شايد ٩٠ درصد افراد جامعه الان طوري هستن كه بقيه مي خوان!
البته اين خود نبودن،صرفا در مورد نحوه لباس پوشيدن يا نحوه برخورد با اين و اون نيست!
همين كه مثلا وقتي از چيزي ناراحتي وليرنبايد بروز بدي،همين كه ميخواي با مشت بزني تو صورت يكي ولي نميتوني،همين چيزاي به ظاهر ساده هم خود نبودن محسوب ميشه
ريشه ي اين "خود نبودن" رو بايد توي خونه ها جستجو كرد.
اينكه مثلا وقتي بچه بوديم ، جايي مي رفتيم، قبلش بهمون سفارش ميكردن كه اينو نگو،اونو نگو،اينكارو نكن
يا وقتي يه چيزي ميخواستيم،بعد ميزديم زير گريه،بهمون گوش زد ميكردن كه گريه نكن!زشته!چرا زشته؟چون بقيه خوششون نمياد
واسه همين ماهم ياد گرفتيم كارايي رو بكنيم كه بقيه خوششن مياد
در اين زمينه،خونواده يكي از بزرگترين مقصرها هست به نظرم.
من کلا در هر موقعیتی رفتارم متناسب با اون موقعیته
در مقابل بعضی افراد خودم هستم
در مقابل بعضی دیگه خودم نیستم
مشکل، افراد مقابل من هستن
ربطی به من نداره
البته شنیدم خردادیا چند شخصیتی هستن
اینم مربوط به ماه تولدمه دیگه
به من چه
من الان خودمم معمولا ولی خب قبلنا یه اخلاقای بدی داشتم که باعث شد کسی باشم که دیگران میخوان.
ینی مثلا قبلنا خیلی گریوک و بد اخلاق بودم.با زور کارامو درست میکردم.نمیتونستم با حرف زدن مشکلمو حل کنم.دوستام یه کاری کردن که باعث شد متوجه بدی اخلاقم بشم.بعد یه مدت کسی شدم که اونا میخواستن(ینی خودمو مجبور کردم اونطوری باشم).بعدش دیگه شد اخلاقم.ینی دیگه الان با این که خودمو مجبور نمیکنم اونطوریم.ینی الان دیگه خودمم
بعضی یا بیشتر اوقات زمونه طوری میشه که خودت نیستی یا به قول معروف از جات درمیاید ولی نگران نباش چرخ گردون تو رو سر جات برمیگردونه در بیشتر اوقات اینها همش میگم بیشتر اغلب یآد کنکور افتادم که خاطره خوشی ازش نداشتم ولی 3سال دبیرستانم رو از حتیuniبیشتر دوست دارم
من یه سری باورو اعتقاد دارم که تو هرشرایطی باهرجور ادم که بخام رفتار کنم سعی میکنم اونارو حفظ کنم
حتی وقتاییکه بین ادماییم که رفتارشون کلن برعکسه منه ولی خیلی کم پیش میاد که بخام باهاشون درگیر بشمو قبولم نکنن
فک میکنم چون خیلی خوب رفتار میکنم باهاشونو سعی میکنم بدون درنظر گرفتنه کاراشون باهاشون دوست باشم واسه همین دیگ تفاوتا اذیتشون نمیکنه چون قبلش دوستیمواحساس کردن
من خودمم درهر شرایطی!
چه از نظر رفتار چه مثلا. حجاب همیشه دقیقا همونیم که اعتقاد دارم...هیچوقت بخاطر. کسی خودمو عوض نمیکنم
و خوب درستش هم همینه به نظرم!
بعضی وقتا رفتار بقیه باعث میشه فکر کنم خودم دوست داشتنی نیستم وسعی کنم خودم نباشم که تمام سعیم هم بیهوده است و آخرش باز خودمم خودمم که تصور میکنم خودم نیستم و بعد یه مدت میبینم مثلا با یکی دوستم که خیلی با من تفاوت داره یکم که دقت میکنم میفهمم ما با همه ی تفاوتامون باهم دوستیم و من هنوز خودمم!
ولا تبدیل لخلق الله قضیه منه
البته اون قضایای تغییر مال قبله الان دیگه فقط میخوام خودم باشم خوده خودم
اگه خودت باشي و اين خودت براي بقيه خوب باشه و تنها نموني خ خوبه... ولي خب يه وقتليي هم نميشه ... و تو غار تنهايي فرو ميري ... كه خ خ بده مخصوصا اگه فكر كني خودت خ بهتر از خود اوناست و خود اونا چيز غلطيه... من خودم خ وقته اين احساس رو دارم و تنها شدم ولي به نظرم اگه بخواي فيلم بازي كني زجرش خ خ خ بيشتره و اينطوري از خودت هم فراري ميشي چون ميدوني داري ب خودت دروغ ميگي ك خ حس بدي داره و به نظرم اگه تو حال تنهايي بموني خ سودش بيشتره!!! با اين كخ اونم زجرش بسي زياده ولي ميدونم هيچي اسيبي به اندازه اين كه ادم ب خودش دروغ بگه بزرگ نيست!!!
بیشتر اوقات خودمم ولی بعضی وقتا نیاز دارم به اینکه خودم باشم ولی نیستم و این خودش شده یه دغدغه خیلی بده..
خودم باشمو بیشتر دوس دارم از اینکه کسی باشم که برای خودم نیستم برای دیگرانم ..
چقدر آدم زنده ـس که بخاد خودش ـم نباشه؟ :/
وقتی "خودت" باشی ؛ و هیچ نقابی نباشه ؛ خود به خود آدم ِ خاصّی میشی و محبوبیت بدست میاری. جدا از اون ؛ خودت از زندگی ـت لذّت میبری.
بعدم یه آدم چقد خالصانه میتونه خودش باشه که توئم اون باشی؟:/
ارجاعتان میدهم به : وقتی اوریجینال به دنیا اومدی ؛ حیفه کپی از دنیا بری. خودت باش.