- شروع کننده موضوع
- #1
pooria
کاربر نیمهفعال
- ارسالها
- 18
- امتیاز
- 82
- نام مرکز سمپاد
- شهید بهشتی
- شهر
- ارومیه
- دانشگاه
- دانشگاه تهران
- رشته دانشگاه
- معماری
ریچارد براتیگان «لطفا این کتاب را بکارید» را در تابستان 1968 منتشر کرد. این کتاب شامل هشت پاکت بذر است که پشت هر کدامشان شعری چاپ شده و همگی در پاکتی کوچک بستهبندی شده اند. «لطفا این کتاب را بکارید» با عکسهای بیل براک و حروفنگاری جی اس بروک توسط گراهام مکینتاش منتشر و به صورت رایگان بین مردم توزیع میشد.
مترجم : علیرضا بهنام از سايت جن و پري http://www.jenopari.com
فرش شاهانهی سنبل
تصمیم گرفتهام دردنیایی زندگی کنم كه آنجا
كتابها تبدیل شدهاند به هزاران باغ
با كودكانی که بازی میكنند در باغها
و یاد میگیرند
رفتار نجیب روییدنیهای سبز را
گلهای بومی كالیفرنیا
در این بهار 1968
با آخرین ثلث قرن بیستم
كه سفر میكند مثل یك رویا
به سمت پایانش
وقتش است كتاب بكاری
آنها را به زمین بسپاری
شاید كه گلها و علفها
برویند از این صفحات
جعفری
از انرژی، خدایان و نمایش تاریخ متشكرم
كه ما را اینجا به این لحظه رساند
با این كتاب در دستهایمان
در حال صدا زدن مثل آینده
در تالاری سبز و پر ستاره
كدو
زمان خوبی است برای قاطی كردن جملهها
جملهها با گل و لای و خورشید
با نقطهگذاری و باران
با فعلها، و برای كرمها كه بلولند
توی علامتهای سوال
و ستارگان
تا بتابند بر اسمهای همخانواده
و شبنم تا شكل گیرد
روی بندها
همیشه بهار
دوستانم نگراناند
و از آن با من حرف میزنند
از پایان دنیا حرف میزنند
از ظلمات و فاجعه
من همیشه خونسرد میشنوم
و بعد میگویم نه، قرار نیست تمام شود
این تنها یك آغاز است
همان طوركه این كتاب
تنها یك آغاز است.
هویج
به نظرم بهار 1968 زمان خوبی باشد
تا به خونهایمان رجوع كنیم
و ببینیم كه قلبهایمان چه چیزی را میگردانند
درست مثل این گلها و سبزیجات
كه هر روز رجوع میكنند به قلبهاشان
و میبیینند که خورشید انعكاس میدهد
مثل آیینهای بزرگ
اشتیاقشان به زیستن و زیبا بودن را
كاهو
تنها امیدی كه داریم
كودكاناند و بذرهایی كه به آنها میدهیم
و باغهایی كه همراه هم میكاریم
آفتابگردان شاستا
دعا میكنم 32 سال دیگر
این گلها و سبزیجات
آبیاری كنند قرن بیست و یكم را
با صدایشان كه میگوید
زمانی كتابی بودهاند
كه با دستهایی عاشق به زندگی تبدیل شدهاند
مترجم : علیرضا بهنام از سايت جن و پري http://www.jenopari.com
فرش شاهانهی سنبل
تصمیم گرفتهام دردنیایی زندگی کنم كه آنجا
كتابها تبدیل شدهاند به هزاران باغ
با كودكانی که بازی میكنند در باغها
و یاد میگیرند
رفتار نجیب روییدنیهای سبز را
گلهای بومی كالیفرنیا
در این بهار 1968
با آخرین ثلث قرن بیستم
كه سفر میكند مثل یك رویا
به سمت پایانش
وقتش است كتاب بكاری
آنها را به زمین بسپاری
شاید كه گلها و علفها
برویند از این صفحات
جعفری
از انرژی، خدایان و نمایش تاریخ متشكرم
كه ما را اینجا به این لحظه رساند
با این كتاب در دستهایمان
در حال صدا زدن مثل آینده
در تالاری سبز و پر ستاره
كدو
زمان خوبی است برای قاطی كردن جملهها
جملهها با گل و لای و خورشید
با نقطهگذاری و باران
با فعلها، و برای كرمها كه بلولند
توی علامتهای سوال
و ستارگان
تا بتابند بر اسمهای همخانواده
و شبنم تا شكل گیرد
روی بندها
همیشه بهار
دوستانم نگراناند
و از آن با من حرف میزنند
از پایان دنیا حرف میزنند
از ظلمات و فاجعه
من همیشه خونسرد میشنوم
و بعد میگویم نه، قرار نیست تمام شود
این تنها یك آغاز است
همان طوركه این كتاب
تنها یك آغاز است.
هویج
به نظرم بهار 1968 زمان خوبی باشد
تا به خونهایمان رجوع كنیم
و ببینیم كه قلبهایمان چه چیزی را میگردانند
درست مثل این گلها و سبزیجات
كه هر روز رجوع میكنند به قلبهاشان
و میبیینند که خورشید انعكاس میدهد
مثل آیینهای بزرگ
اشتیاقشان به زیستن و زیبا بودن را
كاهو
تنها امیدی كه داریم
كودكاناند و بذرهایی كه به آنها میدهیم
و باغهایی كه همراه هم میكاریم
آفتابگردان شاستا
دعا میكنم 32 سال دیگر
این گلها و سبزیجات
آبیاری كنند قرن بیست و یكم را
با صدایشان كه میگوید
زمانی كتابی بودهاند
كه با دستهایی عاشق به زندگی تبدیل شدهاند