- شروع کننده موضوع
- #1
farshidGCD
لنگر انداخته
- ارسالها
- 3,747
- امتیاز
- 7,916
- نام مرکز سمپاد
- شهید بهشتی
- شهر
- -
- سال فارغ التحصیلی
- 91
- دانشگاه
- MMU
- رشته دانشگاه
- IBM - ID
از آنجایی که بسیاری از دوستان آرزو دارند روزی (آن هم در طول حیاتشان) ایران به جایگاهی بزرگ در حد آمریکا در جهان، و از لحاظ فرهنگ اجتماعی و آزادیها نیز در همان حدود دست یابد، اما چرا این آرزو فقط در حد یک رویا باقی خواهد ماند؟ در اینجا 13 دلیل برای این ادعا می آورم:
1. آمریکا تاریخی 280 ساله دارد، ایران 2500 ساله: آمریکا از زمانی به صورت منسجم شکل گرفته و اجتماع خود را رقم زده، که سطح فرهنگی جامعه بشری به حدی مناسب از بلوغ فکری و فرهنگی رسیده بود، بنابراین اجتماع آمریکا بر پایه های بلوغ فرهنگی نورسته شکل گرفته اند، نه بر تاریخی متزلزل از ابتدای بربریت کهنه تا تحجر نو
2. مردم ایران در توهم برتری به سر میبرند، مردم آمریکا در حقیقت این امر: افتخار موهوم به تاریخ و گذشته ای که دیگر وجود ندارد، سمی مهلک برای پیشرفت یک ملت است! مادامی که مردم یک سرزمین در توهم عظمت گذشته به سر برند، هیچگاه حتی دلیلی برای سعی در پیشرفت نمی بینند و به خیال این که با تاریخی 2500 ساله سرور ملل های دیگرند، به تاریخ خود افتخار می کنند و در گذشته ای نیست شده دست و پا میزنند
همین تاریخ و گرایش رادیکال به آن، موجب شده تفکری به نام رادیکال کوروشیسم به وجود بیاید که کورکورانه 1400 سال از تاریخ ایران را حذف کرده و خواهان بازگشت به گذشته ایست که خود این تفکر نیز از آن چیزی بجز تعدادی اسم و نام چند بنا و کتاب و پادشاه نمی داند، همانطور که از فرهنگ و جامعه اش
3. آمریکا جنگ های خارجی را عملا تجربه نکرده، در حالی که ایران بارها مورد حمله سایر اقوام بوده: در تاریخ آمریکا ما عملا جنگی نمیبینیم که سربازان یک کشور بیگانه خاک آنرا تصرف کرده و حتی برای مدت کوتاهی، حکومتی تشکیل داده باشند، در حالی که در ایران این امر بارها از دیرباز تا کنون اتفاق افتاده، و هر بار رفتار و فرهنگ آن اقوام نه به وسیله قشری تحصیل کرده و متمدن، که به وسیله پست ترین قشر یک جامعه از لحاظ فرهنگی یعنی سربازان آنها به جامعه ایران تزریق شده اند، و تشکیل حکومت های بیگانه که سلطنت طولانی بر ایران داشتند نیز فاجعه ای در تمدن ایران بوده که بارها تکرار شده
4. مهاجران ایران از سطوح ضعیف فرهنگی و پناهجویان تشکیل شده اند، مهاجران آمریکا غالبا از اقشار تحصیل کرده: قشر مهاجر یک اجتماع، جمعیتی است که قطعا تاثیر زیادی بر رفتارهای کلی جامعه می گذارد. یک مهاجر فردی است بسیار مستعد جهت تزریق رفتارهای ناپسند جامعه خود به کشور میزبان و نیز اقتباس رفتارهای ناصحیح آن، بنابراین در روند تبادل فرهنگها اگر فرد مهاجر از سطح ضعیف فرهنگی باشد بدترین رفتارها را اقتباس و تزریق می کند، درحالی که فردی تحصیل کرده کمتر دچار رفتارهای ناپسند جامعه مادر است و احتمال اقتباس رفتارهای ناصحیح جامعه میزبان نیز بالتبع کمتر خواهد بود
5. ارزش های جامعه آمریکا بر مبنای ارزش های اخلاقی و رفتارهای مفید بنا شده اند، ارزش های ایران بر اساس دستیابی به مزایای اجتماعی و ویژگی هایی که موجب فعلیت بخشیدن به خود میشوند، به هر قیمتی: در جامعه آمریکا ویژگی های اخلاقی بدون شعارهای پوچ و بیهوده در جامعه نهادینه شده اند و به خودی خود مهم اند، نه جهت فرار از تنبیه یا کسب منفعت، همچنین رفتارهای مفیدی مانند درک متقابل افراد و احترام به حقوق دیگران، احترام به محیط زیست، راستگویی در برخورد با مردم، رفتار با آنها با توجه به شرایطشان و امثالهم پایه های یک شخصیت شکل گرفته را تشکیل می دهند.
در حالی که در ایران نخستین ارزش هایی که از بدو تولد به کودک آموزش داده میشود در جهت کسب منافع فردی و مزایا به هر قیمتی شکل گرفته! ارزش هایی مانند دروغگویی مصلحتی، جلوزدن از دیگران در صفوف، پرتاب آشغال در خیابان و عدم بازیافت آنها، استفاده ناصحیح از امکانات مختلف و... رفتارهایی اند که به رغم شعارهای دهان پرکن ایرانی ها، عملا به کودکان آموزش داده میشوند
6. مردم آمریکا یاد گرفته اند در عین تفاوت های کلیدی، با اشتراکات جزئی زندگی مسالمت آمیز داشته باشند، اما مردم ایران یاد گرفته اند در عین اشتراکات کلیدی، با کوچکترین تفاوت ها مخالفت و دشمنی آغاز کنند
7. بحث در ایران معنایی ندارد زیرا هر یک از طرفین به دنبال تحمیل نظرات و عقاید خود به دیگران اند، نه بررسی آنها! در آمریکا بحث بصورت سازمان یافته نهادینه شده است: این نکته یکی از تفاوت های کلیدی فرهنگی ایران و آمریکاست! در ایران بحث دو نفر به این صورت انجام میگیرد که دو فرد تا سرحد فحش دادن به یکدیگر با هم "جر و بحث" می کنند و هر یک با شنیدن نظر دیگری بر حرف خود پافشاری می کند، بدون این که نتیجه گیری در کار باشد یا حتی فکر نتیجه گیری و بازبینی عقاید خود را در سر بپرورانند
8. مهمترین تفاوت کلیدی؛ درس هایی که در آمریکا تدریس میشوند کاربردی اند و درسهای مدارس ایران تنها کاربردشان اخذ نمره!: این مهم ترین تفاوتی است که بسیاری از مشکلات جامعه ایران ناشی از آن است! درسهایی که در نظام آموزشی آمریکا تدریس میشوند کاملا در زندگی روزمره کاربرد دارند و متناسب با آن تنظیم شده اند، به گونه ای که دانش آموز با خواندن هیچ درسی احساس نمی کند که آن درس بی ارزش و بی فایده برای اوست، اما در ایران دانش آموز با خواندن درس ها درک می کند که هیچ فایده ای برای زندگی حال و آینده اش ندارد، در نتیجه ارزش درس خواندن برای او مساوی نمره گرفتن میشود
9. بحث بدون پشتوانه علمی درباره اطلاعاتی که صحت آنها بررسی نشده، از علایق ایرانی هاست، خرافات و تفکرات محلی محبوب تر از دانش اند: ایرانی بسیار دوست دارد درباره چیزهایی صحبت کند که در مورد آنها کوچکترین اطلاعات موثقی ندارد، گفتگو در مورد اطلاعاتی که بدون بررسی صحت آنها در جامعه رواج می یابند از محبوب ترین فعالیت های روزمره ایرانیان است. ایرانی عاشق غیبت کردن، انگ و برچسب زدن به دیگران، دروغگویی و خیالپردازی درباره چیزی که کوچکترین آگاهی علمی نسبت به آن ندارد و بدتر از آن، استنتاج و صدور حکم و سرایت جزء به کل، کل به جزء بر اساس همین تفکرات بی پایه شکل میگیرد
10. چشم و هم چشمی در ایران بیداد می کند: به جرات میتوان گفت هیچ فردی در ایران نیست که حداقل یک کار را بدون چشم و هم چشمی یا «کلاس گذاشتن» انجام نداده باشد. نیمی از رفتارهای مردم ایران، مانند داشتن مدرک، تکنولوژی، مهریه و ملاک های هنگام ازدواج و... غالبا بر اساس رفتارگرایی اجتماعی تنظیم میشوند، نه مفهوم اصلی آن
11. ما در کارهای گروهی ضعیف ترینیم، زیرا هر یک در وجود خود دیکتاتوری داریم که به سایرین میگوید «حق با من است»: کارهای گروهی واقعا ضعف ایرانی ها را به نمایش می کشند، این عرصه جایی است که هیچ ایرانی چشم دیدن دیگری را ندارد، هیچکس حاضر به قبول این واقعیت نیست که دیگری ممکن است در انجام آن کار بهتر از او عمل کند، و هیچکس حاضر نیست حتی به سپردن کار خود به دیگری فکر کند، زیرا میترسد که مزایای آن کار موجب پیشرفت دیگری شود، ایرانی جماعت چشم دیدن پیشرفت دیگری را ندارد
12. اقتباس بدون آگاهی، به نیت جلب توجه در ایران به کرات دیده میشود: جوان ایرانی به دلیل مسائلی که در اینجا مجال و امکان گفتنش نیست، همواره به دنبال جلب توجه است و متاسفانه در این جلب توجه ها بهترین منبع ظاهر عجیب و غریب گروه های مختلف غربی است! جوان ایرانی بدون کوچکترین آگاهی از سیر فکری و تفکرات حاکم بر عقاید خاص این گروه ها به اقتباس از ظاهر آنها می پردازد و خود را گرفتار بیماری اجتماعیی می کند که زیان آن را اکثریت گروه های هم رده او میبینند
13. و در نهایت، هر ایرانی نیاز به یک دشمن دارد تا بگوید «مرگ بر دشمن» و عدم موفقیت های خود را به دلیل سنگ اندازی های او بداند: ایرانی شب و روز در توهم توطئه به سر میبرد، دائم فکر می کند شخصی، گروهی، کشوری هست که تمام همّ و غمّ خود را بر آن نهاده تا به او ضربه بزند و مانع پیشرفت او شود، ایرانی می اندیشد که اگر بر خلاف سخنان دشمنان موهوم خود عمل کند کاری بزرگ کرده و ضربه ای سخت به دشمن زده، می پندارد که هر شکستی تقصیر «دشمن» است، کوچک ترین موفقیت ها را تیری در چشم دشمن میداند و معتقد است حتی اگر شده باید «دشمن» را گول بزند تا «دشمن» ضربه بخورد. اما تنها چیزی که از این توهم بیمارگونه عاید ما میشود، غرق شدن در این نمایش ها و غرق توهم توطئه شدن است، یک بازی باخت-باخت که بازنده بزرگ این بازی تمام مردمان ایران اند.
نکته: این مطلب بدون توجه به گرایش سیاسی یا دینی خاصی و فقط بر اساس رفتارهای اجتماعی ایرانیان نوشته شده و البته ادعای وحی منزل بودن ندارد، بنابراین هرگونه استدلال و تشابه یابی و نتیجه گیری از متن، آزاد بوده و به اختیار خواننده است
اما توجه به این نکته نیز ضروریست که عقیده هرکس متعلق به خودش است و رعایت نکته 7 از اصول مهم فرهنگ بحث می باشد
1. آمریکا تاریخی 280 ساله دارد، ایران 2500 ساله: آمریکا از زمانی به صورت منسجم شکل گرفته و اجتماع خود را رقم زده، که سطح فرهنگی جامعه بشری به حدی مناسب از بلوغ فکری و فرهنگی رسیده بود، بنابراین اجتماع آمریکا بر پایه های بلوغ فرهنگی نورسته شکل گرفته اند، نه بر تاریخی متزلزل از ابتدای بربریت کهنه تا تحجر نو
2. مردم ایران در توهم برتری به سر میبرند، مردم آمریکا در حقیقت این امر: افتخار موهوم به تاریخ و گذشته ای که دیگر وجود ندارد، سمی مهلک برای پیشرفت یک ملت است! مادامی که مردم یک سرزمین در توهم عظمت گذشته به سر برند، هیچگاه حتی دلیلی برای سعی در پیشرفت نمی بینند و به خیال این که با تاریخی 2500 ساله سرور ملل های دیگرند، به تاریخ خود افتخار می کنند و در گذشته ای نیست شده دست و پا میزنند
همین تاریخ و گرایش رادیکال به آن، موجب شده تفکری به نام رادیکال کوروشیسم به وجود بیاید که کورکورانه 1400 سال از تاریخ ایران را حذف کرده و خواهان بازگشت به گذشته ایست که خود این تفکر نیز از آن چیزی بجز تعدادی اسم و نام چند بنا و کتاب و پادشاه نمی داند، همانطور که از فرهنگ و جامعه اش
3. آمریکا جنگ های خارجی را عملا تجربه نکرده، در حالی که ایران بارها مورد حمله سایر اقوام بوده: در تاریخ آمریکا ما عملا جنگی نمیبینیم که سربازان یک کشور بیگانه خاک آنرا تصرف کرده و حتی برای مدت کوتاهی، حکومتی تشکیل داده باشند، در حالی که در ایران این امر بارها از دیرباز تا کنون اتفاق افتاده، و هر بار رفتار و فرهنگ آن اقوام نه به وسیله قشری تحصیل کرده و متمدن، که به وسیله پست ترین قشر یک جامعه از لحاظ فرهنگی یعنی سربازان آنها به جامعه ایران تزریق شده اند، و تشکیل حکومت های بیگانه که سلطنت طولانی بر ایران داشتند نیز فاجعه ای در تمدن ایران بوده که بارها تکرار شده
4. مهاجران ایران از سطوح ضعیف فرهنگی و پناهجویان تشکیل شده اند، مهاجران آمریکا غالبا از اقشار تحصیل کرده: قشر مهاجر یک اجتماع، جمعیتی است که قطعا تاثیر زیادی بر رفتارهای کلی جامعه می گذارد. یک مهاجر فردی است بسیار مستعد جهت تزریق رفتارهای ناپسند جامعه خود به کشور میزبان و نیز اقتباس رفتارهای ناصحیح آن، بنابراین در روند تبادل فرهنگها اگر فرد مهاجر از سطح ضعیف فرهنگی باشد بدترین رفتارها را اقتباس و تزریق می کند، درحالی که فردی تحصیل کرده کمتر دچار رفتارهای ناپسند جامعه مادر است و احتمال اقتباس رفتارهای ناصحیح جامعه میزبان نیز بالتبع کمتر خواهد بود
5. ارزش های جامعه آمریکا بر مبنای ارزش های اخلاقی و رفتارهای مفید بنا شده اند، ارزش های ایران بر اساس دستیابی به مزایای اجتماعی و ویژگی هایی که موجب فعلیت بخشیدن به خود میشوند، به هر قیمتی: در جامعه آمریکا ویژگی های اخلاقی بدون شعارهای پوچ و بیهوده در جامعه نهادینه شده اند و به خودی خود مهم اند، نه جهت فرار از تنبیه یا کسب منفعت، همچنین رفتارهای مفیدی مانند درک متقابل افراد و احترام به حقوق دیگران، احترام به محیط زیست، راستگویی در برخورد با مردم، رفتار با آنها با توجه به شرایطشان و امثالهم پایه های یک شخصیت شکل گرفته را تشکیل می دهند.
در حالی که در ایران نخستین ارزش هایی که از بدو تولد به کودک آموزش داده میشود در جهت کسب منافع فردی و مزایا به هر قیمتی شکل گرفته! ارزش هایی مانند دروغگویی مصلحتی، جلوزدن از دیگران در صفوف، پرتاب آشغال در خیابان و عدم بازیافت آنها، استفاده ناصحیح از امکانات مختلف و... رفتارهایی اند که به رغم شعارهای دهان پرکن ایرانی ها، عملا به کودکان آموزش داده میشوند
6. مردم آمریکا یاد گرفته اند در عین تفاوت های کلیدی، با اشتراکات جزئی زندگی مسالمت آمیز داشته باشند، اما مردم ایران یاد گرفته اند در عین اشتراکات کلیدی، با کوچکترین تفاوت ها مخالفت و دشمنی آغاز کنند
7. بحث در ایران معنایی ندارد زیرا هر یک از طرفین به دنبال تحمیل نظرات و عقاید خود به دیگران اند، نه بررسی آنها! در آمریکا بحث بصورت سازمان یافته نهادینه شده است: این نکته یکی از تفاوت های کلیدی فرهنگی ایران و آمریکاست! در ایران بحث دو نفر به این صورت انجام میگیرد که دو فرد تا سرحد فحش دادن به یکدیگر با هم "جر و بحث" می کنند و هر یک با شنیدن نظر دیگری بر حرف خود پافشاری می کند، بدون این که نتیجه گیری در کار باشد یا حتی فکر نتیجه گیری و بازبینی عقاید خود را در سر بپرورانند
8. مهمترین تفاوت کلیدی؛ درس هایی که در آمریکا تدریس میشوند کاربردی اند و درسهای مدارس ایران تنها کاربردشان اخذ نمره!: این مهم ترین تفاوتی است که بسیاری از مشکلات جامعه ایران ناشی از آن است! درسهایی که در نظام آموزشی آمریکا تدریس میشوند کاملا در زندگی روزمره کاربرد دارند و متناسب با آن تنظیم شده اند، به گونه ای که دانش آموز با خواندن هیچ درسی احساس نمی کند که آن درس بی ارزش و بی فایده برای اوست، اما در ایران دانش آموز با خواندن درس ها درک می کند که هیچ فایده ای برای زندگی حال و آینده اش ندارد، در نتیجه ارزش درس خواندن برای او مساوی نمره گرفتن میشود
9. بحث بدون پشتوانه علمی درباره اطلاعاتی که صحت آنها بررسی نشده، از علایق ایرانی هاست، خرافات و تفکرات محلی محبوب تر از دانش اند: ایرانی بسیار دوست دارد درباره چیزهایی صحبت کند که در مورد آنها کوچکترین اطلاعات موثقی ندارد، گفتگو در مورد اطلاعاتی که بدون بررسی صحت آنها در جامعه رواج می یابند از محبوب ترین فعالیت های روزمره ایرانیان است. ایرانی عاشق غیبت کردن، انگ و برچسب زدن به دیگران، دروغگویی و خیالپردازی درباره چیزی که کوچکترین آگاهی علمی نسبت به آن ندارد و بدتر از آن، استنتاج و صدور حکم و سرایت جزء به کل، کل به جزء بر اساس همین تفکرات بی پایه شکل میگیرد
10. چشم و هم چشمی در ایران بیداد می کند: به جرات میتوان گفت هیچ فردی در ایران نیست که حداقل یک کار را بدون چشم و هم چشمی یا «کلاس گذاشتن» انجام نداده باشد. نیمی از رفتارهای مردم ایران، مانند داشتن مدرک، تکنولوژی، مهریه و ملاک های هنگام ازدواج و... غالبا بر اساس رفتارگرایی اجتماعی تنظیم میشوند، نه مفهوم اصلی آن
11. ما در کارهای گروهی ضعیف ترینیم، زیرا هر یک در وجود خود دیکتاتوری داریم که به سایرین میگوید «حق با من است»: کارهای گروهی واقعا ضعف ایرانی ها را به نمایش می کشند، این عرصه جایی است که هیچ ایرانی چشم دیدن دیگری را ندارد، هیچکس حاضر به قبول این واقعیت نیست که دیگری ممکن است در انجام آن کار بهتر از او عمل کند، و هیچکس حاضر نیست حتی به سپردن کار خود به دیگری فکر کند، زیرا میترسد که مزایای آن کار موجب پیشرفت دیگری شود، ایرانی جماعت چشم دیدن پیشرفت دیگری را ندارد
12. اقتباس بدون آگاهی، به نیت جلب توجه در ایران به کرات دیده میشود: جوان ایرانی به دلیل مسائلی که در اینجا مجال و امکان گفتنش نیست، همواره به دنبال جلب توجه است و متاسفانه در این جلب توجه ها بهترین منبع ظاهر عجیب و غریب گروه های مختلف غربی است! جوان ایرانی بدون کوچکترین آگاهی از سیر فکری و تفکرات حاکم بر عقاید خاص این گروه ها به اقتباس از ظاهر آنها می پردازد و خود را گرفتار بیماری اجتماعیی می کند که زیان آن را اکثریت گروه های هم رده او میبینند
13. و در نهایت، هر ایرانی نیاز به یک دشمن دارد تا بگوید «مرگ بر دشمن» و عدم موفقیت های خود را به دلیل سنگ اندازی های او بداند: ایرانی شب و روز در توهم توطئه به سر میبرد، دائم فکر می کند شخصی، گروهی، کشوری هست که تمام همّ و غمّ خود را بر آن نهاده تا به او ضربه بزند و مانع پیشرفت او شود، ایرانی می اندیشد که اگر بر خلاف سخنان دشمنان موهوم خود عمل کند کاری بزرگ کرده و ضربه ای سخت به دشمن زده، می پندارد که هر شکستی تقصیر «دشمن» است، کوچک ترین موفقیت ها را تیری در چشم دشمن میداند و معتقد است حتی اگر شده باید «دشمن» را گول بزند تا «دشمن» ضربه بخورد. اما تنها چیزی که از این توهم بیمارگونه عاید ما میشود، غرق شدن در این نمایش ها و غرق توهم توطئه شدن است، یک بازی باخت-باخت که بازنده بزرگ این بازی تمام مردمان ایران اند.
نکته: این مطلب بدون توجه به گرایش سیاسی یا دینی خاصی و فقط بر اساس رفتارهای اجتماعی ایرانیان نوشته شده و البته ادعای وحی منزل بودن ندارد، بنابراین هرگونه استدلال و تشابه یابی و نتیجه گیری از متن، آزاد بوده و به اختیار خواننده است
اما توجه به این نکته نیز ضروریست که عقیده هرکس متعلق به خودش است و رعایت نکته 7 از اصول مهم فرهنگ بحث می باشد