کتاب اول: ناتور دشت

وضعیت
موضوع بسته شده است.
  • شروع کننده موضوع
  • #1

سیاوش

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,667
امتیاز
6,098
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر- نرم افزار
اینستاگرام
اولین کتاب از سری کتاب‌های مطالعهٔ گروهی ناتور دشت هستش.
ناتور دشت رو آقای جی. دی. سلینجر نوشته و این کتاب یکی از شاهکارهای ادبیات دنیاست.

برای این که بیشتر با نویسنده و خود این کتاب آشنا بشیم بهتره متن زیر را با هم بخونیم:
هولدن کالفیلد نوجوانی هفده ساله‌ است که در لحظهٔ آغاز رمان، در یک مرکز درمانی بستری است و ظاهراً قصد دارد آن‌چه که پیش از رسیدن به این‌جا از سر گذرانده برای کسی تعریف کند و همین‌کار را هم می‌کند و رمان نیز بر همین پایه شکل می‌گیرد. در زمان اتفاق‌افتادن ماجراهای داستان، هولدن یک پسربچهٔ شانزده‌ساله‌است که در مدرسهٔ شبانه‌روزی «پنسی» تحصیل می‌کند و حالا در آستانهٔ کریسمس به علت ضعف تحصیلی (او چهار درس از پنج درس‌اش را مردود شده و تنها در درس انگلیسی نمرهٔ قبولی آورده‌است) از دبیرستان اخراج شده و باید به خانه‌شان در نیویورک برگردد.
تمام ماجراهای داستان طی همین سه چهار روزی که هولدن از مدرسه برای رفتن به خانه خارج می‌شود اتفاق می‌افتد.او می‌خواهد تا چهارشنبه که نامهٔ مدیر راجع به اخراج او به دست پدر و مادرش می‌رسد و آب‌ها کمی از آسیاب می‌افتد به خانه بازنگردد به همین‌خاطر از زمانی که از مدرسه خارج می‌شود دو روز را سرگردان و بدون مکان مشخصی سپری می‌کند و این دو روز سفر و گشت‌وگذار، نمادی است از سفر هولدن از کودکی به دنیای جوانی و از دست دادن معصومیت‌اش در جامعهٔ پر هرج و مرج امریکا..

بر گرفته از وبلاگ یک کتاب

خرید اینترنتی: اگه نتونستید کتاب را بخرید برای خرید کتاب و دیدن مشخصات کتاب از سایت آدینه بوک اینجا کلیک کنید.
کتاب صوتی: این کتاب ۲۶ فصل هستش که نسخهٔ صوتی اون هم وجود داره و می‌تونید تک تک فصل‌ها رو جدا جدا به صورت فایل mp3 از اینجا دریافت کنید.


wx99v55jxp6zbagyup8k.jpg
9270ay4axo53d9wadomf.jpg



یه نکتهٔ مهم که وجود داره اینکه که ما در این تاپیک نمی‌خواهیم کتاب را نقدِ نقد کنیم. گفتن نظر شما دربارهٔ کتاب و نقاط ضعف و قوت اون نیز میتونه کافی باشه؛ اگر هم بیشتر که چه بهتر.


× از امروز یک‌شنبه، ۲۶ تیر، مدت ۱ هفته مهلت هستش تا کتاب رو تهیه و مطالعه کنید؛ یک‌شنبهٔ هفتهٔ آینده این تاپیک برای تحلیل و بررسی کتاب باز می‌شه.
 

mehran

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
732
امتیاز
1,087
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

خب تاپیک باز شد و آمادی بحثیم! :D
من خودم هم کتاب رو گرفتم و خوندم، کتاب‌ صوتی‌ش هم بود. تقریبا ۷۵٪ رو با کتاب صوتی پیش رفتم.
به نظرم کتاب صوتی خیلی بهتر بود، وقت‌های اضافه توی اتوبوس، تاکسی، پشت ترافیک، موقع راه‌رفتن، از همه اونا استفاده کردم انگار و خب از خوندن خیلی برام بهتر بود و بیش‌تر حواسم جمع بود.
درکل خیلی خوشم اومد واقعا از داستان؛ مخصوصا از خواهر ۱۰ سالش! :D
با خود شخصیت هولدن هم احساس نزدیکی شخصیتی زیادی می‌کردم! :-"
حالا نظرهای جزئی‌تر رو در طول بحث می‌گم!
نظر شمایی که شرکت کردین و خریدین و خوندین، یا قبلا خونده بودین چیه راجع بهش؟
 

anahid_30s

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,029
امتیاز
1,985
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
همدان
سال فارغ التحصیلی
1392
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

من قبلا شروع کرده بودم بخونمش. اما وسطاش که رسید حالم به هم خورد! منظورم این نیست که از خود کتاب حالم به هم خورد، از فحشا و حرفای نیمه رکیک(!) توش حالم واقعا بد شد! اما وقتی یه کتاب میتونه حال آدمو به هم بزنه و حس نفرتو توی آدم ایجاد کنه این خودش نشانه قوت اون کتابه.
 

sayna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,460
امتیاز
12,313
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشكى شهيدبهشتى
رشته دانشگاه
پزشكى
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

مـن هــنوز تمومش نکردم ! چون مال مـن قدیمیه و هم تعداد صفحاتش بیشـتره هـم ریز تره .. ( سانسور ایناـم نداره ) ....
راجع به پـست بالایی... خب این کتاب راجع به یه پسـر ِ 16 سـالس ! خیـلیا تو اون سـن اونجوری حرف می زنن ....
( اینو داشـته باشین تا فردا بیام کامل بگـم نظرمو :> )
 

reza-handsome

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
617
امتیاز
1,089
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

قبل خوندنش یه انتظار دیگه ای داشتم
ولی وقتی خوندمش یه کتاب عادی بود واسم شخصیت اصلی واقعا آدم خسته کننده ای بود
از هیچ چی خوشش نمیومد همش داشت به این و اون فحش می داد
و همش در حال فکر کردن و خیال پردازی بود
داستانشم خیلی چیز خاص و هیجان آوری نبود به نظرم
از مدرسه میاد بیرون چند روز و این و اون ور سر میکنه
و عقایدشو به خورد خواننده میده
در کل شاید ارزش خوندن رو داشت ولی کتابی نبود که تو ذهن جاودانه بشه و آدم بتونه ازش چیز جدیدی یاد بگیره
لطفا واسه دفعه ی بعد کتابی معرفی کنید که عمیق باشه و آدمو به چالش بندازه و وادار کنه به فکر کردن
و یه جوری باشه آدم از محتواش یه چیزی یاد بگیره
------------------------------------------
قسمتایی که خواهر کوچولوی هولدن فیبی توش حضور داشت واسم خیلی جذاب بود
کاش شخصیت اصلی داستان بجای هولدن فیبی بود :D
---------------------
این نظر شخصی من بود
امیدوارم بقیه کتاب خوششون اومده باشه (;
 

mgh-nano

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,411
امتیاز
3,170
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
کرمان
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
cs
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

کتاب رو گرفتم و خوندم ، شخصیت سازی جالبی داشت کلا
جوری هم نوشته شده که میشد تجسم کرد لحظه ها رو ، حتی اگه صداشو نشنوی ... به عقیده ی من البته ...
داستان هم قشنگ بود ، اما بعضی جاهاش اون جور که آدم پیش بینی میکرد ، نبود !! بازم البته به نظر من .... :D
 

minasamiei

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
222
امتیاز
549
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين يك
شهر
اصفهان
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

اول از همه مرسی از سیاوش عزیز و هرکس دیگه که توی دادن این ایده ی خوبِ "کتاب خوانی گروهی" سهیم بوده!
این کتاب رو قبلا دست مامانم دیده بودم که میخونه.کلا کتاب زیاد میخونه ! اما وقتی ازش خواستم 1 بار دیگه برام از اون دوستش بگیره اول که گفت به درد تو نمیخوره و ... بعدش گقت باشه ازش میگیرم اما میدونستم از اون باشه هاس که فقط میخواس منو رد کنه برم !!! بعد دیگه مجبور شدم فایل صوتیش رو گوش بدم که از این بابت خیلی ناراحتم... چون هیچی مثل خوندن خود کتاب نمیشه و توی ذهن آدم نمیمونه اما خوب بهتر از هیچی بود...

کتابش فوق العاده نبود به نظر من ! اما خوب بود.قشنگ بود... یعنی متفاوت بود ! هم نثرش و هم این که کل ماجرا اخراج هولدن بود و داستان 4-3 روز بعدش ... همین و بس ! اما همین ماجراهای ساده و نقل قول ها و نظراتش درباره ی آدم ها اینقدر زیبا بیان شده که میخوای همیجور بشینی و چند ساعت پشت سر هم بخونیش... این نشون میده که کار نویسنده خیلی درسته...
از همون جمله ی اول از کتابش خیلی خوشم اومد ! وقتی که گفت نمیخواد درباره ی خونواده و زندگی و پدر مادرش چیزی بگه چون این چیزا آدم رو یاد دیوید کاپرفیلد میندازه...
جالب تر از همه برام اون تضادهایی بود که توی داستان وجود داشت... رُکی هولدن از 1 طرف و جوری که تظاهر میکرد جلوی آدمای دیگه و میخواس خودش رو باب میلشون نشون بده...
شخصیتی که خودش رو گم کرده بود... تنهایی رو دوست داشت و درواقع میخواست فارغ از دنیای "پست" دور و بریاش باشه...و در نهایت از همه چیز و همه کس بدش میومد و یک قسمتی که از خوشم اومد که توش معنی اسم کتاب رو هم فهمیدم مکالمش با خواهرش بود که میگفت تو از همه چیز بدت میاد و اون منکرش بود ... و تنها چیزی که دوست داشت این بود که ناتور دشت بچه ها بشه چون بزرگ تر ها "نمیفهمن" و اون رو 1 دیوانه میدونن و طردش میکنن... اما جالب اینه که خود هولدن هم نمیدونه چه مرگشه !!!
شما چی فکر میکنید بچه ها ؟ به نظرتون نویسنده قصد نقد کردن چنین جامعه ای رو داشته یا رفتار هولدن،یه نوجوان اخراجی از مدرسه رو؟
از قسمت دیگه ای خوشم اومد سوالی بود که توی ذهن هولدن بود که مرغابی های سنترال پارک(؟) زمستونا کجا میرن؟در حالی که توی اون دنیای شلوغ و یاس آور اونم شهری مثل نیویورک کسی در جست و جوی این نبود که مرغابی ها زمستونا کجا میرن !!!
جالبی دیگش این بود که چرا از دروغ های هولدن ناراحت نمیشدیم؟از این که سعی میکرد حتی هویتشو عوض کنه اما مثل هولدن از فریب کاریای کسی مثل استرادلیتر عصبانی میشدیم !
میگم که... جالبیه این کتاب برای من مسائل پارادوکسیکالش بود.
قسمت دیگه ای که ازش خوشم اومد اون قسمتی بود که میگفت از انجیل فقط عیسی و اون مرد دیوونه رو دوست داره و دوستش میگفت که هولدن 1 کافره !
قسمت دیگه ای که خوشم اومد حرفاش با معلم سابقش(آقای آنتولینی یا همچین چیزی!!!) بود... و اون نوشته ای که برای هولدن نوشت:
"مشخصه ی 1 فرد نابالغ این است که میل دارد به دلیلی با شرافت بمیرد و مشخصه ی 1 فرد بالغ این است که میل دارد به دلیلی با تواضع زندگی کند"
حرفایی که درباره ی اندازه ی ذهن و ... به هولدن زد و باعث شد هولدن 1 کم فکر کنه و بعد اصرار های خواهرش که باعث شد بمونه...
از جمله ی آخر کتاب هم خیلی خوشم اومد: هیچ وقت به هیچکی چیزی نگو.اگه بگی دلت برای همه تنگ میشه...
الان بیشترین سوالی که توی ذهنم وجود داره درباره ی اسم کتابه !! خیلی خوب نمیتونم درکش کنم... به نظرم خودش کلی جای بحث داره که چرا این اسم؟!
فکر کنم شاید 1 سال دیگه باز سراغش برم و بخونمش...

ببخشید سرتونو درد اوردم ! :D

ویرایش: سیاوش و مهران عزیز،همونطور که به مهران پ.خ هم زدم پیشنهاد من برای کتاب بعدی کتاب "فارست گامپ" هستش.
مضمونی اجتماعی داره ولی تاثیری که میزاره خیلی بیشتر از "ناتور دشت" هستش... اگه خواستین خلاصه ای از این کتاب که پشت کتاب نوشته شده رو مینویسم براتون...
 

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

سلام.....
من مرده ی این کتابم..... تا حالا حداقل15 بار این کتابو خوندم و تقریبا کل کتابو حفظم.
به نظرم هولدن شبیه خیلی از ماهاس. دیوونگی هاش، ناراحتی هاش، مدل فحش دادنش، نا امیدی اش، خوشحالی اش...... من از هرکی که یه ذره ادبیات حالیش بوده پرسیدم که ناتور دشت چه جوریه؟ بهم گفته فوق العاده....
نمی تونم بگم کدوم تیکه اش رو بیشتر از همه دوست دارم، کل کتاب یه شاهکار تمام عیاره.....
نکته ی مهمی که تو ناتور دشت هست، غیر از اینکه شبیه ماس، اینه که داره جامعه اش رو نقد می کنه.... نقدی که باعث میشه حالش از اون جامعه بهم بخوره.... برای همین هم می خواد خودشو به کری بزنه و بره توی یه پمپ بنزین کار کنه یا می خواد توی جنگل یه خونه داشته باشه....
 

happymoon

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
378
امتیاز
2,776
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
سنندج
دانشگاه
هنر اسلامی تبریز
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

تصورم از کتاب ناتور دشت خیلی متفاوت بود.فکر میکردم یک کتاب کاملا اجتماعیه و به همین دلیل پرفروش ترین کتاب سال آمریکا بوده و جزو برترین آثار ادبی جهان.
اما نثر بی پرده اش منو متعجب کرد.شخصا ازاینکه تا این حد بی پرده نوشته شده زیاد خوشم نیومد اما نکته جالب این بود که این کتاب پرفروش ترین کتاب سال شد چون سبکش سرراست و بی پرده است.
شاید یکی دیگه از دلایلی که این کتاب مشهور شد این بود که هولدن کالفیلد نماد نوجوانان عصیانگر معاصر هست و به سمبلی از خودبیگانگی و گم کردن هویت دربین نوجوانان تبدیل شده.یعنی دقیقا مشکلی که اکثر نوجوانان کمابیش باهاش رودر رو میشن وهمین باعث شد که این کتاب توجه سنین بالا رو هم به خودش جلب کنه.
برام جالبه که باوجود اینکه درخیلی از جاها باکارهای هولدن موافق نبودم اما همیشه در نظر من انسان خوبی به نظر میرسید و من هم همپای با شخصیت این کتاب از افرادی که تنفر داشت ,بدم میومد واین توانایی بالای نویسنده رو میرسونه.
اولین جمله ی این کتاب (این کتب نامعمول ممکن است شمارا شوکه کن,شمارابخنداند یا قلب شما رو بشکند اما هرگز نمیتوانید آن را فراموش کنید) از نظر من یکی از نقاط عطف این اثر بود.
دقیقا مثل آخرین جمله اش (هرگز چیزی به کسی نگویید.اگربگویید,کم کم همه را از دست می دهید)
حس میکنم که این جمله برخواسته از تخیلات نویسنده نیست و تاحدودی به تجربیات خودش برمیگرده.همون طور که می دونید دیوید سالینجر بعد از این کتاب باوجود اینکه موفقیت رو براش رقم زد اما دیواری از سکوت به دور خود کشید و از اون به بعد فقط سه کتاب دیگه منتشر کرد که این عجیب بود.همین باعث شد که من فکر بکنم دیوید سالینجر بانوشتن این کتاب که تاحدود زیادی به زندگی خودش شباهت داشت دچار دید متفاوتی نسبت به زندگی شد و یا حتی ازاینکه این کتاب رو نوشت ناراحت بود چون کم کم همه رو از دست داد(البته این فقط یک حدسه و نه بیشتر)
از شخصیت فوبی خواهر هولدن هم خیلی خوشم اومد.چون برای هولدن بیشتر از هرفرد دیگه ای مهم بود.برای مثال هولدن باکمک تخیلات خودش تصمیمات زیادی برای زندگیش و ترک نیویورک میگرفت اما اولین قدم درهمه اون ها خداحافظی از فوبی بود.
یکی از بهترین بخش هاش حرفهای دبیر زبانش بود.
این کتاب شروع و پایان خیلی خوبی هم داشت که باز جزو نقاط مثبتش محسوب میشه.
باوجود همه ی اینا به نظرمن این کتاب ارزش خوندن داره و همیشه در یادم میمونه.
 

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,363
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

اهـِم اهـِم . اولن خیلی عجیبـه که انقد همـتون میگین از نثرش بی پرده و نمیدونم فـحش و ایناش خوشـم نیومد . همونطور ک ساینا گف این از دید(از زبان) یه پسر 16 ساله ـس و اصلاً بنظر من همین کلمـه ها خیلی تو جو داستان موثرن :-? فکر کنیید داستان درباره ی پسر 16 ساله ای بود که فحش نمیداد :D جدی نمیشه ! :-"

حالا نظر خودم !
(خیلی وقت پیش برای بار اول کتابُ خوندم و اون زمان ( و البته هنوز) اجازه ی خوندنشُ نداشتم و اینا ! :D دوباره دارم میخونمش الان ولی ممکنـه نظرم اونقدام دقیق نباشه!)
بنـظر منم شخصیت پردازیش خیلی خوبـه ؛ بیشتر شخصیتا رو واقعاً عـالی به تصویر کشیده . الان من توی ذهنم یه ذهنیت دقیقی نسبت به هولدن ، فیبی ، استرادلیتر و خیلیای دیگـه دارم(در حالی که مثلن استرادلیتر خیلی توی کتاب نیست ( فقط توی فصلای اول هست) ) حتی شخصیتای فرعی ـشم خیلی عالی گفته . اون خواهر روحانیا،مامان اون پسره(ارنی) که تو قطار هولدنُ دید ، اون دخترا که باهاشـون رقصید ( این تیکـه ش عالی بود! :D حواس اون دخترا که تمام مدت به این ور و اون ور بود ؛ اون تیکه که هولدن یکیشونُ سرکار گذاشت و گفت گری کوپرو دیده و ... :D ;)))،معـلمه که اسمش یادم نی و خیلیای دیگه !
کلنـم نثر کتاب خیلی روونه یعـنی حداقل من که کتابو میگرفتم و میگیرم دستم دیگه خیلی سخت میتونم زمین بذارمش .
فصلـای آخرش و کلن پایانشُ خیلی دوست دارم .
و من که یک پسر 16 ساله ی آمریکایی نیستم ، اما توی خیلی از تیکـه ها خیلی خیلی خیلی با هولدن احساس نزدیکی میکردم.
فعلاً همینا بسـه ! :Dالان فصل 15ِ کتابم . تموم که شد بازم پست میدم

+لـایک به طرح مطالعه گروهی :D :)
 

L.E

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
980
امتیاز
6,736
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 ِ تهران
شهر
تهران
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

خوندم کتابرو و برعکس خیلیا واقعا از نثرش خوشم اومد!البته از شخصیت خود هولدن زیاد خوشم نیومد مگه می شه یه آدم از همه بدش بیاد رو همه ی آدمای دوروورش یه عیبی می ذاش!
به نظرم توصیفو ایناش خیلی خوبه با اینکه خیلی وقتا می گف حوصله نداره توضیح بده و اینا ولی آدم صحنه هارو می شد مجسم کنه!
--------------------------------------------------------
کتابش در کل خوب بود نمی شد از 207صفه کتاب چسبید به فحش و این حرفاش!
خیلی چیزای دیگه ای داشت که می شد به خاطرش کتابو خوند در کل خوب دیگه!
 

sohaaaa

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
671
امتیاز
916
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کرج
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

منم فصل 15م فعلا ولي راضيم تا اينجا از كتابه..يه جاهاييشم حتي خيلي راضي
يه سري حرفا رو دوستان گفتن كه خوب ديگه تكرار نمي كنم هر چند خيلي ميخواستم اونا رم بگم :D
اولين چيزي كه تو 15 20 صفحه ي اول خيلي برام جالب بود اين بود كه واقعا چقد شخصيت نزديكي داشت! كاملا مي تونستم دركش كنم و حتي خيلي حركات و رفتارش هرچند خاص بود ولي برام تكراري بود.(نه تكراري آزار دهنده همون قضيه نزديكي و اينا)
يه سري قانونا داشت كه اونام خيلي برام جالب بودن . تقريبا واسه هر چيزي قانون داشت يا حتي ميشه گفت واسه هر چيز ريز و كوچيكي استقرا مي زد. (كه من خوشم ميومد)
اون قسمتي كه ميگف نويسنده بايد جوري باشه آدم دوس داشته باشه دوست صميميش باشه يا مثلا باهاش حرف بزنه... يه جاهايي از داستان واقعا اين حس رو داشتم :D
از آناليز رفتاراشم خوشم ميومد "هميشه دوس داره..."،"ازون آدمايي كه..." . معمولا خوشم مياد از اينجور فكر كردن و دقت به چيزاي ريز و كوچيك و تحليلشون هرچند واسه آدم گاهي آزار دهنده ميشه
(احتمالا) ادامه دارد ...
 

reza-handsome

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
617
امتیاز
1,089
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

ببخشید می خواستم بپرسم کسایی که این کتابو دوس داشتن چه چیز جدیدی ازش یاد گرفتن
یا کجاهاش وادار به تفکر شدن؟
شاید من عمیق نخوندمش :-"
---------------------------------
من فقط یه توصیف از یه جامعه آلوده ازش دیدم که یه سوژه تکراری بود
ولی بیانش قشنگ بود واقعا
شاید از اون کتابایی هست که هی باید خوندش و روش عمیق شد
نمی دونم
کلی سوال نا تموم هم تو ذهنم موند که با اتمام کتاب به جواب نرسیدم

مثلا:مرغابیا کجا میرن؟
جلیندیفر تو ماشین با اون پسره واقعا کاری کرده بود یا نه؟
آقای آنتولینی با نوازش موهای هولدن مقصودی داشته یا نه؟
و ...
----------------------------------
در کل بنظرم هدفش توصیف جامعه ی آلوده بود که این کارو حرفه ای انجام داده بود
ولی شخصیت هولدن واقعا واسم خسته کننده بود واقعا خسته کننده
خیلی چیزاش شبیه ما نوجوونا بود
ولی تو خیلی چیزا زیاده روی می کرد یا بعضی از فکراش خیلی بچه گونه و خنده دار بود
مثلا همون قسمت که می خواست بره تو جنگل زندگی کنه
خیلی واسم خنده آور بود که یه جوون اینقدر راحت و بی پروا فکر میکنه بدون اینکه فک کنه چی به سرش میاد
 

L.E

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
980
امتیاز
6,736
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 ِ تهران
شهر
تهران
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

پشت کتاب نوشته دیگه یا مقدمه و ایناش که هولدن 16 سالشه خوب بچه س دیگه وارد یه جامعه ی بزرگ می شه و این کتاب اون دو سه روزو نشون داده که یه بچه ی 16 ساله چطوری می تونه تنها تو یه شهری مثه نیویورک باشه!
خوب کتابا که نباید حتما داستان خاصی داشته باشن بعضیاام فقط یه سری چیزارو نشون می دن!
سوالای شما خوب واقا سوالاییه که توی هر کتابی می شه در آورد دیگه ینی اونقد خوب مهم نیس!مثلا مرقابیا خوب یه سوال کلیه!خیلی از کتاباام قشنگیش به اینه که آدم خیلی چیزارو ندونه!
 

lindaa

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
573
امتیاز
3,606
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ابرشهرقدیم (نیشابور)
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

من 90 صفحه شو خوندم ولی اصلا خوشم نیومد!بالاخره هرکسی از یک جور کتاب خوشش میاد!
به نظر من که کتابش هیچ مفهومی نداشت و خسته کننده بود کتاب عطر سنبل عطر کاج هم خاطره هستش ولی واقعا قشنگه!کتابو که شروع میکنی به خوندن دوست نداری پایین بزاریش.
زیاد خوب هم ترجمه نکرده بودن مثلا صفحه 20کتاب بود فکر کنم نوشته بود نمازخونه :Oیا یک صفخه دیگش نوشته بود برج ازادی :O
 

marvelous

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,156
امتیاز
4,615
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۳
شهر
مشهد
مدال المپیاد
برنز بيست و هفتمين المپياد ادبی
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

من ده صفحه اولو که خوندم همش یاد عقاید یک دلقک(هاینریش بل) می افتادم. چون هر دو تا داشتن یه دوره چند روزه بحرانیو تو زندگی یه نفر توصیف میکردن.نویسنده های هر دو کتاب موقع نوشتن تحت تاثیر آثار اجتماعی جنگ جهانی بودن و...تفاوت اصلیشون اینجا بود که عقاید یک دلقک عمیق تر بود و تا حدودی بیشتر جنبه انتقادی از سیاست و اجتماع داشت.نمیدونم به نظر شما هم این دوتا کتاب شبیه هم هستن یا نه؟
این دوره بحرانی که آدم از همه چی بدش میاد و از همه متنفر میشه ممکنه تو نوجونی واسه خیلیا پیش بیاد ولی بعضی وقتا گذری هستش و گاهی میتونه به افسردگی برسه.سلینجر این دوره و احساساتش رو خیلی ملموس و قابل درک توصیف کرده بود.
به نظرم هولدن دنیای آدم های بالغ را دنیای کثیف و پوچ و پر از حقه بازی (یا به قول مترجم،کشکی!) میدونه و نمیتونه به خوبی باهاش ارتباط برقرار کنه در صورتی که همه چی به اون بدی که فکر میکنه نیست. در مقابل اون بچه هارو خیلی دوست داشتنی و پاک میدونه مثلا ارتباط نزدیکش با خواهرش فیبی یا این که دوست داره ناتور دشت باشه و بچه ها رو از افتادن به پرتگاه که فکر کنم در اصل منظورش دنیای قلابی بزرگترها باشه حفظ کنه!
کتابو کلا میشه به 3 بخش تقسیم کرد. یه قسمت معرفی و مقدمه که بیشتر حول اتفاقاتی بود که تو مدرسه می افته. یه قسمت دیگه از موقعی که از مدرسه میاد بیرون و با دنیای خشن اطرافش رو به رو میشه و قسمت سوم یا نتیجه گیری حرفای هولدن با خواهرش و آنتولینیه که خواهرش میگه تو از هیچی خوشت نمیاد هولدنم تو جوابش میمونه یا این دو بخش که من خیلی خوشم اومد:1.؛مشخصه ی یک مرد نابالغ این است که میل دارد به دلیلی با شرافت بمیرد٬و مشخصه ی یک مرد بالغ این است که میل دارد به دلیلی ٬با تواضع زندگی کند.؛
2.سقوطی که من ازش حرف میزنم و تو دنبالشی سقوط خاصیه یه سقوط وحشتناک.مردی که سقوط میکنه حق نداره به قهقرا رسیدنشو حس کنه یا صداشو بشنوه.همین شور به سقوطش ادامه میده. همه چی آمادس واسه سقوط کسی که لحظه ای تو عمرش دنبال چیزی میگرده که محیطش نمیتونه بهش بده.واسه همینم از جست و جو دست میکشه.حتا قبل از این که بتونه شروع کنه دست میکشه....

پ.ن.1: شرمنده طولانی شد تازه کلی از سر و تهش زدم!
پ.ن.2: ادامه داره حالا اگه شد بقیشو بعدا میگم.
پ.ن.3: متن انگلیسیش هم خیلی جالبه اگه وقت شد یه نگاهی بهش بندازین!
 

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

به نقل از reza-handsome :
ببخشید می خواستم بپرسم کسایی که این کتابو دوس داشتن چه چیز جدیدی ازش یاد گرفتن
مگه هر کتابی باید یه نتیجه ی اخلاقی داشته باشه یا یه چیزی ازش یاد گرفت.... ادبیات یه هنره..... همیشه نمیشه از هنر انتظار یاد دادن چیزی رو داشت....یا کجاهاش وادار به تفکر شدن؟
کتاب پر از جاهای تفکر آمیزه(!).... دلایلی که هولدن از اول تا آخر داستان می گه و این نتیجه گیری هاش از دنیای "کشکی" ای که دور و برشه، به نظرم تفکر آمیز(!) ترین قسمت های یه کتابه.... اینکه چرا اینجوری فکر می کنه یا اینکه چرا به این نتیجه ها رسیده...شاید من عمیق نخوندمش :-"
---------------------------------
من فقط یه توصیف از یه جامعه آلوده ازش دیدم که یه سوژه تکراری بود
می شه چند تا کتاب ( جز عقاید یک دلقک) قبل از اون سالی که ناتور دشت منتشر شده بگین که یه توصیف از یه جامعه آلوده توش باشه؟ ( جمله ام طعنه ای و کنایه ای نیست، واقعا می خوام بدونم)ولی بیانش قشنگ بود واقعا
شاید از اون کتابایی هست که هی باید خوندش و روش عمیق شد
من 15 بار بیشتر این کتابو خوندم و هر دفعه یه چیز جدیدی توش پیدا می کنم.... دقیقا از همون نوع کتاباس ولی با یه بار خوندن هم تاثیرشو روی خیلیا گذاشته....نمی دونم
کلی سوال نا تموم هم تو ذهنم موند که با اتمام کتاب به جواب نرسیدم

مثلا:مرغابیا کجا میرن؟
جلیندیفر تو ماشین با اون پسره واقعا کاری کرده بود یا نه؟
آقای آنتولینی با نوازش موهای هولدن مقصودی داشته یا نه؟
و ...
من می گم نویسنده فقط داشته فکر ها و عقیده ها و حرف های هولدن رو می گفته.... این سوال هایی هم که به نظر شما بهش جواب ندادن، دقیقا همون چیز هایی ان که هولدن تا آخر کتاب جواب هاشون رو نگرفته....----------------------------------
در کل بنظرم هدفش توصیف جامعه ی آلوده بود که این کارو حرفه ای انجام داده بود
ولی شخصیت هولدن واقعا واسم خسته کننده بود واقعا خسته کننده
خیلی از آدمایی که توی ادبیات کله گنده ان، عقیده دارن که هولدن کالفیلد یکی از بهترین شخصیت های داستانی ایه که تا حالا خلق شده....
خیلی چیزاش شبیه ما نوجوونا بود
ولی تو خیلی چیزا زیاده روی می کرد یا بعضی از فکراش خیلی بچه گونه و خنده دار بود
مثلا همون قسمت که می خواست بره تو جنگل زندگی کنه
من که خیلیا رو می شناسم که این جوری فکر می کنن توی این سن
خیلی واسم خنده آور بود که یه جوون اینقدر راحت و بی پروا فکر میکنه بدون اینکه فک کنه چی به سرش میاد
 

reza-handsome

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
617
امتیاز
1,089
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

این که شما از این کتاب خوشتون اومده دلیل نمیشه منم خوشم اومده باشه
من یه کتابو وقتی دوست دارم که یه چیز جدیدو که قبلا ازش سر در نمی اووردم رو واسم روشن کنه
و داستان جذابی داشته باشه که آدم غرقش بشه طوری که نفهمه ساعتا چجوری می گذرن
نه اینکه هی از این ور یره اونور و درباره ی اطرافش توصیف هایی بکنه که همراه با بد و بیراه باشه
من نمی دونم این آدمایی که تو ادبیات کله گنده ن چجوری میگن هولدن کالفیلد یه شخصیت فوق العاده س
شاید بخاطر متفاوت بودنشه
ولی این چیزایی که من از شخصیتش دیدم:
آدم افسرده-خیال پرداز و زندگی در رویا-کسی ک بلوغ فکری پیدا نکرده-هیچی واسش مهم نیست و با کمتر چیزی حال میکنه-ارتباط با دیگران واسش سخته-سطحی نگره-برای دیگران کمنر اهمیت قائل میشه-و بسیار دروغ گوئه
---------------------------------------
من کلا با این مود کتابا حال نمی کنم من عاشق کتابایی مثل کیمیاگر پائولو کوئیلو ام که هر قسمتش آدمو به چالش می ندازه و تکامل یه انسان رو نشون میده
یا کتابی مثه شازده کوچولو یا صد سال تنهایی یا قلعه ی حیوانات که بصورت غیر مستقیم چیزای زیادی رو دستگیر آدم میکنه
بهر حال سلیق ها متفاوته ولی از خوندن این کتاب راضیم بهر حال (;
--------------------------------------------------------------------
راستی گفتید نمونه ای که جامعه ی آلوده رو توصییف کنه بگید
یه چیزی که تو بیشتر کتابهای اجتماعی دیده میشه توصیف فضای آلوده ی جامعه ست که باعث میشه نویسنده تخلیه بشه
و بتونه حرفای دلش رو در قالب کتاب بیان کنه
کتابهایی با این مضمون بیشمارن مثلا یه نمونه خارق العاده:قلعه ی حیوانات یا کتاب مسخ با ترجمه ی صادق هدایت
یا کتاب کوری از ژوزه ساراماگو که اوایل کتاب قبل از این که کور بشن به زیبایی فضای جامعه رو توصیف میکنه
یا کتاب بینوایان ویکتور هوگو بنظرم فوق العاده جامعه رو به توصیف میکشه
و بیشمار کتاب دیگه
تو کتابهای ایرانی هم که آثار صادق هدایت نمونه های بینظیری ان واسه این که یا فضای جامعه آشنا بشیم
یا کتابهای م.مودب پور که بعضی قسمتها واقعا زیبا مشکلات جامعه رو بیان میکنه
 
  • شروع کننده موضوع
  • #19

سیاوش

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,667
امتیاز
6,098
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر- نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

با سلام به همگی
من خودم امروز تازه از تهران رسیدم شرمنده نتونستم زودتر تاپیک را باز کنم و زحمتش را آقا مهران کشیدن. (;
اول بگم که میشه گفت بیشتر 70 در صد کارای این طرح را مهران زحمتشو کشید و بهتره همینجا ازش تشکر کنم .
اما بریم سراغ کتاب
________________________________________________________________________________
من همین الان همه ی پست هارا خوندم و بچه ها دیدگاه های جالبی گفتن
ولی چیزی که مشخصه کتاب یه چیز سلیقه ای هستش یعنی این 90 درصد دنیا از یه کتاب خوششون بیاد دلیل بر این نیست که تو حتما از اون کتاب خوشت بیاد . پس همین جا از کسایی که از کتاب خوششون نیمود عذر میخوام تو کتابای بعدی جبران میشه (;
خیلی ها گفتین لحن صحبت کتاب بده . بله من خودمم اینو قبل دارم ولی این لازمه ی کتاب هست ! :
یه نوجوون 16 ساله ای که از مدرسه اخراج شده و خیلی کارای دیگه ای که برای یه فرد 16 ساله غیر مجازه انجام میده مثله این که مشروب میخوره ... میره و ........
شما انتظار نداری که بیاد بگه : سلام عزیزم حالت چطوره !
خوب طبیعیه که میاد از لغت هایی مثله ... زاده و خیلی چیزای دیگه استفاده میکنه پس نباید این را نقطه ضعف در نظر گرفت ! اگه این طوری حرف نمی زد نقطه ضعف میشد و غیر طبیعی بود .

نظره خودم و جواب به بقیه در پست های بعدی .
ممنون از بحث خوبتون :)
 

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

به نقل از reza-handsome :
ببخشید می خواستم بپرسم کسایی که این کتابو دوس داشتن چه چیز جدیدی ازش یاد گرفتن
یا کجاهاش وادار به تفکر شدن؟
شاید من عمیق نخوندمش :-"
---------------------------------
من فقط یه توصیف از یه جامعه آلوده ازش دیدم که یه سوژه تکراری بود
ولی بیانش قشنگ بود واقعا
شاید از اون کتابایی هست که هی باید خوندش و روش عمیق شد
نمی دونم
کلی سوال نا تموم هم تو ذهنم موند که با اتمام کتاب به جواب نرسیدم

مثلا:مرغابیا کجا میرن؟
جلیندیفر تو ماشین با اون پسره واقعا کاری کرده بود یا نه؟
آقای آنتولینی با نوازش موهای هولدن مقصودی داشته یا نه؟
و ...
----------------------------------
در کل بنظرم هدفش توصیف جامعه ی آلوده بود که این کارو حرفه ای انجام داده بود
ولی شخصیت هولدن واقعا واسم خسته کننده بود واقعا خسته کننده
خیلی چیزاش شبیه ما نوجوونا بود
ولی تو خیلی چیزا زیاده روی می کرد یا بعضی از فکراش خیلی بچه گونه و خنده دار بود
مثلا همون قسمت که می خواست بره تو جنگل زندگی کنه
خیلی واسم خنده آور بود که یه جوون اینقدر راحت و بی پروا فکر میکنه بدون اینکه فک کنه چی به سرش میاد
اون کتابایی که شما گفتین (شازده کوچولو یا صد سال تنهایی یا قلعه ی حیوانات ) کتابای شاهکاری تو ادبیات ان، مثل ناتور دشت.... ولی دوست داشتن یا نداشتن یه مسئله ی کاملا سلیقه ایه..... صد در صد قبول دارم.....
در مورد ویژگی هایی که برای هولدن برشمردید(!) باید بگم که به نظرم یه آدم 16 ساله نمی تونه خیلی عمقی نگر باشه و البته قبول ندارم که هولدن سطحی نگره تو کتاب..... همچنین توی این سن، نباید انتظار بلوغ فکری رو داشت مخصوصا در مورد پسر ها ( قصد توهین به پسر هارو ندارم ولی همه می دونن که پسرا دیر تر از دخترا به بلوغ می رسن).... در مورد خیال پردازی من فکر می کنم خیلیا تو این سن دوز بالایی از خیال پردازی رو توی خودشون دارن ( به عنوان یه آدم 16-17 ساله دارم می گم) .....اینکه هیچی واسش مهم نیست رو دیگه اصلا قبول ندارم..... فیبی براش مهمه.... براش مهمه که دود سیگار رو فوت کرده تو صورت یکی از اون راهبه ها و هم چنین مهمه که خودش واسه صبحونه چی می خوره و اون راهبه ها چی.... براش مهمه که استرادلیتر با اون دختره چی کار کرده..... براش مهمه که دل مادر ارنی رو نشکونه و درباره ی بچه اش، شر و ور تحویلش بده.... و خیلی چیزای دیگه.... اینکه ارتباط با دیگران واسش سخته به نظر من برای اینه که دیگران درکش نمی کنن....
یه سوال داشتم.... چی باعث شده که فکر کنین برای دیگران کمتر اهمیت قائل می شه.....؟؟؟؟
--------------------------------------------------
در ضمن ،بسیار متشکر از معرفی اون کتابا.....
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا