ادم کلا ممکنه عصبانی بشه
همون طور که پزشک ها هم مریض میشن مشاور ها و روانشناس ها هم عصبی میشن و این باعث بروز رفتار های غریزی میشه که طبیعیه چیزی که مهمه اینه که بعد از بروز این رفتار هر چه سریع تر کنترل خودمونو به دست بگیریم
اگه خیلی عصبانی بشم و نتونم کاری بکنم اول از همه یه نفس های عمیق و عحیب میکشم بعد هم یا خنده ام(خنده عادی نه به طور قطع) میگیره اون مکان رو ترک میکنم و یا اشک تو چشمام جمع میشه اون مکان رو ترک میکنم، بستگی به طرفش و میزان عاجز شدنم داره.
البته عصبانیتی که شدید و سر داداشم باشه یه داد هایی میزنم که تا چند تا کوچه اونورتر هم میره و واقعا بعدش از خودم عصبانی میشم:/
ولی خب همه اینا کم پیش میاد مثلا دو سه ماه یکبار.
عصبانی میشم به طور پیش فرض اشک تولید میشه. البته این در مواقع عصبی بودن هم صدق میکنه. البته این پیشفرض جدیده یعنی انقدر سکوت و خودخوری کردم از یجا دیگه زده بیرون. شما نکنید. احساسات، برای مرد و زن هم فرق نمیکنه، یه چیز عادی برای آدمان و به موقع باید نشون داده بشن و خالی بشن وگرنه...
من خیلی خیلی خیلی کم عصبانی میشم.شاید سالی یکبار.
آخرین باری که عصبانی شدم،شروع کردم از ته دلم عربده کشیدن... بعدش لیوان پرت کردم تو دیوار هم لیوانه خورد شد هم جای دستش خیلی بد موند رو دیوار.مورد چیز میز پرت کردن زیاد داشتم کلا:/تهشم به هق هق و اشک بی صدا ختم میشه.اصن یه لولی بازیابی...
از گفتن اینا خجالت میکشم ولی باید یه راه حلی براشون پیدا کنم.رسما وقتی عصبانی میشم دیگه مغزم کار نمیکنه.این نفس عمیق کشیدن و اینام چندان کمکی نمی کنه...
عصبانیت احمقانه است. هر چیزی که بشه. هر موقعیتی که باشه. در واقع تنها احساسیه که به هیچ وجه لتزم نیست و وجودش هم قطعا ضرر می زنه، هم فزیکی هم روانی.
راهش هم اینه که عصبانی نشیم. مثلا وقتی یه نفر یه رفتار نادرستی نشون میده فکر کنیم چقدر این انسان بیچاره است یا چه گذشته غم انگیزی (برای من که دارم فکر می کنم) می تونه داشته باشه که یه همچین رفتاری رو نشون بده. چقدر بدشانس بوده. اصلا آدم ناراحت میشه.
یا اگه یه نتیجه ای رو به دست نیاوردیم فکر کنیم که زندگی یعنی همین. یعنی تا زمان هست کاری می کنیم و اگه دیگه زمان نیست کاری نمی کنیم (در اون زمینه خاص دیگه، وگرنه برای رسیدن به هدف راه هست).
اگه پیشفرض ذهنیمون این باشه که عصبانیت اشتباه ترین انتخابه یه جوری می تونیم یه جایگزین پیدا کنیم. چون گزینه ای بد تر از بدترین گزینه نداریم.
اگه از حد کنترل خارج شدید سعی کنید با درد یهویی به خودتون شک وارد کنید...
یه بار خیلی عصبانی بودم کف دستمو گذاشتم رو یه پنس تا آخرش رفت داخل ولی باعث شد نزنم یه دختره که رو مخم بود رو لت و پار کنم
به شخصه اصلا عصبانی نمیشم اما اگه بشم یا سکوت میکنم و هیچ حرفی نمیزنم یا اگه شدتش خیلی زیاد باشه میرم تو اتاقم درو میبندم و انقدر مشت میزنم رو بالشم تا حرصم خالی بشه اگرم دیگه خیلی عصبانی بودم با مشت میزنم به دیوار