پاسخ : چهار شنبه سوری
من همیشه چهارشنبه سوریا٬ از همه زود تر میرفتم پایین٬ آخر از همه بر میگشتم خونه!
قدیما٬ با پسرخالم میرفتیم
خیلی خاطره های خوبی دارم
همیشه از دو ماه قبل چارشمبه سوری٬ یه جعبه گنده آماده میکرد پر ترقه و بمبک و کپسولی و دست ساز... خودش و دوستاش عاشق دست ساز بودن
هرچی صدای این چیز میزا بلند تر٬ حالش بیشتر ! یادمه پسرخالم پیشنهاد میکرد میکروفون وصل کنیم به بلند گوی ماشین٬ بگیریم جلو کپسولی
یه دوستی داشت٬ عشق شیمی! همیشه سولفات مس و پرمنگنات پتاسیم و آتش زنه های مختلف از مدرسشون کش میرفت٬ آتیشای آبی و مرتفع اون موقع ها رو خیلی خوب یادمه...
یه فشفشه های خوشگلی درست میکرد... همیشه سیم ظرفشویی چرخان هم داشتیم ... خیــــلی خوش میگذشت... وسطاش هم مامان ها میومدن٬ کلی خوراکی میاوردن!
از چن وقت قبلش هم با پسرخاله و بابام چوب جمع میکردیم... کلی چوب داشتیم... یه دفه یه تختی که گذاشته بودن دم در رو سوزوندیم...
مامانم همیشه میومد٬ رسوم قدیمی چهارشنبه سوری باستانی رو به جا میاورد.
از همه بیشتر شلوغ میکردیم... دوستای منم میومدن.. خیلی خوش میگذشت... بهترین خاطره هام بود!
الانا دو سه ساله که پسرخالم اون شور و شوقش خوابیده٬ دانشجو هم هست و درس داره و خلاصه دیگه نمیاد ! ینی فوقش فقط بیاد یه چرخ بزنه بره !
دوستای دوره دبستانم٬ که خونه هامونم نزدیک همه٬ به شدت خز و ترسو شدن. ینی شدن یه سری دختر قرتی٬ ترسو و لوس به تمام معنی. میترسن حتی یه بمبک پرت کنن.
بابام هم به خاطر شلوغی خیابونا٬ منو پیش دوستای الانیم نمیره.
کلا آدما پایه نیستن.
برای همین خودم راه میفتم٬ برای خودم کپسولی میزنم٬ بعد هم میرم یه جایی که بزن و برقص باشه٬ اون جا یه سری دوستای پایه هستن٬ کرم میریزیم٬ آتیش رو مرتفع میکنیم و این حرفا.
آخرش هم همیشه بسیج میاد که مثلا جوونا رو جمع کنه٬ ما هم که از اونا مسلح تر٬ کپسولی میندازیم به سمتشون...
ولی دیگه به اندازه سال های قبل خوش نمیگذره.
امسال میخوام بترکونم٬میخوام یه کار متفاوت کنم. میخوام سولفات مس و باریم کش برم٬ آتیشای خوشگل داشته باشیم. میخوام برم پیش دوستام. میخوام حال کنم.
پرمنگنات پتاسیم هم دارم ( یه ظرف کوچیکش رو دوستان توی میتینگ دیدن
) ٬ از کارگاه شیمی پارسال هم طرز تهیه یه جور فشفه خوشگل و یه جور آبشار رو نوشتم. فسفر و بقیه مواد لازم رو یکشنبه کش میرم٬ برای پروژمون اون جا ول ـیم.
حتی اگه من رو حلق آویز کنن٬ حاضر نیستم چهارشنبه سوری رو بمونم تو خونه. دوست دارم برم سر و صدا کنم !
من راه پسر خاله ـم و دوستاش رو ادامه میدم٬ هرچه صدا بلند تر ٬ حالش بیشتر !