کتاب اول: ناتور دشت

وضعیت
موضوع بسته شده است.

spikyrobin

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
86
امتیاز
823
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1 مشهد
شهر
مشهد
مدال المپیاد
چی شده؟؟؟!!
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
میم متالوژی
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

منم این کتابو چند وقت پیشا خوندم به نظر من فوق العاده بود...یه جا خوندم که هولدن کالفیلد شده دومین شخصیت ادبی جهان.به نظر من یکی از چیزایی که باعث شده کتاب موفقی بشه اینه که توش خبری از یه قهرمان تنش یا هر چیز غیر طبیعی نیست.یه درامه یه پسر معمولی. اما نمیدونم توش چی بودکه باعث میشد سخت از خوندنش دست بکشم و وقتی تموم شد ناراحت بشم!این کتاب سلینجر کلی با فرنی و زویی متفاوت بود.به نظر من که فوق العاده بود......همین :)
 

L.E

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
980
امتیاز
6,736
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 ِ تهران
شهر
تهران
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

به نقل از LADY RUBIKER :
من 90 صفحه شو خوندم ولی اصلا خوشم نیومد!بالاخره هرکسی از یک جور کتاب خوشش میاد!
به نظر من که کتابش هیچ مفهومی نداشت و خسته کننده بود کتاب عطر سنبل عطر کاج هم خاطره هستش ولی واقعا قشنگه!کتابو که شروع میکنی به خوندن دوست نداری پایین بزاریش.
زیاد خوب هم ترجمه نکرده بودن مثلا صفحه 20کتاب بود فکر کنم نوشته بود نمازخونه :Oیا یک صفخه دیگش نوشته بود برج ازادی :O
آخه این که شما می گید هیچ مفهومی نداشتو موضوعی نداره و اینا،خوب این یه کتابیه به سبک رئالیسم!نمی شه که مثه یه کتابی مثه هری پاتر یا کتابای عاشقانه و اینا حتما یه موضوعی داشته باشه!
خیلی از کتابای رئالیسم همینطورن!موضوع خاصیو دنبال نمی کنن!دارن فقط جامعه یا یه چیزی که هدف نویسندسو نشون می ده!
من با دین کاتولیک و اینا زیاد آشنا نیستم ولی خوب می دونم که خیلی از جاها نمازخونه داره!درمورد برج آزادیم نمیدونم....نظری ندارم!
 

afroDt

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
866
امتیاز
4,439
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهرانــــــــــ
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

کتاب جالبیه...ولی من عقاید یک دلقک رو بهش ترجیح میدم...

جالبیش واس این بود که مثه بقیه ی کتابا یه قهرمان افسانه ای نداشت...که خیلی خوش قیافه باشه و تو درس بهترین باشه و هیچ وقت کتک نخوره...

هولدن خیلی موجود جالبی بود...من از بعضی از حرفاش واقعا خوشم میومد...یه جمله بود اولای کتاب به نظر من خیلی باحال نوشته بودش سلینجر:

اگر کمی حالم بهتر بود به دکتر زنگ میزدم...

کلا کتاب جالبی بود...

میخام دوباره بخونمش...میام نظرمو میگم دوباره...
:D
 

ImPiSh

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
371
امتیاز
1,120
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فـرزانگان یـک
شهر
تهران
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

ناتور دشت رو دوس دارم
نویسنده داستانو ماس مالی نکرده
از گفتن کوچیک ترین موردی پرهیز نکرده و این باعث می شه آدم داستانو بهتر درک کنه و ازش لذت ببره
من عاشق آخرشم که می گه دیگه حال ندارم بنویسم و اینکه نویسنده اصلا نخواسته یه پایان منطقی به داستانش بده
این کار جالبی بود
من داستان های دیگه اش هم خوندم مثل این ساندویج مایونز ندارد
واقعا قشنگ می نویسه
 

marvelous

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,156
امتیاز
4,615
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۳
شهر
مشهد
مدال المپیاد
برنز بيست و هفتمين المپياد ادبی
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

با اونایی که میگن ناتور دشت کتاب عمیقی نیست موافقم. کتاب در مورد عقاید و تفکرات یه نوجونه 16 ساله آمریکاییه که داره یه دوره بحرانیو پشت سر میذازه و نمیشه این افکارو به همه اقشار بسط داد. کتاب تو زمان خودش یه شاهکار ادبی حساب میشده چون سنت شکنی کرده و طرز بیان متفاوتی داشته. الان هم چیزی از ارزش کتاب کم نشده ولی کتابای بهتر از اوم هم نوشته شده.

عقاید یک دلقکو نمیشه خیلی با این مقایسه کرد چون هدف هاینریش بل فرق میکرده.بیشتر کاراش جنبه انتقادی شدید به خصوص از آلمان داشته و این از تبعات جنگ جهانی بوده.
عقاید یک دلقک در اصل عقاید و آرمان های نویسندش بوده که از افراد سیاسی و کاتولیکای افراطی انتقاد کرده و اونارو شیاد میدونسته و سعی کرده آثار اجتماعی مخرب جنگ جهانیو در غالب داستان بیان کنه ولی ناتور دشت بیشتر توصیف احساسات یه پسر 16 ساله بوده که تو یه دوره بحرانی از زندگیش قرار داشته و داستان حول عقاید و نظرات اونه و چیزایی که گفته شده لزوما آرمان ها و عقاید سلینجر نیست

در ضمن یه چیز دیگه به نظرم اینقدر که بعضی ها گفتن حرفای رکیک نداشت توش که بخواد حال آدمو به هم بزنه!(شایدم مشکل از حرف زدن منه!!!:D)
 
  • شروع کننده موضوع
  • #26

سیاوش

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,667
امتیاز
6,098
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر- نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

سلینجر برای چاپ "ناتوردشت" با مشکلات زیادی روبرو بود و ناشران زیادی همچون انتشارات بانفوذ هارکورت(Harcourt) قبول نکردند که آن را چاپ کنند. هارکورت گفته‌ بود که "ناتوردشت" بیشتر به کتاب کودکان شباهت دارد تا یک کتاب جدی بزرگ‌سالان
اینو تو یه سایت خوندم خندم گرفت :D آخه این کتابه کجاش ماله کودکانه؟؟؟؟:D
_______________________________________________________________________________________
اما بعضیا به شخص نمی گم از این کتاب ایراد هایی گرفتن که برای هر کدوم یه جواب دارم :D :P
اول بریم سراغ رضا :D
به نقل از reza-handsome :
قبل خوندنش یه انتظار دیگه ای داشتم
1-ولی وقتی خوندمش یه کتاب عادی بود واسم شخصیت اصلی واقعا آدم خسته کننده ای بود
2-از هیچ چی خوشش نمیومد همش داشت به این و اون فحش می داد
و همش در حال فکر کردن و خیال پردازی بود
3-داستانشم خیلی چیز خاص و هیجان آوری نبود به نظرم
از مدرسه میاد بیرون چند روز و این و اون ور سر میکنه
و عقایدشو به خورد خواننده میده
4-در کل شاید ارزش خوندن رو داشت ولی کتابی نبود که تو ذهن جاودانه بشه و آدم بتونه ازش چیز جدیدی یاد بگیره
لطفا واسه دفعه ی بعد کتابی معرفی کنید که عمیق باشه و آدمو به چالش بندازه و وادار کنه به فکر کردن
و یه جوری باشه آدم از محتواش یه چیزی یاد بگیره
------------------------------------------
5-قسمتایی که خواهر کوچولوی هولدن فیبی توش حضور داشت واسم خیلی جذاب بود
کاش شخصیت اصلی داستان بجای هولدن فیبی بود :D
1-اول چند تا سوال شخصیت خسته کننده بود یعنی چی؟:D شما چه انتظاری ازش داشتین یعنی باید چی کارا میکرد که خسته کننده نباشه؟
2- در مورد فحش دادن که توی پست قبلیم توضیح دادم اما درباره ی اینکه خیال پردازی میکرد توی این خیال پردازیا ( که به نظر من اصلا اسمش خیال پردازی نیست ) داره 2تا چیز را نشون میده :
یک : اوجاع جامعه امریکا در اون دهه دو : مشکلات یک نوجوان پسر در 16 سالگی
3- با این حرف به شدت مخالفم !
اول یه سوال منظور از هیجان چیه؟؟؟ شما این کتاب واسه ی هیجان میخونی؟؟ خوب اگه انتظار از یه کتاب هیجان کتابای ار .ال .استین بهترین گزینست :D
اما اینکه از مدرسه میاد بیرون و چند روز سر میکنه نوسنده توی هر روز از این چند روز داره یه سری حرفایی تو کتاب میزنه که خواننده را به فکر و نتیجه گیری وادار میکنه .
نمونش دیالوگ های بین هولدن و فیبی - هولدن و اون 2تا معلم هاش - هولدن اونجا که با اون دخترا میرقصه و ........
تمومک اینها یه اطلاعاتی میده و نتیجه ای از آدم میخواد.
4-من این طور فکر نمیکنم :D
5- اون وقت کتاب میشد کتاب کودکان :)) :D فرض کن یه شخص مثله فیبی این اتفاقات براش بیفته !
مورد بعدی توی یه کتاب همیشه یه کاراکتری وجود داره که خیلی پاکه و ... که همه اونو دوست دارن توی این کتاب هم فیبی این نقش را داره.
ببخشید می خواستم بپرسم کسایی که این کتابو دوس داشتن چه چیز جدیدی ازش یاد گرفتن
یا کجاهاش وادار به تفکر شدن؟
یه بار گفتم نیاز نیست باز بگم :D
کلی سوال نا تموم هم تو ذهنم موند که با اتمام کتاب به جواب نرسیدم

مثلا:مرغابیا کجا میرن؟
جلیندیفر تو ماشین با اون پسره واقعا کاری کرده بود یا نه؟
آقای آنتولینی با نوازش موهای هولدن مقصودی داشته یا نه؟
و ...
ببین این سوالا سوالایی نیستن که باید بهشون جواب داد !
اینا سوالایی هستن که باید در خواننده تفکر ایجاد کنه مثلا سوال دوم و سومیه فقط به خاطر تاکید بر مشکلات اون موقع جامعه بوده ! که شخص با فکر کردن به اونا به مشکلات پی ببره
ولی شخصیت هولدن واقعا واسم خسته کننده بود واقعا خسته کننده
خیلی چیزاش شبیه ما نوجوونا بود
ولی تو خیلی چیزا زیاده روی می کرد یا بعضی از فکراش خیلی بچه گونه و خنده دار بود
مثلا همون قسمت که می خواست بره تو جنگل زندگی کنه
خیلی واسم خنده آور بود که یه جوون اینقدر راحت و بی پروا فکر میکنه بدون اینکه فک کنه چی به سرش میاد
چون اون نوجوون بود :D
اگه یه نفر بخواد مشکلات جوانا را بگه که نباید شخصیتش پیر مرد باشه که :D
اما افکار بچه گانه اینا همش نماده و رفتن به جنگل نماد ترک اون جامعه ای که توشه :D
 

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

من این کتاب رو قبلا خوندم و نتونستم دوباره بخونمش :D
فقط یادمه وقتی که خوندم خیلی خوشم اومد از هولدن و مدل داستان پردازی و..........
به نظرم محشر بود خیلی راحت باهاش ارتباط برقرار کردم و نمیتونستم از شخصیتاش دل بکنم :)
 

reza-handsome

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
617
امتیاز
1,089
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

به نقل از Billy the kid :
اون کتابایی که شما گفتین (شازده کوچولو یا صد سال تنهایی یا قلعه ی حیوانات ) کتابای شاهکاری تو ادبیات ان، مثل ناتور دشت.... ولی دوست داشتن یا نداشتن یه مسئله ی کاملا سلیقه ایه..... صد در صد قبول دارم.....
در مورد ویژگی هایی که برای هولدن برشمردید(!) باید بگم که به نظرم یه آدم 16 ساله نمی تونه خیلی عمقی نگر باشه و البته قبول ندارم که هولدن سطحی نگره تو کتاب..... همچنین توی این سن، نباید انتظار بلوغ فکری رو داشت مخصوصا در مورد پسر ها ( قصد توهین به پسر هارو ندارم ولی همه می دونن که پسرا دیر تر از دخترا به بلوغ می رسن).... در مورد خیال پردازی من فکر می کنم خیلیا تو این سن دوز بالایی از خیال پردازی رو توی خودشون دارن ( به عنوان یه آدم 16-17 ساله دارم می گم) .....اینکه هیچی واسش مهم نیست رو دیگه اصلا قبول ندارم..... فیبی براش مهمه.... براش مهمه که دود سیگار رو فوت کرده تو صورت یکی از اون راهبه ها و هم چنین مهمه که خودش واسه صبحونه چی می خوره و اون راهبه ها چی.... براش مهمه که استرادلیتر با اون دختره چی کار کرده..... براش مهمه که دل مادر ارنی رو نشکونه و درباره ی بچه اش، شر و ور تحویلش بده.... و خیلی چیزای دیگه.... اینکه ارتباط با دیگران واسش سخته به نظر من برای اینه که دیگران درکش نمی کنن....
یه سوال داشتم.... چی باعث شده که فکر کنین برای دیگران کمتر اهمیت قائل می شه.....؟؟؟؟
--------------------------------------------------
در ضمن ،بسیار متشکر از معرفی اون کتابا.....
اون تیکه رو زیاده روی کردم :))
ولی شما هی می گید یه آدم 16 ساله نمیتونه اینجوری باشه یا اونجوری باشه درسته که خیلی از ماها اینطوری نیستیم
ولی اگه هولدن یه شخصیت فوق العاده س پس باید اون ویژگی هارو داشته باشه
ولی اگه نیست اون بحثش جداست :D
 

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

به نقل از missmarvelous :
با اونایی که میگن ناتور دشت کتاب عمیقی نیست موافقم. کتاب در مورد عقاید و تفکرات یه نوجونه 16 ساله آمریکاییه که داره یه دوره بحرانیو پشت سر میذازه و نمیشه این افکارو به همه اقشار بسط داد. کتاب تو زمان خودش یه شاهکار ادبی حساب میشده چون سنت شکنی کرده و طرز بیان متفاوتی داشته. الان هم چیزی از ارزش کتاب کم نشده ولی کتابای بهتر از اوم هم نوشته شده.

عقاید یک دلقکو نمیشه خیلی با این مقایسه کرد چون هدف هاینریش بل فرق میکرده.
به نظر من هدف هر دو نویسنده انتقاد از جامعه ای بوده که توش زندگی می کردن حالا توی عقاید.... از نگاه یه دلقک توی ناتور دشت از نگاه یه پسر 16 ساله....
بیشتر کاراش جنبه انتقادی شدید به خصوص از آلمان داشته و این از تبعات جنگ جهانی بوده.

در مورد جنبه ی انتقادی شدید عقاید یک دلقک کاملا موافقم.... بل با اون کتاب تقریبا کل جامعه ی کاتولیک رو زیر سوال برد ولی سلینجر هم تو ناتور دشت به شدت از جامعه از نگاه یه پسر نوجوون انتقاد می کنه.... مثلا تو اون هتله که از تو شیشه می تونه " منحرفا " رو ببینه یا اون جای کتاب که تو مدرسه نوشته " دهنتو...." .

عقاید یک دلقک در اصل عقاید و آرمان های نویسندش بوده که از افراد سیاسی و کاتولیکای افراطی انتقاد کرده و اونارو شیاد میدونسته و سعی کرده آثار اجتماعی مخرب جنگ جهانیو در غالب داستان بیان کنه ولی ناتور دشت بیشتر توصیف احساسات یه پسر 16 ساله بوده که تو یه دوره بحرانی از زندگیش قرار داشته و داستان حول عقاید و نظرات اونه و چیزایی که گفته شده لزوما آرمان ها و عقاید سلینجر نیست
به نظرم کسی که یه داستانی رو می نویسه داره عقاید و نظر هاشو توی اون داستان می گه.... من می گم عقاید هولدن خیلی شبیه عقاید و نظرات سلینجره.... مثلا توی ناتور دشت هولدن می گه که می خواد بره تو جنگل خونه بسازه و دور از آدما باشه .... این دقیقا کاریه که سلینجر انجام داده ( منظورم اون قسمت دور از آدماشه) .... سلینجر خودشو توی یه خونه زندانی کرده و داره تنها زندگی می کنه و از جامعه دوری می کنه ( البته می کرد خدا بیامرز...!!!)

در ضمن یه چیز دیگه به نظرم اینقدر که بعضی ها گفتن حرفای رکیک نداشت توش که بخواد حال آدمو به هم بزنه! کاملا موافقم...!!!(شایدم مشکل از حرف زدن منه!!!:D)
 

reza-handsome

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
617
امتیاز
1,089
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

به نقل از سیاوش :
اینو تو یه سایت خوندم خندم گرفت :D آخه این کتابه کجاش ماله کودکانه؟؟؟؟:D
_______________________________________________________________________________________
اما بعضیا به شخص نمی گم از این کتاب ایراد هایی گرفتن که برای هر کدوم یه جواب دارم :D :P
اول بریم سراغ رضا :D1-اول چند تا سوال شخصیت خسته کننده بود یعنی چی؟:D شما چه انتظاری ازش داشتین یعنی باید چی کارا میکرد که خسته کننده نباشه؟
2- در مورد فحش دادن که توی پست قبلیم توضیح دادم اما درباره ی اینکه خیال پردازی میکرد توی این خیال پردازیا ( که به نظر من اصلا اسمش خیال پردازی نیست ) داره 2تا چیز را نشون میده :
یک : اوجاع جامعه امریکا در اون دهه دو : مشکلات یک نوجوان پسر در 16 سالگی
3- با این حرف به شدت مخالفم !
اول یه سوال منظور از هیجان چیه؟؟؟ شما این کتاب واسه ی هیجان میخونی؟؟ خوب اگه انتظار از یه کتاب هیجان کتابای ار .ال .استین بهترین گزینست :D
اما اینکه از مدرسه میاد بیرون و چند روز سر میکنه نوسنده توی هر روز از این چند روز داره یه سری حرفایی تو کتاب میزنه که خواننده را به فکر و نتیجه گیری وادار میکنه .
نمونش دیالوگ های بین هولدن و فیبی - هولدن و اون 2تا معلم هاش - هولدن اونجا که با اون دخترا میرقصه و ........
تمومک اینها یه اطلاعاتی میده و نتیجه ای از آدم میخواد.
4-من این طور فکر نمیکنم :D
5- اون وقت کتاب میشد کتاب کودکان :)) :D فرض کن یه شخص مثله فیبی این اتفاقات براش بیفته !
مورد بعدی توی یه کتاب همیشه یه کاراکتری وجود داره که خیلی پاکه و ... که همه اونو دوست دارن توی این کتاب هم فیبی این نقش را داره.یه بار گفتم نیاز نیست باز بگم :Dببین این سوالا سوالایی نیستن که باید بهشون جواب داد !
اینا سوالایی هستن که باید در خواننده تفکر ایجاد کنه مثلا سوال دوم و سومیه فقط به خاطر تاکید بر مشکلات اون موقع جامعه بوده ! که شخص با فکر کردن به اونا به مشکلات پی ببرهچون اون نوجوون بود :D
اگه یه نفر بخواد مشکلات جوانا را بگه که نباید شخصیتش پیر مرد باشه که :D
اما افکار بچه گانه اینا همش نماده و رفتن به جنگل نماد ترک اون جامعه ای که توشه :D
سیاوش با 90 درصد حرفات مخالفم....قرار نیست تو با من هم عقیده باشی یا من باتو
من این کتابو در بین کتابایی که خوندم یه کتاب نرمال به حساب میارم دنیا هم بیاد واسم دلیل و منطق بیاره رو حرفم میمونم
هرکسی واسه یه چیزی کتاب میخونه و یه تعریف خاصی از هیجان یا چیزای دیگه داره تو ذهنش
هرکسی با توجه به شخصیت خودش با شخصیتای داستان ارتباط برقرار میکنه من چون شخصیتم خیلی فرق داره با هولدن
واسم رفتاراش خسته کننده بود حالا چه درست چه غلط این نظر منه چون من با این شخصیت حال نکردم
اصلا حال ندارم بتایپم بعدا که دیدمت صجبت میکنیم راجع بش (;
ا
 
  • شروع کننده موضوع
  • #31

سیاوش

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,667
امتیاز
6,098
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر- نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

به نقل از reza-handsome :
سیاوش با 90 درصد حرفات مخالفم....قرار نیست تو با من هم عقیده باشی یا من باتو
من این کتابو در بین کتابایی که خوندم یه کتاب نرمال به حساب میارم دنیا هم بیاد واسم دلیل و منطق بیاره رو حرفم میمونم
هرکسی واسه یه چیزی کتاب میخونه و یه تعریف خاصی از هیجان یا چیزای دیگه داره تو ذهنش
هرکسی با توجه به شخصیت خودش با شخصیتای داستان ارتباط برقرار میکنه من چون شخصیتم خیلی فرق داره با هولدن
واسم رفتاراش خسته کننده بود حالا چه درست چه غلط این نظر منه چون من با این شخصیت حال نکردم
اصلا حال ندارم بتایپم بعدا که دیدمت صجبت میکنیم راجع بش (;
ا
من کی گفتم بیا متقاعدت ( املا درسته؟:D) کنم؟؟؟؟؟
گفتم این ایراد هایی که به کتاب میگیرید به این دلیل و این دلیل از نظر من غلطه همین
وگرنه نظر هر کس محترمه (;
 

sayna

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,460
امتیاز
12,313
نام مرکز سمپاد
دبيرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشكى شهيدبهشتى
رشته دانشگاه
پزشكى
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

خـب مـن بگـم ؟ ;;)
به نـظر مـن هولدن تو تموم ِ کتـاب ... داره می گـرده ! دمبال ِ یکـی کـه اونجوری باشـه که این می خواد ! و هیچ کـس ؛ صد در صد کامل نیسـت !
توصیف شخصیتاش عالیـه ! اغراقی کـه بعضی وقتا تو نثرش می شـه فوق العاده ـست ! بدون پـروا از صفات ِ برتر اسـتفاده می کـنه ! یعـنی کم پـیدا می شه بگه فلانی "حدودا" " بد بود ! حرفا و قضاوتاش محـکمه ! راجبه تمام اتفاقات ؛ شاید چیزایی که برای مـا روزمرگـی محسوب میشه ؛ نـظر می ده ! الکـی دم از مثبت اندیشی نمی زنه ! الکیم دپرس نیست ! با چیزایی که ناراحت کننده ـس براش ... ناراحـت می شه و با چیزایی کـه براش جالبه خوشـحال ...
فعلا این بود نـظرم :-?
 

marvelous

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,156
امتیاز
4,615
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۳
شهر
مشهد
مدال المپیاد
برنز بيست و هفتمين المپياد ادبی
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

به نقل از Billy the kid :
به نظر من هدف هر دو نویسنده انتقاد از جامعه ای بوده که توش زندگی می کردن حالا توی عقاید.... از نگاه یه دلقک توی ناتور دشت از نگاه یه پسر 16 ساله
ولی سلینجر هم تو ناتور دشت به شدت از جامعه از نگاه یه پسر نوجوون انتقاد می کنه..
آره ولی الان اگه بری ناتور دشتو بذاری جلوی یه آدم عاقل و بالغ با نصف انتقاداتش موافق نیست! همونطور که گفتی از نگاه پسر نوجون نه نگاهی که واسه همه قابل قبول باشه! به نظرم سلینجر بیشتر هدفش توصیف اون دوره بحرانی بوده حالا یه سری انتقاداتیو هم در غالب همون بیان کرده.
 

shekoofeh

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
655
امتیاز
4,354
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

من هم کتاب ُ گرفتم و خوندم !
خـب ... به نظر من این قضیه ی فحش ُ اینا کاملا معقول بود تا اون جو رو ما احساس کنیم !
کتاب انگـار واقعا از زبون همچین پسـری نوشته شده ! تناقضاتی که توی حرفاش بود ، بی حوصلگی ـاش یا فکرایی که از روی ظاهر آدما می کرد و اینکه تئاتر ها و فیلم ـا براش جذابیّتی نداشت یا مثن احساسات کوتاه مدّتش ! با یه جمله از یکی متنفـر میشد ، با یه حرکت عاشق یکی میشد !
من هیچ وقت با هولدن احساس نزدیکی نمی کنم چون جوّی که توش بود و کارایی که می کرد خیلی متفـاوت بود ! اما می تونم بگم که کاملا این جوّ ُ متوجه شدم و فهمیدمش ! با اینکه متفاوت بود ؛ این یعنی کتاب خیلی قوّیه که می تونه یه فضای دیگه رو برات تفهیم کنه !
 

mehran

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
732
امتیاز
1,087
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
نیشابور
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

اما جالبش اون اردک‌های سنترال پارک نیویورک بود!
پیله کردن هولدن رو این ماجرا کاملا بعد کودکانهٔ شخصیتش رو -که اوایل کتاب هم خودش بهش اشاره کرده بود و گفت خیلیا می‌گن بچه‌ام- مشخص می‌کرد.

تصمیم‌هایی هم که بی‌پروا می‌گرفت خیلی جالب بود و شاید، می‌گم شاید می‌تونست نشون دهندهٔ همون کودکیش باشه، شاید هم کاملا برعکس!
مثلا این‌که نصف شب بذاره از خوابگاه بره، ول بگرده چند روز توی خیابون‌ها، بدون سرپناه، این‌که اصلا بدون خداحافظی از والدنیش کلا بذاره بره، ماجرای کر و لالی و جنگل و اینا.

تنفر و علاقه‌ش هم به آدما جای تامل داشت، از تمام دوستاش متنفر بود، معلما‌(غیر از اون زبانه که با اون قضیه نوازش هم فکر کنم متنفر شد) و شاید هر کی که می‌دید!
به قول خواهرش چیزی نبود که ازش خوشش بیاد! گفتم خواهرش، توی نسخهٔ صوتی، وقتی گوینده جای خواهره صحبت می‌کرد، صداشو خیلی باحال عوض می‌کرد! دقیقا مثل یه بچهٔ ۱۰ ساله حرف می‌زد!
کلا جای هر کس که حرف می‌زد توی صداش یه تغییراتی می‌داد که اینو خیلی دوست داشتم و خیلی توی برقراری ارتباط با داستان و فضاسازی و اینا بهم کمک می‌کرد.

از حق نگذریم ترجمهٔ آقای نجفی هم جای تقدیر داره. این که کلا نثر کتاب فارسی محاوره‌ای بود فکر می‌کنم توی برقرار کردن ارتباط خیلی موثر بود.

در ضمن، حتما توی نظرسنجی انتخاب ژانر کتاب دوم شرکت کنید!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #36

سیاوش

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,667
امتیاز
6,098
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر- نرم افزار
اینستاگرام
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

به نقل از Captain. Pisko :
اینقدر طولانی نوشتید همتون اصلا نتونستم بخونم حرفاتونو {-8


ولی نظر شخصیم این بود:

کاراکتر اصلی داستان به شدت آدم ناامیدی بود که می خواستم تف کنم تو صورتش :| از همه چی هم که بدش میومد

از یه خواهر و برادرش ش خوشش میومد که اونم یه جا سوتی داد که داره از خواهرشم متنفر می شه

سیاوش گفت تا آخر بخون درست می شه ولی نشد :-? کتاب های بهتری هم برای مطالعه هست :-??


×ویرایش:

خب یکم از هیجان افتادم الان منطقی تر بررسی می کنم

1- اگر از یک چیز شخصیت اصلی خوشم میومد اون این بود که به همه چیز فکر می کرد و همه چیزو می دید
(گرچه از همه چی حالش بهم می خورد)

2- آخر داستان نتیجه ای نداشت ! یعنی هویج بودن به خواننده دست می داد (یا حداقل به من)
حتی نفهمیدم اردکا زمستونا کجا می رن؟

3- یه چیزو خیلی قشنگ توصیف کرده بود: نوجوون 16 ساله هرچند که فحش بده و کارای مسخره بکنه ولی بازم خوش قلبه (اون جاهایی که کارای انسان دوستانه می کرد)

4- دوست داشتم پشت سر هولدن وایسم و وقتی میره مدرسه ی جدید بهش بگم موفق باشی !
ببین کاراکتر اصلی داستان ما نوجوان 16 سالست که از مدرسه اخراج شده و در حال ورود به جوانی هستش و چند روز را باید در خارج از خونه سر کنه .
نویسنده میخواد زشتی ها و فجایع جامعه را با مشکلات یه نوجوون 16 ساله نشون بده خوب این ایجاب میکنه که کاراکتره اصلی داستان یه هنچین آدمی باشه ! چون اگه یه کاراکتر لطیف تر بود غیر طبیعی میشد !
وی یه کتاب همیشه یه کاراکتری وجود داره که خیلی پاکه و ... که همه اونو دوست دارن توی این کتاب هم فیبی این نقش را داره.

من بازم از همه ی کسایی که این کتابو خوندن و بدشون اومد عذرخواهی میکنم توی کتاب بعدی جبران میکنیم (;
پ.ن : لایک به خاطر خط آخر
 

afroDt

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
866
امتیاز
4,439
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهرانــــــــــ
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

به نقل از سیاوش :
من بازم از همه ی کسایی که این کتابو خوندن و بدشون اومد عذرخواهی میکنم توی کتاب بعدی جبران میکنیم (;
اقای سلینجر میشه یه امضا به من بدین؟ کتاب بعدیتون اسمش چه خواهد بود؟ موضوعش چیه؟
:D :-"

خب ..میدونین من اولش که کتابو می خوندم به نظرم هولدن یه آدم لاعبالی(املا؟) و بی بند و بار اومد...حس میکردم از اون ادماییه که با زبون بازی مخ انسان ها رو میزنه فقط واسه اهداف خودش...(با این حال ازش خوشم میومد!)

ولی اونجایی بود که اون خواهر روحانیا رو دید...یا اون وقتی که اون دختره رو که اومده بود اتاقش رد کرد...حس کردم همچین آدمی نیس...یا شایدم همچین آدمایی هم دل دارن...

منم پایان کتاب رو زیاد دوس نداشتم...(اصولا رو پایان کتاب خیلی حساسم..) یه طوری داستانو ول کرد که من باورم نمیشد الان ینی کتاب تموم شد؟صفحه بعدی کجاس؟

با این حال در جمع کل من کتابو دوس داشتم!
 

L.E

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
980
امتیاز
6,736
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 ِ تهران
شهر
تهران
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

به نقل از afroDt :
اقای سلینجر میشه یه امضا به من بدین؟ کتاب بعدیتون اسمش چه خواهد بود؟ موضوعش چیه؟
:D :-"

خب ..میدونین من اولش که کتابو می خوندم به نظرم هولدن یه آدم لاعبالی(املا؟) و بی بند و بار اومد...حس میکردم از اون ادماییه که با زبون بازی مخ انسان ها رو میزنه فقط واسه اهداف خودش...(با این حال ازش خوشم میومد!)
منم اولش همین فکرو کردم ولی بعدش که خوندمو وسطاش بودم تقریبا به نظرم اومد خیلی کوچیکه و این کاراش همش از بچگیشه!
ولی من زیاد از شخصیتش خوشم نمیومد!ولی بعضی چیزا که به بعضیا می گف واقعا خوب بود!
واقعا بعضی وقتا عقایدشو دوس داشتم!
 

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,362
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

برخلاف افروديت من عاشق پايانشم :-" x:
(کاملاً سلیقه ای ! :) :-"" برای اینکه بعضیا گیـر ندن ! :-")
 

Samaneh.Z

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,137
امتیاز
1,491
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
کرج
مدال المپیاد
مدال نقره‌ی المپیاد نجوم‌و‌اخترفیزیک ..
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : کتاب‌خوانی گروهی: ناتور دشت

نفر آخرم انگار
راستش قرار بود کتاب برسه دستم ، نرسید (ترجیح میدادم بخونم ! )، صوتیشو گوش دادم نصفه فعلا (یهو حواسم پرت میشد دوست نداشتم :D )، خواننده ش توپوق میزد نامفهموم میگفت ، ولی میخواستم که نظرمو بگم حتما از کتاب... (تریپ استقبال از کتاب خوانی گروهی :-" )
یه سری از حرفامو بچه ها گفتن هرچند کامل نخوندم نظراتو :-"

سبک نوشتنشو دوست نداشتم کلا ! فقط حرف زدن از اطرافش بود و اینا ؛ ترجیح میدادم چندتا جمله ی خوبم بگه اون وسط :D
به نظرم خیلی خوبه که به اطرافش فک میکنه ، آدما رو تحلیل میکنه ، رفتارا رو ... اینش خیلی خیلی لایک
بااینکه نقش بازی کردنش خوبه و به کار میاد اما خیلی بدم میاد ، اما لایک به خود کنترلیش :D کلا یه سری از ویژگیاش رو دوست نداشتم ، اعصابمو به هم میریخت ، اما خب به قول بچه ها اقتضای سنش بود !

فعلا همینا یادم میاد ! :D
تا نصفه گوش دادم، بعدا نظرمو ویرایش میکنم ... :-" شرمنده کامل گوش ندادم ، نشد
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا