- ارسالها
- 200
- امتیاز
- 4,445
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- بیرجند
- سال فارغ التحصیلی
- 1399
- دانشگاه
- شهید بهشتی
- رشته دانشگاه
- زمین شناسی
اولین چیزی که یادم میاد 6 بود از 10، برای فیزیک
خب اولین امتحان فیزیک سال هفتم بود و اونقدرام بد نبود ولی ی عزایی گرفتم که نگو...خبر نداشتم این تازه اولشه
هشتم ریاضیم افتضاااح بود، نمیدونم تقصیر من بود یا معلمه ولی ی دفه تو کارنامه ماهانه بهم 9 داد_ جالبه بدونین وقتی تک میشه نمرتون واسش مخرج میزارن که ینی از 20 تک گرفته:/... هیچی دیگه شانس آوردم با خودکار سیاه بود(با دست نوشته بودن نمره هارو)، رفتم یه 1 گزاشتم کنارش شد 19، بعدش دوهزاریم جا افتاد که حالا مخرج چیه اون وسط، غلطگیر گرفتمش دیگه( یه جای دیگه رم خوردشون غلط گیر گرفته بودن!) .ماست مالی شد به تمام معنا
بعدشم رفتم خونه گفتم: ای بی ادبا نگا چیکار کردن با کارنامم: ///؟!
( بخدا بار اول و آخرم بود که زیر 10 شدم)
ری اکشن بابام همیشه این بود: یه نگاه کج از زیر ابروهای پرپشتش به مدت 30 ثانیه؛ یه نیم نگا به برگه؛ بعد سرشو میاورد بالا میگفت فاطمه؟؟؟...( دیگه چیزی نمیگفت. ینی نمیزاشتم که بگه چون میپریدم وسط حرفش که بابا فلانو بهمان که معلمه بده، درسش سخته، نفهمیدم چی شد، ببخشید بخدا، غلط کردم اصن، دفه بد دفه بعددد و...)
بزرگوار برگه رو هم که امضا میکرد خوب آبرومونو میبرد: دخترم بیشتر دقت شود/ بیشتر درس بخوان !!!!( بخدااا علامت تعجب میزاشت:+)
خداروشکر زیر نصف برگه هارو خودم امضا میکردم باز_ این شیوه آموزشی چاره ای برامون نزاشته بود( بحث امضا شد یاد قرآنایی افتادم که باید میخوندیمو والدین امضا میکردن.فقط من امضای بابامو از کلاس سوم.... میکردم یا شماها هممممم؟)
خب اولین امتحان فیزیک سال هفتم بود و اونقدرام بد نبود ولی ی عزایی گرفتم که نگو...خبر نداشتم این تازه اولشه
هشتم ریاضیم افتضاااح بود، نمیدونم تقصیر من بود یا معلمه ولی ی دفه تو کارنامه ماهانه بهم 9 داد_ جالبه بدونین وقتی تک میشه نمرتون واسش مخرج میزارن که ینی از 20 تک گرفته:/... هیچی دیگه شانس آوردم با خودکار سیاه بود(با دست نوشته بودن نمره هارو)، رفتم یه 1 گزاشتم کنارش شد 19، بعدش دوهزاریم جا افتاد که حالا مخرج چیه اون وسط، غلطگیر گرفتمش دیگه( یه جای دیگه رم خوردشون غلط گیر گرفته بودن!) .ماست مالی شد به تمام معنا
بعدشم رفتم خونه گفتم: ای بی ادبا نگا چیکار کردن با کارنامم: ///؟!
( بخدا بار اول و آخرم بود که زیر 10 شدم)
ری اکشن بابام همیشه این بود: یه نگاه کج از زیر ابروهای پرپشتش به مدت 30 ثانیه؛ یه نیم نگا به برگه؛ بعد سرشو میاورد بالا میگفت فاطمه؟؟؟...( دیگه چیزی نمیگفت. ینی نمیزاشتم که بگه چون میپریدم وسط حرفش که بابا فلانو بهمان که معلمه بده، درسش سخته، نفهمیدم چی شد، ببخشید بخدا، غلط کردم اصن، دفه بد دفه بعددد و...)
بزرگوار برگه رو هم که امضا میکرد خوب آبرومونو میبرد: دخترم بیشتر دقت شود/ بیشتر درس بخوان !!!!( بخدااا علامت تعجب میزاشت:+)
خداروشکر زیر نصف برگه هارو خودم امضا میکردم باز_ این شیوه آموزشی چاره ای برامون نزاشته بود( بحث امضا شد یاد قرآنایی افتادم که باید میخوندیمو والدین امضا میکردن.فقط من امضای بابامو از کلاس سوم.... میکردم یا شماها هممممم؟)