خلوتونه....

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع nazaninpary
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : خلوتونه....

مي دونم شعرو وداستان خيلي مي خوني اما بيشتر بخون تا تو نوشتن كمكت كنه البته تمرين هم جاي خود داره.......
ودر كل حرف نداره....... =D>
 
پاسخ : خلوتونه....

به نقل از Rubiker :
چرا ؟ چرا اين هم براي ما ؟؟
چون شما در خواست یک متن با وزن بیشتر رو کردید......
 
پاسخ : خلوتونه....

به نقل از nazaninpary :
چون شما در خواست یک متن با وزن بیشتر رو کردید......
هااا....... هم دست گلتون درد نكنه...
ولي احساس ميكنم منظورم سجع بود نه وزن...
 
پاسخ : خلوتونه....

به نقل از گرد آفريد :
مي دونم شعرو وداستان خيلي مي خوني اما بيشتر بخون تا تو نوشتن كمكت كنه البته تمرين هم جاي خود داره.......
ودر كل حرف نداره....... =D>
به نقل از sahere :
جالب بودن والبته زیبا با تمرین خیلی بهتر میشن موفق باشی عزیزم!!!!!!!!
ممنون از نظرات بجا و متین شما دوستان .......حتما به توصیه شما عمل خواهم کرد.....باز هم متشکرم....
 
پاسخ : خلوتونه....

@به نام او که به گل ناز زیبایی بخشید@
می نویسم تا از شاخه های احساسم شکوفه های عشق بتراود .می نویسم تا در نگاه شاد مانت روزی زیبایی های زندگی را منعکس سازم.
نمی دانم چه شد که دست به قلم بردم اما می دانم معجزه ی احساس تو بود که بعد از روزها دل احساسم را به تپیدن واداشت.
این روز ها من با خودم قهرم .نمی دانم چرا.ولی از ثانیه ها گله دارم. دقایق برایم طاغت فرساست و عبور از لحظه ها ناممکن است.
نمی فهمم چه می نویسم .فقط می دانم دلم می خواهد قلم را روی برگه به رقص در بیاورم و برایش آوازی از دلتنگی ها بخوانم .او را دست در گردن کلمات به سالن رقص حروف بفرستم تا بوسه ای آتشین از جملات بستاند و در گیر و دار دلمشغولی ها با احساسات بازی کند.
نمی دانم احساسم چیست........اما می دانم دلم لک زده برای بی خیالی هاااااااااااااااااا.........
 
پاسخ : خلوتونه....

نثر فوق العاده قويي بود واقعا نديده بودم كسي با اين همه احساس بتونه كلمات رو برقصونه!
از استعاره هاي بسيار زيبا و دل نشيني استفاده كرده بودين .
بسيار دل چسب ، عاشقانه ، منحصر به فرد و مخاطب پسند بود. اين آخري رو حتما به استاد صفايي معلم ادبياتمون نشون ميدم ، مطمئنم ايشون هم با نظر من موافق باشن...
 
پاسخ : خلوتونه....

به نقل از Rubiker :
نثر فوق العاده قويي بود واقعا نديده بودم كسي با اين همه احساس بتونه كلمات رو برقصونه!
از استعاره هاي بسيار زيبا و دل نشيني استفاده كرده بودين .
بسيار دل چسب ، عاشقانه ، منحصر به فرد و مخاطب پسند بود. اين آخري رو حتما به استاد صفايي معلم ادبياتمون نشون ميدم ، مطمئنم ايشون هم با نظر من موافق باشن...
ممنون از لطفتون......حتما این کار رو بکنید ممنون می شم....وجواب ایشون رو هم برای من اینجا بنویسید ....متشکرم
 
پاسخ : خلوتونه....

به نقل از nazaninpary :
@به نام او که به گل ناز زیبایی بخشید@
می نویسم تا از شاخه های احساسم شکوفه های عشق بتراود .می نویسم تا در نگاه شاد مانت روزی زیبایی های زندگی را منعکس سازم.
نمی دانم چه شد که دست به قلم بردم اما می دانم معجزه ی احساس تو بود که بعد از روزها دل احساسم را به تپیدن واداشت.
این روز ها من با خودم قهرم .نمی دانم چرا.ولی از ثانیه ها گله دارم. دقایق برایم طاغت فرساست و عبور از لحظه ها ناممکن است.
نمی فهمم چه می نویسم .فقط می دانم دلم می خواهد قلم را روی برگه به رقص در بیاورم و برایش آوازی از دلتنگی ها بخوانم .او را دست در گردن کلمات به سالن رقص حروف بفرستم تا بوسه ای آتشین از جملات بستاند و در گیر و دار دلمشغولی ها با احساسات بازی کند.
نمی دانم احساسم چیست........اما می دانم دلم لک زده برای بی خیالی هاااااااااااااااااا.........
wow
 
پاسخ : خلوتونه....

اسم خلوتونه رو از همون خلوتونه ي خودمون گرفتي نه؟
 
پاسخ : خلوتونه....

شرمنده يادم رفتم ببرمش مدرسه... :-[ :-[
تا صبح جلو چشم بودااا.... :-"
ببخشيد ديگه... :-ss
 
پاسخ : خلوتونه....

نازنین پریا جون متنات قشنگن ولی جاشون اینجا نیست!!!!!!!!!!!!!!!


شعراتو بذار اینجا اونا هم قشنگن!!!
 
پاسخ : خلوتونه....

به نقل از sahere :
نازنین پریا جون متنات قشنگن ولی جاشون اینجا نیست!!!!!!!!!!!!!!!


شعراتو بذار اینجا اونا هم قشنگن!!!
می دونم عزیزم اما من به خاطر اینکه می خوام یواش یواش متن هام رو هم تبدیل به شعر بکنم به نظرات بچه ها اینجا نیاز دارم.....بازم ممنون از نظرت........
 
پاسخ : خلوتونه....

سر خط بی کسی ها نشسته ام مننتظر اتوبوس قلم های بی وفا شنیده ام همه مسافران این راه غریب و تنهایند.مثل من.
روزهاست که در تنهایی این جاده های موازی گم گشته ام و هرشب سر به روی بالشتک خاطره ای دیگر از ناخوشی ها چشم به روی تک نشینی ها می بندم و سفر میکنمبه دیار آرزوهای بی پایان
همسفر های من حروف و کلمات و جملات اند .
همنشین های من کوله باری از ابهام اند .روی صفحه صفحه ی این دنیا لایه نازکی از غبارٍ غم های بی سر انجام نشسته است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غم غم غم ساکت باش محکومیت توست
آخر چرا؟
چرا باید همنشین بی کسی باشم ؟
چرا باید با سکوت سخن بگویم؟
چرا در کنج دلتنگی هایم همیشه باید با کلمات چرند و پرند ببافم و بدان اویز کنم ؟
اما وقتی کسی می تواند در این زندانٍ غبار آلودٍ سخت را با یه تبسمٍ ساده بگشاید آیا رواست که من در آن سر کوهستان های غربت دندان غروچه ای از غربت سر دهم؟
 
پاسخ : خلوتونه....

به نقل از nazaninpary :
سر خط بی کسی ها نشسته ام مننتظر اتوبوس قلم های بی وفا شنیده ام همه مسافران این راه غریب و تنهایند.مثل من.
روزهاست که در تنهایی این جاده های موازی گم گشته ام و هرشب سر به روی بالشتک خاطره ای دیگر از ناخوشی ها چشم به روی تک نشینی ها می بندم و سفر میکنمبه دیار آرزوهای بی پایان
همسفر های من حروف و کلمات و جملات اند .
همنشین های من کوله باری از ابهام اند .روی صفحه صفحه ی این دنیا لایه نازکی از غبارٍ غم های بی سر انجام نشسته است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غم غم غم ساکت باش محکومیت توست
آخر چرا؟
چرا باید همنشین بی کسی باشم ؟
چرا باید با سکوت سخن بگویم؟
چرا در کنج دلتنگی هایم همیشه باید با کلمات چرند و پرند ببافم و بدان اویز کنم ؟
اما وقتی کسی می تواند در این زندانٍ غبار آلودٍ سخت را با یه تبسمٍ ساده بگشاید آیا رواست که من در آن سر کوهستان های غربت دندان غروچه ای از غربت سر دهم؟

محشر بود مثل همیشه عزیز ....

چرا باید همنشین بی کسی باشم ؟
چرا باید با سکوت سخن بگویم؟
این قسمتش رو بیشتر دوست داشتم.....موفق باشی عزیز...
 
پاسخ : خلوتونه....

بی خبر از حال من
گذشتی از کنارم و
ندیدی شکسته بال من
خیلی بی انصاف و بی احساسی
بعد از تو من ندارم حال هیچ پروازی
من شدم نخلی
زیر آفتاب سوزان بی وفایی های تو
بی آب نگاهت
بی خاک صدایت
و من خشکیدم در کویر
بی توجهی های تو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...
14/12/1389
در مدرسه
صبح
بعد از دعوای خانم حسینی(معاون محترم مدرسه!!!)
امروز تولد سیمین بود
فردا تولد منه
دلم می خواد با نیلوفر قهر کنم
شایدم قهر هستم
 
پاسخ : خلوتونه....

سرشار از احساسه ولی میدونی که من از احساسات چیزی نمی فهمم در نتیجه مفهوم شو نفهمیدم!
 
پاسخ : خلوتونه....

مژده بهتون ميدم ...
ما فردا امتحان ادبيات داريم و همونجور كه قول داده بودم متنتون رو حتما به آقاي صفايي نشون ميدم ...
-------------------------------
صندوق پيغام خصوصي تون پر شده !!!
 
پاسخ : خلوتونه....

به نقل از nazaninpary :
@به نام او که به گل ناز زیبایی بخشید@
می نویسم تا از شاخه های احساسم شکوفه های عشق بتراود .می نویسم تا در نگاه شاد مانت روزی زیبایی های زندگی را منعکس سازم.
نمی دانم چه شد که دست به قلم بردم اما می دانم معجزه ی احساس تو بود که بعد از روزها دل احساسم را به تپیدن واداشت.
این روز ها من با خودم قهرم .نمی دانم چرا.ولی از ثانیه ها گله دارم. دقایق برایم طاغت فرساست و عبور از لحظه ها ناممکن است.
نمی فهمم چه می نویسم .فقط می دانم دلم می خواهد قلم را روی برگه به رقص در بیاورم و برایش آوازی از دلتنگی ها بخوانم .او را دست در گردن کلمات به سالن رقص حروف بفرستم تا بوسه ای آتشین از جملات بستاند و در گیر و دار دلمشغولی ها با احساسات بازی کند.
نمی دانم احساسم چیست........اما می دانم دلم لک زده برای بی خیالی هاااااااااااااااااا.........
همونطور كه قول داده بودم اين متنتونو به استاد صفايي نشون دادم وايشون هم گفتن :
نثر بسيار پخته و قويي است ... مراعات النظير ها يه درستي و به زيبايي ها استفاده شده و همچنين اين قطعه و يا نثر ادبي بسيار زيبا و دلنشين بود ... اميدوارم كه موفق باشين
 
پاسخ : خلوتونه....

(ببخشيد با موبايل مي نويسم احتمالا خطوط نا مرتب باشند!) هيچ خانه پر محبتي
در به روي دل بي رنگ افکارم
نمي گشايد
هرکدام خسته از جستجويي
بي پايان
روي چمنزاري پراز علف هاي هرز
مي نشيند
و من
بي قرارتر از ديروزم
دست در گريبان اين افکار آزار دهنده
روي سراميکي ازخيال
باتو و او و همه مي جنگم
چه خوب
در اين دنيا
لااقل من هميشه خودم هستم...؛هميشه....
----------------
منظور از خودم معني اسم واقعيمه که يعني پيروز...
 
پاسخ : خلوتونه....

خوبه عزیزم کم کم داره شبیه شعر میشه :)
قشنگ بود!
 
Back
بالا