نابرده رنج...!

  • شروع کننده موضوع شروع کننده موضوع meli
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
پاسخ : نابرده رنج...!

به نقل از anahid_30s :
خب بعضی چیزاش خیلی مسخره ـست. مثل: اون نامه مسخره جابر پشت قاب عکس، اون خواستگاری مزخرفش، این که عماد با دست تیر خورده اون همه عراقی کشت و ... .
اما بازیگراش به نظرم خیلی خوب بازی کردن. مخصوصا اسد و عماد و منوچهر.
سریال عالی و کاملی نیست، اما قشنگه! من میبینمش.
اولا که دستش تیر نخورده بود زخمی شده بود
بعدشم مگه تیر اندازی کردن از پشت سر کاری داره یه دستی هم میشه همشونو کشت
ولی قبول دارم صحنه های درگیریش خیلی ساختگیه اون همه رو میکشن یه تیر هم بهشون نمیخوره
همه ی تیر ها میخوره به در و دیوار ;D
من شنیدم فیلمش خیلی تلفات داشته
یکی از فیلمبردار ها که دست و پاش شکسته یه جیب هم وقت بالا رفتن از کوه چپ شده
یکی از بازیگر ها هم ترکش خورده :-s
 
پاسخ : نابرده رنج...!

اون نامه ها چیه قضیش ؟ :-?
آقا چقد نقش آدمای منگُ خلافکار میاد به کامبیز دیرباز ! :))
 
پاسخ : نابرده رنج...!

خدایی این نامه هه خیلی مصنوعی بود . ینی بین ِ اینهمه قاب صاف رَف سراغ ِ اون و پشتش صاف نامه هه بود .
اصن چرا نامه هه رو باید جاسازی می کرد ؟!!
دختره هم خیلی تابلو روش باز بود .
می خواس مخالفت کنه مصن گف من از اون هدف آسونات نیستم
ینی اگه کوشش کنی می شه !
ینی چی ؟!
 
پاسخ : نابرده رنج...!

این همه وقت کشش دادن توی کوه و کمر، اونوقت امشب میخوان یهویی جمعش کنن!
دیروز توی گلخانه یه تیکه ازش نشون داد که اسد برگشته بود لباس مشکی تنش بود. یعنی کدومشون میمیره؟ من از کژال و جابر بدم میاد! مخصوصا جابر.کاشکی بمیره!
به نقل از کــو ییــ ــ ــن :
خدایی این نامه هه خیلی مصنوعی بود . ینی بین ِ اینهمه قاب صاف رَف سراغ ِ اون و پشتش صاف نامه هه بود .
اصن چرا نامه هه رو باید جاسازی می کرد ؟!!
دختره هم خیلی تابلو روش باز بود .
می خواس مخالفت کنه مصن گف من از اون هدف آسونات نیستم
ینی اگه کوشش کنی می شه !
ینی چی ؟!
آخ گفتی! اون نامه آخر خنده بود! بعد این حرفای عاشقانه اصلا به دهه 60 نمیخوره! چه برسه به نامه نگاری عاشقانه! من هر وقت مرضیه رو میبینم اصلا نمیتونم تصورش کنم! همش ناهید توی مسافران به نظرم میاد! آخه یکی نیست بگه اون موقع اینجوری مانتو میپوشیدن؟؟؟؟؟؟؟؟ اونایی که مرضیه میپوشه مثل مانتوهای 3-4 سال پیشه نه دهه 60!

به نقل از !Poorya! :
اولا که دستش تیر نخورده بود زخمی شده بود
بعدشم مگه تیر اندازی کردن از پشت سر کاری داره یه دستی هم میشه همشونو کشت
ولی قبول دارم صحنه های درگیریش خیلی ساختگیه اون همه رو میکشن یه تیر هم بهشون نمیخوره
همه ی تیر ها میخوره به در و دیوار ;D
من شنیدم فیلمش خیلی تلفات داشته
یکی از فیلمبردار ها که دست و پاش شکسته یه جیب هم وقت بالا رفتن از کوه چپ شده
یکی از بازیگر ها هم ترکش خورده :-s
من فکر میکردم تیر خورده! حالا اصلا هرچی! اون همه آدم کشت و رفت و اومد و اینا، بعدم که جابر میگه پس چرا صدات در نمیاد؟ میگه عماد یعنی مقاومت!!!! =)) عماد با یه دست زخمی، میتونه اون همه آدم بکشه. اون وقت جابر که پلیسه و مثلا توی تیر اندازی باید مهارت داشته باشه، با دستای سالم، از پشت اون دیواره 4 تا تیر یه راست شلیک کرد طرف عماد اونم هی پاشو بلند کرد و هیچیش هم نشد!



گذشته از اینا تیتراژش خیلی باحاله.
 
پاسخ : نابرده رنج...!


راستي اصلا چرا به عماد شليك كردن يعني از اون فاصله با اون لباسا(كه اصلا شبيه عراقي ها نبود)نفهميدن عماده؟ :-/
 
پاسخ : نابرده رنج...!

امشب آخرین قسمت ش ! ;D
در ضمن طرفدار های کامبیز دیرباز میتونن جمعه تو برنامه گلخانه شبکه 3 ایشون رو ببینن ;)
 
پاسخ : نابرده رنج...!

امشب جابر شهید میشه،اسد هم فک کنم شهید شه. :((
به نظرم مرضیه با عماد ازدواج کنه!
5شنبه میلاد کیمرام مهمان گلخانه س.
 
  • لایک
امتیازات: meli
پاسخ : نابرده رنج...!

کسی چیزی در مورد گنج میدونه؟؟؟

بنظرتون گنجه واقعیه یا نه؟؟؟
 
پاسخ : نابرده رنج...!

به نظر من گنج واقعی نیس.
اگرم باشه به فرد خاصی نمیرسه.یا از بین میره یا برا دولت میشه.
تیتراژه آخرش هم خیلی قشنگه.
 
  • لایک
امتیازات: meli
پاسخ : نابرده رنج...!

گنج بنظر من وجود داره ولی پول و طلا نیست...

یعنی ارزش مادی نداره مثلا نامه ای چیزیه...
 
پاسخ : نابرده رنج...!

اصن از اول معلوم بود که گنج معنویه ! مثلا شاید گنج همینه که اسدُ عماد رفتن طرف جنگُ اینکه واسه کشورشون بجنگنُ اینا گمانم ! :-?
عالی بود دیشب ! اونجایی که اسد به عماد میگف : " داداش تو که نگران منم هستی ! " یا یه همچین چیزایی !
خیلی به موقعُ خوب احساساتُ تو فیلم نشون دادن ! :)
 
پاسخ : نابرده رنج...!

معنوی نبود گنج!
منوچ پیداش کرد
البته من فک کنم شیره بیفته روش! :))
اونجا هم خیلی باحال بود که کژال به اسد گفت آقا اسد! ذوق مرگ شد ;))
 
پاسخ : نابرده رنج...!

قسمت دیشب رو از کجا دانلود میشه کرد؟قسمت چندم بود؟!
 
پاسخ : نابرده رنج...!

تاجایی که من از دخترای اون زمان شنیدم مادرو پدرشون باید میگفتن باکی ازدواج کنه!
مرضیه خیلی راحت به مامانش گفت که اسدو دوست داره!البته نگفت دوستش دارم ولی با حرفاش منظورشو رسوند!
 
پاسخ : نابرده رنج...!

اسد چیه؟ جابر!
اسد که داداششه! :))
 
پاسخ : نابرده رنج...!

بچه ی سام درخشانی رو دیدین؟؟؟
خیلی با مزس :x
حیف که امشب آخرین قسمتشه 8-|
 
  • لایک
امتیازات: meli
پاسخ : نابرده رنج...!

ببین اسد داداشش بود :دی ،گفت که جابر رو دوست داره.
 
پاسخ : نابرده رنج...!

به نقل از ° Наиίзч ° :
معنوی نبود گنج!
منوچ پیداش کرد
البته من فک کنم شیره بیفته روش! :))
اونجا هم خیلی باحال بود که کژال به اسد گفت آقا اسد! ذوق مرگ شد ;))
گنج پیدا شد ولی معلوم نشد که چی توش بود!

شاید یه نامه ای قرآنی خاطراتی یادگاری ای چیزی باشه...

بعید میدونم پول و طلا باشه!

راستی من دیشب رو نصفه نیمه دیدم چی شد که منوچهر رو تنها گذاشتن با گنج؟
 
پاسخ : نابرده رنج...!

جابر رفت،بعدش اسد رفت؛عماد هم طاقت نیاورد رف دنبال اسد،بش گف داش تو برگرد مادر و خاهر داری... دیگه جفتشون رفتن بعثی کشون
 
پاسخ : نابرده رنج...!

اسد و عماد هم همدیگرو بغل کردن :((
عماد به اسد گفت پچولی تو خونته :))
 
Back
بالا