سلام. احساسات زیبایی دارید. البته من در حدی نیستم که نظر بدم ولی انتقاد پذیری شما وسوسه ام کرد. پس میگم
با یه تشکر واقعی از انتقادت قدر دانی می کنم 
من از شعر دوم و چهارمتون خوشم اومد و فقط درباره ی اونا نظر میدم.
هم نظریم 
تو شعر دوم سطر ششم بهتر بود آز کلمه ی بهتری به جای (و اما) استفاده میکردید.(به خاطر مفهوم) همچنین تو همون سطر به جای (آهنگ )اول بهتر بود کلمه ی دیگه ای (شاید آواز) استفاده میکردین.
و اما رو چی به جاش بذارم مثلا؟
کلمه ی آهنگ و بد آهنگ با هم ترکیب جالبی داشتن تو ذهنم! شاید کسایی باشن که به اندازه ی من از این هماهنگی خوششون بیاد
بسیار زیبا گفتی که (تو قلبت پاره ای سنگ است) ولی وقتی به این موضوع اشاره کردی باید بیشتر پرورشش میدادی
وقت نبود 
تو سطر 13ام همین شعر کلمه ی هفت سین خوب تلفظ نمیشه. بهتره عوضش کنی
موضوع اصلی شب عید بوده! نمی تونستم چیزی جاش بیارم! سعیمو کردم و تنها چیزی که تو شعر دلمو می زد همین کلمه بود متاسفانه :)
ضمنا تو سطر یکی مونده به آخر من نمیتونم دلیلی واسه اومدن صدای توپ و چرخیدن خورشید پیدا کنم. من بودم این سطرو کلا عوض میکردم.
موضوع شعر اینه : لحظه ی تحویل سال خورشید یه دور کامل دور زمین رو زده! و صدای توپی که به خاطر عید منفجر می کنن همون توپیه که گفتم
سفره هفت سینم فلسفش همین بود 
جدا از اینا شعرت نقاط قوت زیادی هم داره و در کل قابل تحسینه.
لطف داری B-)
تو شعر چهارم مفهوم رو فدای وزن و قافیه کردی. کاری که باید بکنی اینه که اینا رو درست کنی: چو دیوانه برفت - معشوق
ولی به سان... - چه مستانه برفت؟(مستانه رفتن با مفهوم شعر کاملا در تضاده!)
در مورد سه تای اولی چیزی نمی گم! جز اینکه جای ولی ((دلا)) بذارم چطور می شه؟
ولی در مورد آخری! مفهوم مصراع: دل من تمام عمر خودش رو به مستی و به عشق یار گذروند! پس تمام جوانیش مستانه رفت! مشکل؟ 
بازم شرمنده که نظرامو گفتم. امیدوارم ناراحت نشده باشی.
خوشحالم کردی B-)