رفته بوديم مكه ،عربه ميخواس منو بخره از بابام اينا گفت اينجا خونه براتون ميخرمو سالي هر چه قدر خواستين ميتونيد بياين مكه با پوله من و...(خيلي ميخريدمنو )
يه بارم دبي بوديم.....تو همون مايس ولي نميشه گفت
من که کُلن خیلی سفر بهم خوش نمی گــذره . ولی تراولینگـای قــُم بهترین سفرهای عمـرم بوده . با اینکه اتفاق خاصی هم نیفتاد
یه سـالم به خاله اینــا رفتیم اصفهــون دور میدون امام چـارتومن مارو جریمه کردن شوهـَرخاله کُلی گُف که جریمه رو نصف می کنیم ، عب نداره ، من پولشو می دم و...
برگشتنی داشتیــم می اومدیم شوهرخـاله مذکور(!) 120 تا داش می رَف پلیس 20 تومـَن جریمش کَرد همچـی یادش رف . نه جریمه نصف شد نه ... ولی خب من خوشم اومد ( خباسـَت ! )
منم سفر كه ميرم خيلي خوش نميگذره ولي بهترين سفري كه رفتم به نظر خودم شيراز بود! فقط به خاطر تخت جمشيد اينو ميگم آخه خيلي برام جالبه هر چه قد ببينمش ازش خسته نميشم
به نظرم مهم ترین چیزی که میتونه تو خوش گذشتن سفر تاثیر بذاره:
1 همسفر ها: ما دو سال پیش کل فامیل حدود 30 نفر رفتیم شمال.کلا هم 100 تومن خرجمون شد.ولی کلی حال داد.
2-سازگار بودن مقصد با روحیات:مثلا شاید من تو این سن خیلی حال نکنم برم یه سفر که همش بریم جاهای تاریخی.(یه جوون تو این سن هیجان رو بیشتر دوس داره.)
و ... .
بهترین خاطره از سفر این بود :
یه بار با خالم و شوهر خالم رفتم زنجان(اون موقع خونه ی خالم اونجا بود به خاطر شغل شوهر خالم) تویه راه کلی حال داد
بعدشم تو 2 هفته ای که اونجا بودم هرروز میرفتیم بیرون و تویه راه اهنگ میزاشتیم و حال میکردیم
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یه بار دیگم با داداشم و شوهر خالم و دختر خالمو شوهرش و خالم باهخم تویه یه ماشین رفتیم که زیاد از خاطرات داخل شهرش یادم نمیاد اما 4 ساعتی که تویه راه بودیم خیلی حال داد
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یه بارم با خالم و شوهر خالمو داداشم رفتیم تهران اونم تو راه حال داد (من بیشتر تو راه حال میکنم )
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
این یکی تویه راه دیگه کلی حال داد
من و داداشم و خالم وشوهر خالم تویه یه ماشین بودیم ، دختر خالم و شوهرش تویه یه ماشین ، پسر خالم و زنش تویه یه ماشین و بابا و مامانمم تویه یه ماشین
تویه راه نزدیکیایه غار علی صدر وایسادیم که هم دستی با اب بزنیم(از اون دستی به ابا که wc هم بهش میکن ) هم بریم از غار تماشا کنیم که ماشالا اینقدر شلوغ بود که شوهر خالم گفت بریم غار کتله خور
بعد رفتیم اونجا ناهارم اونجا خوردیم
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یه بارم وقتی بچه بودم با مامانم و داداشم و پسر خالم(پسر خالم اون موقه ها مجرد بود) میریم(اینبار با هواپیما) ساری از اونم خاطره هایه خوبی دارم
برگشتم با خالم شوهر خالم و همونایی که رفتیم با ماشین بر میگردیم (اون موقع به خاطر شغل شوهر خالم خونشون ساری بوده )
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
#
من یا سفر نمیرم یا برم خاطره ی خوب دارم چون همش با خالم اینام
یه بار با عموم و اینا رفتیم اهواز!بهترین سفر زندگیم بود!یکی از عموهام با یه ماشین اومده بود که سقفش سوراخ داشت!ما از ذوقه سوراخه سقفه ماشین ده تاییی سوار ماشین شدیم!بعدم سوییچش گم شد کله آدرسارم اشتباه میرفتیم!کلا 4 روز همش میخندیدیم! اون زمانی بوود که این شعره هم توی دهن همه افتاده بود:رفتیو ما رو گذاشتی تو هچل عمه مولوک!ما ده تایی میخوندیمش!یادمه حتی یه بار نشستیم تو صندوق در صندوقو باز گذاشتیم! به همه ماشینا علامت دادیم که در عقب بازه خیلی خوش گذشت در کل!
خاطره انگیزترین سفری که رفتم داخل ایران نبوده و خب دلیلش هم اینه که خیلی چیزهای جدید و فرهنگ جدید و آدمهای جدید و اینا دیدم
اما سفر داخلی! سوم راهنمایی با مدرسه رفتیم اصفهان (راهنمایی فرزانگان!) که بعد بیرونمون کردن و شب دوم مجبور شدیم بریم خونهی مادربزرگ یکی از بچهها! (۵۰ نفر بودیم!) کلا خیلی خوشگذشت! خاطره انگیزترین بخشش هم دستشویی رفتن بود این همه آدم و یک دستشویی
دوم راهنمایی هم رفتیم کاشان و آخر سر رفتیم نیاسر! اونجا معلممون همه رو پرت کرد توی چشمهی اون بالا خیسخیس برگشتیم تهران و خیلی تو راه خوشگذشت!
اواخر تابستون امسال هم با خانواده شمال ایرانگردی داشتیم که خیلی تجربهی خوبی بود! کل مازندران و گیلان و تعداد از شهرهای آذربایجانها(!) رو رفتیم !
بهترین مسافرتم اردوی اصفهان بود که تابستون 89 رفتیم !
شب کنار پل خواجو ، شعرای حلقه ـُ یار دبستانی منُ ای ایرانُ اینا رو خوندیم ! کل مردم داشتن نگا میکردن اوناییرم که بلد بودن میخوندن باهامون !
یه مسافرتم یادمه 6 - 7 سالم بود با کل فامیل مامانم رفتیم شمال ! مسافرتای اینجوری خیـــــلی حال میده کلا ! با این که سنم کم بود ولی یادمه خیلی خوش گذشت !
بهترين خاطرم از رافتينگه تو تركيه. با دوتا خانواده هم قايق بوديم يه خانومه هم جلوم بود يكدفه به يك شيب رسيديم من تعادلمو از دست دادم و افتادم روی كفشای اون خانومه اونم افتاد تو آب ولی كفشاش موند. رود خونه هم خيلی خروشان بود ولی شانس آورد كه كاپيتان قايقمون نجاتش داد وگرنه رفته بود و منم قاتل می شدم
حالا بعد از اين كه اومد بالا شوهرش می خنديدو می گفت نمی دونم موقع افتادن چه جوری كفشات دراومده. براشون يك معما شده بود چون نميدونستن كه من اونو انداختم تو آب
بهترين جايي كه رفتم خوب نمي دونم آخه تو كل سال ما حداقل 3/4 بار رو ميريم يزد پس به نظرم مسافرت نيس!!! به همين دليل بهترين مسافرتم دبي بود!!! اولين بار بود كه مي رفتم خارج از ايران و 7 سالم بود !!! يه شب و يه صبح اونجا بوديم ولي حاااااااااااااال داد خيلي به نظرم مسافرت بود!
خاطره انگیزترینش سنگاپور بود ... برای اینکه من فول سوتی بودم ...
و درضمن اونجا کلا با طعم های جدیدی (مثل بستنی کاکائویی که مزه نعنا میداد! :-& یا مخلوط ماست و پاستا + موز! ) اشنا شدم ... فهمیدم مزه های دیگه ای هم وجود دارن!
کلا خیلی خوش گذشت ... چون من از مسافرت شلوغ و دسته جمعی اصلا خوشم نمیاد (اگه خانوادگی باشه خصوصا!) ...