- شروع کننده موضوع
- #1
nazaninpary
کاربر فوقفعال
- ارسالها
- 116
- امتیاز
- 125
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان 2
- شهر
- مشهد
- مدال المپیاد
- به اندازه موهای سرم......
- دانشگاه
- علوم پیرا پزشکی مشهد
- رشته دانشگاه
- گفتار درمانی
:)به نام او که با نگاهش به من زندگی بخشید :)
غربت
روبه روم بن بست ترسه-پشت سر حقیقته
زندگی میون جنگل-این روزا غنیمته
دیر و زود دستای خاک-قلبمو آغوش می گیره
میون برزخ غم -خاطره از یاد نمیره
توی چشم سرنوشت هم-میشه آینده رو دید
میشه دید تو باغجه ی سرخ-یکی لاله هارو چید
تن سنگین تباهی-چیره به سوز صدامه
خلا امید و پرواز -میون نبض هوامه
سایه ی وحشت و تردید-همسفر توی مسیره
توی گیج و ویج بودن-دلم آروم نمی گیره
واسه ی هجرت از این خاک-می کشم پامو تو جاده
میرسم به غربت و غم-پر درد و بی اراده
تو وطن جای صدا نیست-حنجره غبار می گیره
همه جا رنگ سکوته-آسمونم شده تیره
میرم و میرم و میرم-پر میگیرم تو قفس ها
آخرش میون غربت -میمیرم بی کس و تنها
--------------------------------------------
متن جواب:
به روبه رویت با ابهام و ناباوری می نگری ,ترست از بی کسی هاست.حقیقت تنهایی های گذشته ات تو را می رنجاند.دلت لک زده برای آرامش سبز جنگل رویاهایت.روی زمین گوش شنوایی برای موسیقی احساست نیست آن هارا به دل خاک می سپاری شاید روزی نوازنده ای از دل نازنین خاک سر بر آورد و نوای روح انگیز خاطره هایت را بنوازد.
به عمق چشمان سرنوشت بنگر دست های تورا نشان می دهد...
آنروز به نارا حتی ات نیندیشیدم,مرا ببخش از باغچه ی سرخ لاله ها را چیدم ودر سبد امید و پرواز آنهارا به دنبال تباهی هایت فرستادم تا تباهی هارا فراری دهد.امید و پرواز را از نبض هوایت قرض گرفتم ,ببخش,باز می گردانمشان.اما لاله ها را برای رهایی دادن دلت از وحشت و تردید در مسیر زیبایی ها,پیش جاده های غربت و غم به ودیعه می گذارم تا انتهایش دیگر به آسمان تیره و رنگ غبار و سکوت ختم نشود.
می دانستی قفس مهر ماندگار یادت است روی قلب های بی کس وتنها؟؟......تو هرگز نخواهی مرد...ردپایت روی چاده عشق های بی نهایت حک شده .تا روز وصل دوستداران یادت یادباد....
----------------------
بچه ها این یه متن در جواب اون همه احساسیه که این شعر به من القا کرد .......فقط همین رو می تونم بگم و امید وارم متنم از ارزش والای این ترانه کم نکره باشه.......
غربت
روبه روم بن بست ترسه-پشت سر حقیقته
زندگی میون جنگل-این روزا غنیمته
دیر و زود دستای خاک-قلبمو آغوش می گیره
میون برزخ غم -خاطره از یاد نمیره
توی چشم سرنوشت هم-میشه آینده رو دید
میشه دید تو باغجه ی سرخ-یکی لاله هارو چید
تن سنگین تباهی-چیره به سوز صدامه
خلا امید و پرواز -میون نبض هوامه
سایه ی وحشت و تردید-همسفر توی مسیره
توی گیج و ویج بودن-دلم آروم نمی گیره
واسه ی هجرت از این خاک-می کشم پامو تو جاده
میرسم به غربت و غم-پر درد و بی اراده
تو وطن جای صدا نیست-حنجره غبار می گیره
همه جا رنگ سکوته-آسمونم شده تیره
میرم و میرم و میرم-پر میگیرم تو قفس ها
آخرش میون غربت -میمیرم بی کس و تنها
--------------------------------------------
متن جواب:
به روبه رویت با ابهام و ناباوری می نگری ,ترست از بی کسی هاست.حقیقت تنهایی های گذشته ات تو را می رنجاند.دلت لک زده برای آرامش سبز جنگل رویاهایت.روی زمین گوش شنوایی برای موسیقی احساست نیست آن هارا به دل خاک می سپاری شاید روزی نوازنده ای از دل نازنین خاک سر بر آورد و نوای روح انگیز خاطره هایت را بنوازد.
به عمق چشمان سرنوشت بنگر دست های تورا نشان می دهد...
آنروز به نارا حتی ات نیندیشیدم,مرا ببخش از باغچه ی سرخ لاله ها را چیدم ودر سبد امید و پرواز آنهارا به دنبال تباهی هایت فرستادم تا تباهی هارا فراری دهد.امید و پرواز را از نبض هوایت قرض گرفتم ,ببخش,باز می گردانمشان.اما لاله ها را برای رهایی دادن دلت از وحشت و تردید در مسیر زیبایی ها,پیش جاده های غربت و غم به ودیعه می گذارم تا انتهایش دیگر به آسمان تیره و رنگ غبار و سکوت ختم نشود.
می دانستی قفس مهر ماندگار یادت است روی قلب های بی کس وتنها؟؟......تو هرگز نخواهی مرد...ردپایت روی چاده عشق های بی نهایت حک شده .تا روز وصل دوستداران یادت یادباد....
----------------------
بچه ها این یه متن در جواب اون همه احساسیه که این شعر به من القا کرد .......فقط همین رو می تونم بگم و امید وارم متنم از ارزش والای این ترانه کم نکره باشه.......