- شروع کننده موضوع
- #1
farshidGCD
لنگر انداخته
- ارسالها
- 3,747
- امتیاز
- 7,916
- نام مرکز سمپاد
- شهید بهشتی
- شهر
- -
- سال فارغ التحصیلی
- 91
- دانشگاه
- MMU
- رشته دانشگاه
- IBM - ID
قانون واژه ایست که همواره به همراه تمدن می آید، اساس هر تمدنی قانون و اجرای آن توسط مردمان جامعه است، به گونه ای که هر نظامی با قوانین آن شناخته می شود. قوانین هر اجتماعی در عین تفاوت های کلیدی که با یک دیگر دارند در یک اصل مشترک اند و آن ضرورت اجرای قوانین توسط تک تک افراد جامعه است.
قوانین کشور ها همیشه شامل این چند مورد هست: قوانین پایه (مثال: نشان جامعه، آرمان های جامعه)، قوانین حقوقی (مثال: قوانین مربوط به قتل، وراثت)، قوانین اقتصادی (مثال: قوانین مربوط به فعالیت های هرمی، وام و بازپس گیری آن)، قوانین ارضی (مثال: قانون های مربوط به حفاظت از محیط زیست)، قوانین ترافیکی (مثال: حد مجاز سرعت در جاده ها، تردد هواپیماهای شخصی)، قوانین اجتماعی (حقوق شهروندی، آزادی دین و مذاهب) و قوانین حاکم بر رسانه ها (مثال: حدود سانسور، آزادی رسانه های شخصی) و ممکن است دسته بندی های اضافه تر یا متفاوت در نام هم وجود داشته باشد.
قانون چگونه وضع می شود؟
در زمانهای گذشته و در حکومت های دیکتاتوری قانون را فرد حاکم تعیین می کند، به عبارتی دیکتاتوری هنگامی اتفاق می افتد که قانون توسط یک فرد یا حزب حاکم تنظیم شود و عامه مردم حق دخالت در آن را نداشته باشند
حکومت های دموکرات قانون را بر اساس رای مستقیم (رفراندوم) یا غیر مستقیم (از طریق پارلمان نمایندگان) تعیین می کنند
و در جوامع مذهبی از قوانین تعدیل شده یا ثابت یک دین خاص برای قانون گذاری پیروی می شود
چه کسانی ملزم به اطاعت قانون هستند؟
این را قانون معین می کند، اما اجباری بودن اطاعت از قوانین برای عامه مردم لازم است. در برخی قوانین، افرادی تحت شرایط خاصی یا به دلیل ویژگی های انتسابی یا اکتسابی ملزم به اطاعت از قانون نیستند.
یکی از بحث های قدیمی در مباحث قانونگذاری، این پرسش است که آیا قانون از حاکم بالاتر است یا حاکم از قانون؟
در جوامع دموکرات (به طور کلی و بدون توجه به نوع دموکراسی) قانون از حاکم بالاتر است و حاکم (نخست وزیر - رئیس جمهور - شاه - ...) ملزم به اطاعت از قانون است، اما در اکثر جوامع غیر دموکرات این امکان هست که فرد یا افراد حاکم برتر از قانون باشند، برای مثال در اعصار گذشته و بیشتر حکومت های پادشاهی و مذهبی، شاه یا خلیفه معادل خود قانون تلقی شده و بنابراین به نوعی برتر از قانون بودند.
البته لازم به ذکر است در مواردی که اتباع خارجی به عنوان سفیر به کشور دیگر می روند و افرادی مانند دیپلمات ها تا حدودی از مصونیت قضایی برخوردارند و این حدود را قوانین دو کشور تعیین می کنند.
اما با این حال افرادی هستند که از قانون سرپیچی کرده و خود را ملزم به اطاعت آن نمی دانند، برای مثال سرپیچی از قوانین راهنمایی و رانندگی در مورد سرعت، عدم رعایت برخی قوانین رسانه ای مانند ممنوعیت بازدید از سایت های مسدود شده، و قوانین اجتماعی مانند نوع پوشش و عدم مصرف مواد غذایی خاص
(یا حتی استفاده از نرم افزارهای کرک شده و موزیک های دانلود شده به صورتی غیر از شرایط قوانین کپی رایت)
علت این امر چیست؟
به عقیده من، در اکثر موارد خود قانون زمینه ساز قانون گریزی است، برای مثال در شرایطی که اعضای یک جامعه از حقی مسلم (یا به زعم آنها مسلم) محروم شوند، خود را ملزم به اطاعت از آن قانون نمی دانند و به هر نحو از آن سرپیچی می کنند.
موارد دیگر می تواند شامل منفعت طلبی، راحت طلبی، عدم احساس تعهد نسبت به جامعه، یا دلایل شخصی باشد.
حال اگر گروهی افراد به سرپیچی از قوانین بپردازند، قانون گریزی کم کم در جامعه مرسوم شده و به صورت عرف در می آید، یعنی سایر افراد نیز تحت اجبار یا حمایت اجتماعی تمایلی به اطاعت از قانون ندارند و حتی ممکن است بخاطر قانون گرایی از سوی دوستان، خانواده و در کل، جامعه مورد تمسخر قرار گیرند.
نظر شما چیست؟ چه دلایلی می توانید برای قانون گریزی ذکر کنید؟ چگونه می توان با عدم پذیرش قانون توسط برخی افراد مقابله کرد؟
قوانین کشور ها همیشه شامل این چند مورد هست: قوانین پایه (مثال: نشان جامعه، آرمان های جامعه)، قوانین حقوقی (مثال: قوانین مربوط به قتل، وراثت)، قوانین اقتصادی (مثال: قوانین مربوط به فعالیت های هرمی، وام و بازپس گیری آن)، قوانین ارضی (مثال: قانون های مربوط به حفاظت از محیط زیست)، قوانین ترافیکی (مثال: حد مجاز سرعت در جاده ها، تردد هواپیماهای شخصی)، قوانین اجتماعی (حقوق شهروندی، آزادی دین و مذاهب) و قوانین حاکم بر رسانه ها (مثال: حدود سانسور، آزادی رسانه های شخصی) و ممکن است دسته بندی های اضافه تر یا متفاوت در نام هم وجود داشته باشد.
قانون چگونه وضع می شود؟
در زمانهای گذشته و در حکومت های دیکتاتوری قانون را فرد حاکم تعیین می کند، به عبارتی دیکتاتوری هنگامی اتفاق می افتد که قانون توسط یک فرد یا حزب حاکم تنظیم شود و عامه مردم حق دخالت در آن را نداشته باشند
حکومت های دموکرات قانون را بر اساس رای مستقیم (رفراندوم) یا غیر مستقیم (از طریق پارلمان نمایندگان) تعیین می کنند
و در جوامع مذهبی از قوانین تعدیل شده یا ثابت یک دین خاص برای قانون گذاری پیروی می شود
چه کسانی ملزم به اطاعت قانون هستند؟
این را قانون معین می کند، اما اجباری بودن اطاعت از قوانین برای عامه مردم لازم است. در برخی قوانین، افرادی تحت شرایط خاصی یا به دلیل ویژگی های انتسابی یا اکتسابی ملزم به اطاعت از قانون نیستند.
یکی از بحث های قدیمی در مباحث قانونگذاری، این پرسش است که آیا قانون از حاکم بالاتر است یا حاکم از قانون؟
در جوامع دموکرات (به طور کلی و بدون توجه به نوع دموکراسی) قانون از حاکم بالاتر است و حاکم (نخست وزیر - رئیس جمهور - شاه - ...) ملزم به اطاعت از قانون است، اما در اکثر جوامع غیر دموکرات این امکان هست که فرد یا افراد حاکم برتر از قانون باشند، برای مثال در اعصار گذشته و بیشتر حکومت های پادشاهی و مذهبی، شاه یا خلیفه معادل خود قانون تلقی شده و بنابراین به نوعی برتر از قانون بودند.
البته لازم به ذکر است در مواردی که اتباع خارجی به عنوان سفیر به کشور دیگر می روند و افرادی مانند دیپلمات ها تا حدودی از مصونیت قضایی برخوردارند و این حدود را قوانین دو کشور تعیین می کنند.
اما با این حال افرادی هستند که از قانون سرپیچی کرده و خود را ملزم به اطاعت آن نمی دانند، برای مثال سرپیچی از قوانین راهنمایی و رانندگی در مورد سرعت، عدم رعایت برخی قوانین رسانه ای مانند ممنوعیت بازدید از سایت های مسدود شده، و قوانین اجتماعی مانند نوع پوشش و عدم مصرف مواد غذایی خاص
(یا حتی استفاده از نرم افزارهای کرک شده و موزیک های دانلود شده به صورتی غیر از شرایط قوانین کپی رایت)
علت این امر چیست؟
به عقیده من، در اکثر موارد خود قانون زمینه ساز قانون گریزی است، برای مثال در شرایطی که اعضای یک جامعه از حقی مسلم (یا به زعم آنها مسلم) محروم شوند، خود را ملزم به اطاعت از آن قانون نمی دانند و به هر نحو از آن سرپیچی می کنند.
موارد دیگر می تواند شامل منفعت طلبی، راحت طلبی، عدم احساس تعهد نسبت به جامعه، یا دلایل شخصی باشد.
حال اگر گروهی افراد به سرپیچی از قوانین بپردازند، قانون گریزی کم کم در جامعه مرسوم شده و به صورت عرف در می آید، یعنی سایر افراد نیز تحت اجبار یا حمایت اجتماعی تمایلی به اطاعت از قانون ندارند و حتی ممکن است بخاطر قانون گرایی از سوی دوستان، خانواده و در کل، جامعه مورد تمسخر قرار گیرند.
نظر شما چیست؟ چه دلایلی می توانید برای قانون گریزی ذکر کنید؟ چگونه می توان با عدم پذیرش قانون توسط برخی افراد مقابله کرد؟