از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

[ibtkm]

سلام .
شاید با توجه به اسم تاپیک خیلی ها بگن اخه چرا گنده تر از دهنت حرف می زنی؟ بچه ی ۱۶ ۱۷ ۱۸ .... ساله از خسته شدن از زندگی و به زندگی برگشتن چی می فهمه ؟!
ولی باید بگم اینطور نیست. این مشکلات خیلی به سن ربطی نداره.

اصن برای همین تاپیک رو راه انداختم. برای اینه ببینیم کیا و چطوری از زندگی خسته شدن؟ به زندگی برگشتن؟ چطوری؟

من که خودم تا حالا اینجوری نبودم.

 

[ibtkm]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

من كهاز زندگي يه مدت بود خسته شده بودم اما حالا به زندگي برگشتم :)

دوست عزیز من بیشتر می خواستم دلیلش رو بدونم! اگه می شه دلیلش رو بگید!

پ.ن : لطفا دوستانی که اینجا پست می دن دلیلشون رو هم بگن.

 

[pico]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

دلیلش ...

احساسه پوچی و بی هدفی ... تا حالا نداشتیش ؟

توضیحش زیاده ترجیح میدم سوال بپرسم و جواب بدی اگه مایلی ...

 

[shahid]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

این احساسو هم تو یه جایی از زندگی میکنن...
حس کردم واقعا دارم از خدا دور میشم خیلی زیاد دور دیگه بریده بودم و خسته شده بودم...
یه شب یهو خواب حرم امام رضا رو دیدم و خیلی گریه کردم شاید نتونید درک کنین این چیزایی که میگید اما فرداش با یه نفر اشنا شدم که واققعا تونست کمکم کنه...خیلی عجیب بود واسم اما الانم اگه به مشکلی بر بخورم اول از خدا و بعد از اون کمک میخوام...اینجوری شد که به زندگی بازگشتم

 

[Sarina_ahm]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

مسلما وقتی به اهدافمون نمیرسیم وقتی دچار روزمرگی میشیم وقتی حس میکنیم کارا اونجوری که میخایم نیست یا بقیه رو درک نمیکنیم یا حس اینکه تلاش بی فایدست از زندگی خسته میشیم با وقتیکه موز و ماکارانیو برنجو اینا نمیخوریم(!) من ندیدم کسی همیشه از زندگی راضی باشه ولی هرکسی با فکر کردن به اینکه نا امیدی چیزیو حل نمیکنه و حتما فردا متفاوته آروم میشه
اتفاقا این سن سنیه که گاهی واقعا این احساسات به آدم دست میده و بیشتر آدما توی این سن این مشکلاتو داشتن!
البته ممکنه مثل من به مرضی به نام امید به وقت اضافه یا حتی تغییر نتیجه مبتلا شه که بده!

 

[Emperor of Shadow]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

منم یه مدت خسته شده بودم ولی حالا برگشتم(حالا تجربیاتمو گوش کن)
دلیلم اینه که وقتی خسته میشی داری از یه چیزی فرار میکنی با خودت میگی اگه نبودم چه خوب می شد و شایدم بخود کشی فک کنی ولی اگه منطقی باشی آب رفته به جوی باز نمی گردد
به عدم فک نکن که خودش عدم(وجود نداره)یعنی هر چی بشه تو نمیتونی اون چیزی که باعث خستگیت شده از بین ببری
پس بیایم دیگه فرار نکنیم به شیرینی مبارزه بیندیشیم

 

[Emperor of Shadow]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

خسته شددددددددددددددددددددم
ناجووووووور...وقتی فک میکنم به اهدافم نمیرسم ...
وقتی میدونم که اهدافم دست نیافتنیه ...
نا امید میشم

دوست عزیز به دو چیز فک کن
1-آیا اهدافتو درست انتخاب کردی هدف بالاتری مد نظرت نیست
2-منطقی فک کن ببین همه تلاشتو کردی شاید به نتیجه برسیا

 

[RIZE$H]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

من قبلنا وقتی یک شکست می خوردم ( حالا هر شکستی ).......ار زندگی خسته می شدم......
ولی الان دیگه سعی میکنم خودم رو زیاد برا اتفاقایی که در گذشته افتاده ناراحت نکنم......
سعی میکنم اون موضوع رو فراموش کنم.....و راه جدیدی رو شروع کنم !
پ.ن : ولی به هر حال گذشته هیچچ وقت فراموش نمیشه !

 

[Spacegirl]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

من هر چند يك بار از زندگي خسته ميشم دليلش هم آدماي اطرافمن. هي سعي مي كنم بهشون توجه نكنم ولي نميشه

 

[samet57]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

من دو دفعه اینقدر از زندگی خسته شدم
با این سن کم دفعه دوم میخواستم خودکشی کنم.
اولیش مربوط به 7 ماه پیشه
رفته بودم دوره آزمایشی حفظ کل قرآن.
یک ماه اول توی صد نفر جز نفرات اول بودم ولی بعدش یکهو شدم آخر
خواستم بیام بیرون ولی نمیشد.
آخه تعهد گرفته بودن که تا آخر دوره کسی حق خروج نداره. از یه طرف تابستونم الکی داش هدر میرفت از طرف دیگه (خصوصی بود)
خلاصه گذشت و دیگه تا مرز دیوونگی رفتم که یه فکر به ذهنم رسید
رفتم زیر پنجره مدیر اونجا و خودم را طوری نشون دادم که حواسم نیست و با یکی از بچه ها بلند بلند حرف زدم طوری که بشنوه/
هر چی از دهنم در اومد گفتم آخرش هم گفتم که مدیره رو حلال نمیکنم
یارو هم که خشکه مذهبی تا جمله آخر رو شنید پرید بیرون پروندم رو داد(آخه شناسنامم پیشش بود)
اینقدر خوشحال بودم که همه چی یادم رفت .
خدا رو شکر

دومی هم بعدا میگم. الان خیلی خسته شدم

 

[!...Ana...!]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

من تا حالا از زندگي بر نگشتم ، ولي ازش خسته شدم ، يه روز رو تخت دراز كشيده بودم (جمعه بود) از ساعت 9 ...سر ِ صبح با بابام دعوام شده بود...تا ساعت ِ 3 رو تختم بودم!
اون موقع احساس مي كردم زندگي و ثانيه ها نمي گذره ...خيلي حس ِ بدي بود...احساس مي كردم دنيا خشك شده من زندم همونجا خواستم خودم ُ بكشم يا پاشم فرار كنم ...فكر كردم پاشم پاي لخت كل ِ مشهد ُ بدوم...! بديش اينجا بود همه هم ساكت بودن ...هيچ صدايي نبود...حتي تيك تيك ِ ساعتِ رو ديوار!
واسه زندگي هدف دارم اما پشتوانه اي ندارم كه من ُ تضمين كنه !
همين باعث ميشه بعضي وقتا ازش خسته شم ولي ازش بر نمي گردم!

+
تا حالا فقط يه بار به خودكشي فكر كردم!

 

[Mohammadreza128]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

خب ادم مسلما تو زندگیش بدلیل مشکلات خسته میشه جاهایی به خود کشی فک میکنه اما بعضی وقتا حس پوچی بوجود میاد این حس از زندگیه تکراری بی دلیل بی هدف اب میخوره من هر وقت احساس پوچی کردم هدفم رو یدرجه سخت تر و بزرگتر کردم اینجوری ادم بیشتر راغب به زندگیه فقط اونقدر رویایی نشید که به جای هدف رویا تون رو بزرگ کنید هدف اونیه که رسیدن بش برات میسر باشه و هدف سخت بازم امکان رسیدن داشته باشه اما راهش دشوار اینجوری میشه امید داشت.

 

[آبجي مرضيه]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

شايد استرسه كنكور مسائله بچه گانه رو ظرفيت الانه بچه ها تاثير بذاره يه مشكله ديگه پيش بياد تقي بتوقي بگن واي ديگه نميكشم ولي اكثرشون لحظه اي
ولي بزرگترا معمولا چون ظرفيتشون با بچه ها فزق داره و يه سري مشكلات كه برا ماا بزرگه مشكل براشون محسوب نميشه وقتي ميگن خسته شديم بيشتر ادم باورش ميشه
مشكلاتتم با ادما بزرگ ميشن
منم عقيده دارم كه 99 درصد اين حرفا واسه سنه مازوده دليلشم بالا گفتم

 

[!...Ana...!]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

خب ادم مسلما تو زندگیش بدلیل مشکلات خسته میشه جاهایی به خود کشی فک میکنه اما بعضی وقتا حس پوچی بوجود میاد این حس از زندگیه تکراری بی دلیل بی هدف اب میخوره من هر وقت احساس پوچی کردم هدفم رو یدرجه سخت تر و بزرگتر کردم اینجوری ادم بیشتر راغب به زندگیه فقط اونقدر رویایی نشید که به جای هدف رویا تون رو بزرگ کنید هدف اونیه که رسیدن بش برات میسر باشه و هدف سخت بازم امکان رسیدن داشته باشه اما راهش دشوار اینجوری میشه امید داشت.

درست ِ اما پوچي با زندگي برگردون شدن فرق مي كنه...تو زندگي برگردون كردن ، پوچي وجود نداره ، مسائل ِ زنگيه اما در پوچي خودتُ نفسات و وجدانت در معرض قرار مي گيري!

 

[shershere]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

منم از زندگی خسته شدم ... این اتفاق دقیقا تابستون امسال اتفاق افتاد (ولی به خودکشی و اینا دیگه نرسید ها!)

حس می کردم هم بی هدفم هم زندگیم تکراریه هم پوچه هم ... هزارتا مشکل دیگه ...

ولی بعد خودم پیدا کردم ...

سعی کردم به جای اینکه بگم چرا زندگیم هدف نداره براش یه هدف انتخاب کنم ...

البته تا الان یه کار احمقانه کردم که باعث شد از هدفم دور شم ولی ...

الان بازم برگشتم به همون آدمی که دوست داشتم باشم

الان زندگی خیلی برام شیرینه!

(اون کار احمقانه هم برای جبرانش یه روزه که عوض شدم و نتیجه هم داده!)

 

[Mohammadreza128]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

درست ِ اما پوچي با زندگي برگردون شدن فرق مي كنه...تو زندگي برگردون كردن ، پوچي وجود نداره ، مسائل ِ زنگيه اما در پوچي خودتُ نفسات و وجدانت در معرض قرار مي گيري!
ا

به نظر من مسائل زندگی همه با گذر زمان یا مکان حل میشه یعنی مسائل مادی نیاز به گذشت زمان یا تغییر مکان داره بیشتر دلیل خودکشی و خستگی از زندگیی که دیگه سخته برگشتن پوچیه چون روحیه.

 

[Mohammadreza128]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

دوستان اگه میخواین از راه برگزیدن هدف از خسته شدن از زندگی رهاشید حواستون باشه هدف بالا در نظر بگیرید نه هدف رویایی و غیر قابل دست یافت.

 

[پوریا]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

خب من ک خیلی وقته از زندگی خسته شدم...دوست هم ندارم بهش برگردم...شایدم دوست دارم و نمیتونم...
ب هر حال...علتش برای من شعاریست ب نام عشق...ک ب واقعی یا خیالی بودنش وقعی نمینهم...
شاید روزی بتونم ب زندگی برگردم...
ولی فعلا برایم"سه شنبه و چهارشنبه هر دو صرفا بعد از آن چهارشنبه ی نحس هستند"نه جدا از یکدیگر

 

[sayra]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

گاهی اوقات از زندگی خسته میشم...وقتایی که با تمام توانم تلاش میکنم به هدفم برسم ولی دیگران جلومو میگیرن...وقتایی که دلم میگیره و کسی نیست باهاش صحبت کنم....

 

[پرنیان.ک]

پاسخ : از زندگی خسته شدید؟ به زندگی برگشتید؟

كلن اين حس از زندگي خسته شدن هر از چندگاهي آدمو ميگيره!
منم خودم دچارشم!
بيشتر وقتي كه حس ميكنم هيچ كس تلاش منو واسه خوب بودن نميبينه! :-s
يا مثن وقتايي كه حس ميكنم ضررام از فوايدم واسه ي اين دنيا بيشتره!
يا وقتي كه كسالت و بي حوصلگي تمام وجودمو ميگيره!
ولي مهمترينش وقتي اتفاق ميفته كه از ته دل حس ميكنم هيچ كي حواسش به من نيست و حتي و بهم فكرم نميكنه
اما همشون زودگذره ته تهش يه هفته طول بكشه! :)