سرگرم شدن به يه کاري که بهش علاقه داري بودن بادوستايي که درکت ميکنن دردودل و...

 

[ArtmisSoR]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

• وقتی میری فیس بوک می بینی همه تریپ عاشقی برداشتن و خب می گی عامه هستن دیگه. اینم جوّ مردم ماست.
از اون جماعت عامه پناه می بری تو جامعه ی مجازی دیگه ای که گویــا همه باهوش و قشر سرآمد هستن. بـــاز هـــم تکرار اون تریپ ها، جلب توجه ها و عقـده ها رو می بینی. تصمیم می گیری از خواب بیدارشون کنی ولی چنان توی خواب غرق شدن که واقعیت واسشون غریبه، بی مفهومه. اصن نمی فهمن چی می گی. مثل همون مردم داخل غار که فقط سایه ی آدم ها رو می بینن، فقط نمودی از دوست داشتن رو دیدن و فکر می کنن کلّ زندگی همینه. تقصیری هم ندارن البته. شرایط سیاسی و اقتصادی جامعمون این بلا رو سر مردم آورده. اینم یه معضل دیگه؛ چون تنهایی کاری از دستت بر نمیاد واسه تغییر دادن این وضع. بقیه هم که در خواب و رویا... :)
• اینجــاست که مــ ـن سـَـرَم ــو مــی کـوبَــم تو دیوار و احساسی پیدا می کنم که نمی دونم اسمش چیه. خودم ــو زائد می بینم. مثل این که روی یه تخته چوبی ام که روی آب های اقیانوس شناوره،،، چیکار می شه کرد ؟ هــ ـیـ ــچ.

• بازگشتی برای زندگی بین چنین مردمی نمی بینم. شاید فکر کنم با رفتن به جامعه ای دیگه با فرهنگ بالاتر (!) مشکلم حل شه. ولی...
فعلن که امکانش ـو ندارم.
واسه همین به انتظار و توالی روزها بسنده کردم و می کنم.

 

[ایناز محمودی]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

اتفاقا خسته شدن از زندگی بیشتر توسنین مااتفاق میفته.چون ما سرشار از احساساتیم لحظه ای ممکنه تمام غمای دنیابریزه رو سرمون یاحتی به خودکشی فکرکنیم و چندلحظه دیگه حس خوبی بهمون دست بده.اگه لحظه های ناامیدی اقدامی نکنیم ممکنه کاری از روی احساسات انجام بدیم که جبران پذیر نباشه.بنابراین برای اینکه به افسردگی دچارنشیم بهتره یه برنامه سالم وپرنشاط واسه خودمون بریزیم وتاجایی که میتونیم از تنهایی وبیکاری دورباشیم .واسه منم اتفاق افتاده که زندگی برام پوچ وبی معنی شده ولی بعد از یه اتفاق که ممکنه دیدن یه برنامه،شنیدن یه حرف یافکرکردن به یه موضوعی باشه، از این پوچی بیرون اومدم.

 

[fa.z]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

از زندگی خسته شدم چون تکراری شده شدیـــــد! کلا مسخرس (
ولی به فکر خودکشی و اینا نیستم چون میدونم ۳-۴سال دیگه این وضع درست میشه! (اگه درست نمیشد‌ـم به فکر خودکشی نبودم! )

خسته شدن از زندگی همون نامیدی و پوچی‌ـه فک کنم راه حلی هم نداره جز اینکه آدم زندگی رو سخت نگیره!

 

[saghar128]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

خیلی وقته خسته ام از همه چیز!!!
ای کاش...فقط ای کاش باز هم تک امیدی کور برای اثبات به خودم که باید باشم و زندگی کنم داشتم!

 

[Z76.dentist]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

منم همینطور دیگه داره حالم از همه کس و همه چی بهم میخوره یجورایی احساس میکنم هیچکسو ندارم
نمیدونم تا کی قراره ادامه پیدا کنه ولی امیدوارم زود تر تموم شه یا از این ور یا از اون ور
واقعا خسته شدم از زندگی کردن

 

[Мох]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

خیلی خیلی خسته ام از زندگی دیگه واقعا غیر از یه راه راهی واسم باقی
نمونده امیدوارم جرئت انجام دادنشو داشته باشم فک نکنم دیگه بتونم اون شخصیت شاد رو که
همه ازم دیده بودنو داشته باشم

 

[saghar128]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

اونقد خسته کننده است که گاهی حتی حس میکنم از سمپادیا هم خستم( >:p)

 

[pucy cat]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

بچه ها فوضوليه ببخشيد ولي:
لطفا فقط نيايد بگيد اززندگي خستم دليلم بگيد خو
به نظرمن روزمرگي يکي از دلايل مهمه اين موضوعه و راه حل داره واسه حلش
من يه وقتا که دچار روزمرگي ميشم سعي ميکنم که يه چيزه جديدو امتحان کنم وخيليم کمک ميکنه به ادم
سعي کنيد بريد دنبال علايقتون مثه موسيقي ورزش و... ياکارايي که تاحالا نکردين وبکنين به نظرم خيلي مفيده

 

[farnoosh hashemi]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

هــــــه...
خیلی وقت ِ از زندگی خسته شدم ، سر خیلی اتفاقات ، سر نــبودن ِ یسری افــــراد ، ســر اتفاقایی که فکرشم نمیکردم اتفاق بیفتن ، ســـر...
این چیزا ربطی به سن نداره ، وا3 یسری افراد هم هیچ وقت پیش نمیاد و وا3 یسری ها مثه من ، 6ماهـــی ِ که پیش اومده...
+دارم سعـی میکنم برگردم ، وا3 برگشت یه چیزی باید باشه به اسم "امــید"که من دنبالشم ولی در حال حاضر وجود نداره .

 

[zohreh.sh74]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

زندگی برام عادی شده بود ، یعنی زندگی با یه طعم همیشگی و عادی ، شیرینیه خاصی نداشت.......
خدارو پیدا کردم.............
تو شبای احیا از خدا خواستم آدمم کنه ، اونم یه نیم نگاهی بهم انداختو...........
کلا از این رو به اون رو شدم ، الان از گناه کردن احساس عذاب وجدانی شدید بهم دست می ده ( یعنی واقعا عذاباااااا) ، حتی گناه های که برامون عادی شده............
آغا یه جوری از این رو به اون رو شدم که کلا دوستام و فامیل قیافه هاشون این شکلی شده :-\ یعنی زهره خودتی؟؟؟؟
احساس سبکی می کنم ، این خدا خیلی بهم حال داده.............

 

[...roze...]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

من یک مدتی آرزوی مرگ می کردم ...
دلیلش بیشتره خصوصیه ولی در همین حد بدونین که یک جورایی حس می کردم شخصیتم داره خورد می شه و من هم نمی تونم جلوش رو بگیرم چون هیچکس اینو نمی فهمید...(آخه من آدم مغروریم به شدت و دوست نداشتم از اون آدم مصمم و محکم یک آدم سست عنصر تبدیل شم...)

 

[Ogjfdnhdbkfrgccfvv]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

هر چند از زندگی خسته بشم در حدی نیست ک نخوام تو این دنیا باشم
زندگی میکنم ب خاطر هدف هایی ک دارم
تنها چیزی ک امیدوار ب زندگیم میکنه هدف های ایندمه
وگرنه اونجور ک بگی خسته بشی . بخوای دوباره برگردی نه
خسته شدم اما نه در اون حد..

 

[Sisyphus]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

من نمیدونم چرا ولی آدمیم که چیزای کوچیک شادم میکنه و نمیذاره از زندگی خسته بشم
شاید مسخرا باشه اما مثلا یه پاک کن نو هم که میخرم تا دو-سه روز باهاش حال میکنم

 

[آقا فریبرز]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

به حدی خسته شدم که حتی بزرگترین غصه ها هم ناراحتم نمی کرد
پدر و مادر خوب / بد داشتن خیلی تفاوت داره با هم. فرقشو کسی که
خوب / بد داره و از نزدیک شاهد یک مامان بابای بد / خوب هست می
فهمه ! بله اینطور هست که مادر پدرت که قراره تکیه گاهت باشن هیج
انگیزه ای بهت نمیدن و انگیزه هات رو هم ازت میگیرن.
اونجاست که شبی تنها و بی کس میشینی به همه چیز فکر میکنی و
به این نتیجه میرسی که تو هیچ تقصیری نداشتی و این عدالت نیست
و بالاخره بغضت میترکه. و شب رو با سوال های متفاوت ولی با مضمونی
واحد از خدا به سحر میرسونی و نهایتا ازش میخوای اگر واقعا جای حق
نشسته ، به تو هم نشون بده حق یعنی چی.

و فردای اون روز ، از زمین و آسمون برات رحمت بباره و بهترین اتفاقای
زندگیت همه و همه تو یه روز بیفته. اون وقته که میفهمی این فقط و
فقط و فقط خداست که هواتو داره. به زندگی برمیگردی :)

 

[علــی[میم]]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

روند اخیر تاپیک بیشتر مربوط به احساسات فردی شماست و مربوط به اینجا نیست.
×منتقل میشه به روانشناسی !

 

[جاني دپ]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

من اگه امسال المپياد رياضي خدايي نكرده قبول نسم نابود خواهم شد!!!! اين المپياد ميتونه كمر منو بشكنه و منو نابود كنه

 

[paml]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

من حالم از زندگي بهم ميخوره
به خودكشي هم بسيار زياد فكر كردم(اما انجام ندادما) حتي يه بار رفتم گوگل به عنوان راحت ترين روش خودكشي

علتش هم اينه كه من چندين بار با خانوادم دعوام شده و چند بار مامانم به خاطر من جلوم گريه كرده
من احمق ترين فرد دنييااام

برگشتن هم نداشتم