دیشب با بچه ها رفتیم دم در خونه ی یکی از بچه ها که همِستِرشو ببینیم...بعد از سلام و اینا وایساده میگه:یعنی الان شما اومدین همسترمو ببینید؟
ما: پ ن پ اومدیم روی ماه تورو ببینیم...
تو سرويس داشتم بستني ميخوردم. بعد رانندمون گفت تو سرويس خوراكي نخورين. منم اصلا توجه نكردم!
10 دقيقه بعد برگشت گفت: بستنيت رو خوردي؟
گفتم: پَـــــ نه پَـــــ گذاشتم تو جيبم برم خونه با مامانم بخورم!!!
امروز رفتم کلاس المپ...تو کلاس فقط دو نفریم...پسره اومده میگه ((جفتتونم اومدین دیگه؟؟؟؟ ))
میگم((په نه په...این الان ماکت ما هس اینجا درس کردن گذاشتن....!!!!! ))
صببح داشتم به دستام کرم مرطوب کننده میزدم مامانم اومده میگه :داری کرم میزنی؟
پـــ نه پـــ خامه ست دیدم لبنیات بدنم کم شده گفتم بمالم به دستام از راه پوست جذب شه...
رفته بودیم واسه درس تاریخمون یه قسمت از فیلم «شهر دقیانوس» رو ببینیم...
یارو یه جاش میگفت من سفیر ایران هستم، یکی دیگه گفت: ینی سفارت ایران؟؟
پ نه پ! سفارت آمریکا! فقط خواستم ریا نشه
به مامانم میگم امروز تو مدرسه قرمه سبزی خوردم...
میگه: اِ ، بوفه مدرستون قرمه سبزی ام داره؟
پ نه پ! یه کم سبزی و لوبیا از خونه برده بودم، بقیه موادشم سر ِ راه گرفتم، زنگ فیزیک اجازه گرفتم اومدم برا خودم دُرُس کردم!!
رفتیم با دوستمون بیرون همه وایسادن تو اتوبوس میگه شلوغه وایسادن؟پ نه پ به احترام سرود ملی وایسادن
یارو را با قمه گرفتن زده 4 نفر رو لت و پار کرده تو تلویزیون نشونش داده مامانم میگه قمس؟میگم اره میگه باش دعوا کرده گرفتنش؟پ نه پ باش رقص چاقو کرده گرفتنش!